تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود: ?زمانی بر مردم فرا میرسد که امام آنها از نظرشان غایب میشود . خوشا به حال آن کسانی که در آن زمان بر امر ما ثابت بمانند ، کمترین چیزی که از ثواب به آنها میرسد اینکه خداوند متعال آنها را ندا میکند و میفرماید : ?ای بندگان و کنیزان من ، به سرّ من ایمان آوردید و غیب مرا باور داشتید ، پس بشارت باد شما را به نیکی و ثواب از من که شما به حق ، بندگان و کنیزان من هستید ، از شما می پذیرم و شما را عفو میکنم ، و گناهانتان را می آمرزم ، و به سبب شما باران به بندگانم میرسانم ، و بلا را از ایشان دفع میکنم ، اگر شما نبودید عذاب خود را بر آنان نازل میکردم .
?کمال الدین :۱/۳۳۰
اللهم عجل لولیک الفرج
?تنها تقلبی که جریمه نداره،
تقلب در مهربانی کردن است…
?از مهربانی دیگران یاد بگیر
و تکرار کن
▫️پسرانش شُهره ی شهر بودند، جوری که مادر پسران صدایش می زدند…
▫️اما شهر، عشق را زمانی فهمید که او همه ی ثمرات دلش را به امام زمانش بخشید…
▪️وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها را به محضر امام زمان عجل الله فرجه و شما تسلیت میگوییم.
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی
منظومه ی او چند قمر داشته روزی
این مادر بی کس که سر قبر نشسته
در دامن خود چند پسر داشته روزی
دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش
در بیت ولا سینه سپر داشته روزی
هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند
این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی
یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است
آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی
در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت
زهرای جوان درد کمر داشته روزی
جز خدمت اولاد علی مادر عباس
هیهات اگر میل دگر داشته روزی
از شدت اشک عطر گل یاس گرفته
در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته
عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت
در کرببلا حیدر کرار شد و رفت
این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد
ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت
گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد
گفتن که تیر سپری خار شد و رفت
شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر
با هلهله حرمله بیدار شد و رفت
از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه
زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت
چقدر این متن زيباست
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کرد
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم
هر چه بود باز بود
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم
ندا آمد: این را گفتم که بیایی
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک
مهربان خدایم دوستت دارم ..