مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)





نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب

چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب

جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا

زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب


بزرگ‏ترين گناه

03 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی

 

 

أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ.

امام علی علیه السلام: سخت‏ترين گناهان، گناهى است که گناهکار آن را سبک شمارد.

حکمت 477 نهج البلاغه

 

 نظر دهید »

اصحاب ممتاز امام كاظم علیه السلام

03 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی


در اين نوشتار به معرفي برخي از اصحاب و شاگردان ممتاز امام كاظم ـ عليه السلام ـ مي پردازيم:
صفوان بن مهران
صفوان از مردان پاك و موثقي بود كه بزرگان علما به روايات او اهميت مي دهند، در اخلاق و رفتار به مقامي رسيده بود كه مورد تأييد امام ـ عليه السلام ـ واقع شد. چنانكه پيشتر اشاره كرديم، همينكه از امام شنيد به ستمكاران نبايد كمك كرد، از هر گونه كمك به آنان خودداري ورزيد و شتراني را كه به كرايه به هارون مي سپرد، فروخت تا مجبور نباشد از اين راه به ستمگر كمك كرده باشد.[1]
حماد بن عيسي
حماد بن عيسي كوفي از اصحاب اجماع است و در زمان چهار امام را درك كرده و ايام زندگاني حضرت جواد ـ عليه السلام ـ سال209 وفات يافت. او در نقل حديث بسيار احتياط مي كرد و مي گفت من هفتاد حديث از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ شنيدم و پيوسته در زياده و نقصان عبارات بعضي از آن احاديث شك مي كردم تا اكتفا بر بيست حديث نمودم. يك روز از امام كاظم ـ عليه السلام ـ درخواست دعا كرد كه خداوند تبارك و تعالي به او خانه و همسر و اولاد و خادم و حج در هر سال عنايت فرمايد. امام ـ عليه السلام ـ گفت:
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمّد وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ ارْزُقْهُ داراً وَ زَوْجَةً وَ وَلَداً وَ خادِماً وَ الحج خمسين سَنَةً»
خداوند بر محمد و آلش درود بفرست و خانه و همسر و اولاد و خادم و پنجاه حج به او عطا فرما.
دعاي امام ـ عليه السلام ـ در حقش در حد كمال مستجاب شد و در سفر پنجاه و يكمي همين كه به وادي قناة رسيد خواست غسل احرام كند به آب سيل غرق شد.[2]
صفوان بن يحيي
وي از بزرگان اصحاب امام كاظم ـ عليه السلام ـ بود. شيخ طوسي مي نويسد: صفوان نزد اهل حديث موثق ترين مردم زمان و پارساترين آنان به شمار مي رفت.
صفوان، امام هشتم ـ عليه السلام ـ را نيز درك كرد و نزد آن حضرت مقام و منزلتي عالي داشت. امام جواد ـ عليه السلام ـ نيز صفوان را به نيكي ياد كرد و مي فرمود: خدا از او به رضايتي كه من از او دارم راضي باشد.
امام كاظم ـ عليه السلام ـ مي فرمود: ضرر دو گرگ درنده كه با هم به جان گله گوسفند بي چوپان بيفتند بيش از زيان حب رياست نسبت به دين شخص مسلمان نيست، و فرمود اما اين صفوان رياست طلب نيست.[3]
عبدالله بن جُندب
عبدالله بجلي و كوفي است. اوثقه، داراي منزلتي بلند و عابد بود. از اصحاب امام كاظم و رضا ـ عليهما السلام ـ و وكيل آن بزرگواران بود. امام هشتم دربارة او قسم خورده كه مورد رضايت خدا و رسول ماست واز مخبتين مي باشد يعني از كساني كه خداوند تبارك و تعالي دربارة ايشان فرموده:
«وَ بَشِّرِ المخبتين الَّذين اِذا ذُكِرَ اللهُ وَ جَلَتْ قُلُوبُهُمْ.»[4]
بشارت بده فروتنان و خاشعين را كه در درگاه ما آرميده و مطمئن اند آنان كه چون ذكر خداي شود نزد ايشان بترسد دلهاي ايشان از هيبت جلال رباني و طلوع انوار عظمت پروردگار.
ابراهيم بن هاشم مي گويد: عبدالله بن جندب را در صحراي عرفات ديدم درحالي كه دستها را به سوي آسمان بلند كرده بود و آب ديده اش بر روي صورتش جاري بود و بر زمين مي ريخت. وقتي وقوف در عرفات به پايان رسيد به او گفتم هيچكس را مثل تو در عرفات نيافتم. گفت به خدا قسم دعا نكردم مگر براي برادران ايماني خودم، زيرا كه از حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ شنيدم كه هر كس دعا به برادران مؤمن خويش كند از عرش ندا رسد كه از براي تو صد هزار برابر او باد.

