تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
my love hijab ❤️
What goes through your
mind♡ As you sit there looking at me♡ Well I can tell from your looks♡ That you think I’m so oppressed♡ But I don’t need for you to liberate me♡ My head is not bare♡ And you can’t see my covered hair♡ So you sit there and you stare♡ And you judge me with your glare♡ You’re sure I’m in despair♡ But are you not aware♡ Under this scarf that I wear♡ I have feelings, and I do care♡ So don’t you see♡ That I’m truly free♡ This piece of scarf on me♡ I wear so proudly.
?????????
عشق من حجاب ❤️
چه در ذهن تو می گذرد؟
در حالیکه آنجا نشسته ای و به من می نگری
من از نگاه تو می توانم بخوانم
که تو فکر می کنی من مورد ظلم و ستم قرار گرفته ام
ولی من نیازی به تو ندارم تا مرا آزاد کنی
سر من برهـنه نیست
و تو نمی توانی موهای پوشیده شده من را ببینی
پس تو انجا نشسته ای و به من خیره شده ای
و با این نگاه خیره در مورد من قضاوت می کنی
تو مطمئنی که من ناامیدم
ولی تو آگاه نیستی
زیر این روسری که من بر سر میگذارم
احساس و عاطفه دارم
پس تو نمی فهمی (نمی بینی)
که من واقعاٌ آزادم
این تکه روسری را که بر سر من است
من با افتخار می پوشم
. .
دلنوشته
میدانی مولا جـــــان..
مرا از کودکی به جدایی ها عادت دادند…
همان جایی که می نوشتند:خوب ها .. بدها ..
و من بدترین بد ها هستم ..
آری ! قبول دارم بد بودنم را ..
اما ای آقایی که از همه کس به من نزدیک تری ..
من که جز شما کسی را نمی شناسم ..
بد بودم .. میدانم ..
بد کردم .. میدانم ..
اما جز تو کسی را ندارم ..
ای امیدِ نا امیدان ..
رهایی ام بخش از این دلتنگی و فراقی که اسیر آن شده ام ..?
آقا جان …
عجیب خستـــه ام از خودم ..
میشود برای من اَمَّن یُجیب بخوانی ..؟
?التماس دعا …?
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
???
امروز كه
در بهشت وا مى گردد
هر درد نگفتنى دوا مى گردد
از يمن ولادت امام سجاد(علیه السلام)
حاجات دل خسته روا مى گردد
میلاد امام سجاد علیه السلام مبارک
?عیدتون مبارک?
رهبرانقلاب: خانمهایی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد [با مشکلات فراوان] را انسان به عنوان یک متعهد و مسئول، داوطلبانه پذیرائیاش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است.
☀️ یک وقت شما میگوئید من میآیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانهی او میگذارید…
? اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد.
۲۱ فروردین ۱۳۷۸ سالروز شهادت به دست منافقین
? وقتی فرمانده نیروی زمینی شد، ماه تا ماه پیدایش نمیشد. گاهی اوقات می آمد تهران جلسه یا مأموریت و میرفت.
? وقتی می فهمیدم آمده تهران و نیامده خانه، ناراحت میشدم. پشت تلفن بهش می گفتم: « چرا نیامدی علی؟» عذر خواهی می کرد که: « کار داشتم»، ولی مرتب تلفن می زد. خیلی از کارها و مشکلات خانه را تلفنی حل می کرد. سخت بود، ولی راضی بودم.
? آن روزها فقط دعا می کردم سالم باشد. دلم برایش شور می زد، به خصوص که هر چند وقت یک بار بدن مجروحش را می آوردند و هنوز خوب نشده، دوباره میرفت منطقه. هر بار که در می زدند، می گفتم حتماً این بار خبرش را آورده اند. دلم برایش، برای دیدنش، برای صدایش لک زده بود.
? یک روز دیدم در می زنند. دیدم چند نفرند. یکی شان گفت: « منزل جناب سرهنگ شیرازی؟» دلم ریخت. گفتم: « من خانمش هستم. » گفت: « از طرف جناب سرهنگ برایتان پیغام آورده ایم. » یک پاکت داد دستم. اصلاً نفهمیدم پاکت را چطوری گرفتم. گفتم: « شهید شده؟» یکی شان گفت: « نه گفتند این پاکت را به دست شما برسانیم. » و خداحافظی کردند.
? آمدم توی حیاط چادرم از سرم افتاد. دیدم در پاکت یک نامه است با یک انگشتر عقیق. نوشته بود: « برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم.» نفس راحتی کشیدم و اشک توی چشم هایم جمع شد.