ادامه »

 نظر دهید »

شهادت امام كاظم علیه السلام

03 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی


يحيي بن خالد كه نگران شده بود، نزد هارون رفت و با عذرخواهي از عمل فضل، خود خواستة هارون را كه به شهادت رساندن امام بود، به دست سِندي بن شاهك انجام داد.[1] روايات چندي در اين كه يحيي بن خالد عامل به شهادت رساندن امام بوده در دست است. به نقل ابوالفرج و ديگران، او به صورت ظاهر براي كار ديگري، ولي در واقع براي به شهادت رساندن آن حضرت به بغداد رفت. اين پنهانكاري او حكايت از آن دارد كه وي بر آن نبوده تا مسؤوليت اين اقدام را بپذيرد زيرا پيش از اين دشمني خود را در جريان هشام بن حكم با امام كاظم - عليه السّلام - نشان داده بود. در اين صورت اين سخن كه او در باطن به امام اعتقاد داشته نبايد درست باشد. در روايتي از امام رضا - عليه السّلام - آمده كه به آن حضرت عرض شد: آيا يحيي بن خالد پدرتان را مسموم كرد؟ امام آن را تأييد فرمود.[2] اين مطلب در روايات ديگري نيز آمده است.[3] در اصلِ شهادت امام، بر حسب گواهي بيشتر مورّخان ترديدي وجود ندارد اما از آنجا كه شهادت امام مخفيانه صورت گرفته و حاكمان عباسي فريبكارانه به مردم اعلام كردند كه آن حضرت به مرگ طبيعي از دنيا رفته، برخي از مورخان تحت تأثير قرار گرفته و در كتابهاي خود مرگ آن حضرت را طبيعي گزارش كرده اند. برخي از اينان، خبر شهادت را با عبارت «چنين گفته شده» آورده اند.[4]
درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:
1. شهادت آن حضرت در پي مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتي از امام رضا - عليه السّلام - آمده است. همينطور در روايات ديگري كه يحيي بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مي كند، اين نكته آمده است.
2. در نقلي آمده است كه آن حضرت را در فرشي پيچانده و چنان فشار داده اند كه حضرت به شهادت رسيده است.[5]
3. روايت ديگر آن است كه مستوفي نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق او ريختند.[6]
در اين باره روايتي كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم قرار دادند:
الف: بنا به نوشته اربلي، سِندي بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدي نيز در ميان آنها ديده مي شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگي در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعي از دنيا رفته است.
ب: از آنجا كه برخي از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روي پل بغداد بر زمين نهادند و يحيي بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسي بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است، پس از آن مردم آمده و او را در حالي كه از دنيا رفته بود نگاه كردند. آنگاه جنازه را در «باب التين» بغداد در مقبره قريشي ها دفن كردند.[7]
تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب و در نقل مستوفي، روز جمعه 14 صفر بوده است.
[1] . مقاتل الطالبين، ص 336.
[2] . رجال كشي، ص 503.
[3] . دلائل الامامه، ص 147.
[4] . نك: وفيات الاعيان، ج 5، ص 310؛ عمدة الطالب، ص 196.
[5] . مقاتل الطالبين، ص 336.
[6] . تاريخ گزيده، ص 204.
[7] . كشف الغمه، ج 2، ص 234

 نظر دهید »

7 نکته راجع به بازی و سرگرمی کودک

03 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی

 

به گزارش آکاایران: 1. بیرون خانه بازی کنید
خاطرات خود را از زمان هایی که توی حیاط یا پارک و طبیعت و… بازی می کردید با یاد می آورید؟ چطور اطراف خانه را کشف می کردید، با هم سن و سالان تان خاک بازی می کردید و…، خب حالا زمانش رسیده که این خاطرات را برای کودک تان هم بسازید.

2. برای کودک فرصت بازی کردن را فراهم کنید
به عنوان پدر و مادر، شما بزرگترین حامی کودکان در یادگیری هستند. بنابراین شما باید مطمئن شوید که کودک بیشتر ساعات روز را به بازی می پردازد تا مهارت های شناختی، زبانی، فیزیکی، اجتماعی و عاطفی اش رشد پیدا کند.

3. بازی یک عادت سالم است
بازی به کودکان کمک می کند تا بدنی قوی و سالم داشته باشند و بهتر رشد کنند. علاوه بر این کودکانی که بیشتر بازی می کنند کمتر دچار چاقی و اضافه وزن می شوند. 

4.کودکان از طریق بازی یاد می گیرند
ارزش بازی های کودکانه را دست کم نگیرید چون:

کودکان از طریق بازی مهارت های شناختی خود را گسترش می دهند مانند حل مساله یا مهارت های ریاضی وقتی وانمود می کنند که صاحب یک فروشگاه مواد غذایی هستند.

کودکان از طریق بازی توانایی های فیزیکی خود را تقویت می کنند مانند حفظ تعادل بدن.

کودکان از طریق بازی واژگان جدید یاد می گیرند.

کودکان از طریق بازی مهارت های اجتماعی را خود تقویت می کنند مثل وقتی که بازی دزد و پلیس را انجام می دهند.

5. بازی استرس را کاهش می دهد
بازی به کودکان کمک می کند تا رشد عاطفی بهتری داشته باشند. بازی برای کودک کاری لذت بخش بوده یک خروجی ایده آل برای اضطراب و استرس او فراهم می کند.

6. بازی و یادگیری دست در دست هم هستند
بازی و یادگیری فعالیت هایی جداگانه نیستند، بلکه در هم تنیده اند. درواقع بازی آزمایشگاه کودک است که با آن دنیا را محک می زند.

7. به غریزه بازی کودک اطمینان کنید
همیشه سعی نکنید که برای بازی کودک قانون خاصی بتراشید یا نظم و ساختار خاصی به آن بدهید. فقط کافی است زمان مناسب را برایش فراهم کرده و بگذارید خودش بازی را شروع کند. مطمئن باشید غریزه اش او را به درستی در مسیر بازی پیش می برد.

 نظر دهید »

دوران حبس و مظلوميت امام كاظم علیه السلام

02 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی


درباره زنداني شدن امام، اخبار متعدد و مختلفي نقل شده است. آنچه از مجموع اين روايات استفاده مي شود، اين است كه امام كاظم - عليه السّلام - دو بار به دست هارون به زندان افتاده است كه مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ يعني به مدت چهار سال به طول انجاميده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان مدّت قيد نشده است. درباره دليل زنداني شدن امام در اين دو بار كه هر دو به دست هارون بوده غير از اشارات مورّخان،[1] نقلهايي است حاكي از آزادي امام از زندان اوّل هارون كه آن را بسياري از روات اخبار، نقل كرده اند.
مسعودي مي نويسد: عبدالله بن مالك خزاعي، مسؤول خانة رشيد و رئيس شرطة او مي گويد:
فرستاده هارون زماني كه هيچ گاه در چنان اوقاتي پيش من نمي آمد، وارد شده و حتي مجال پوشيدن لباس به من نداد و با آن حال مرا پيش هارون برد. وقتي وارد شدم سلام كرده، نشستم. سكوت همه جا را فرا گرفته بود. حيرت عجيبي به من دست داد و هر آن بر نگرانيم مي افزود. در اين هنگام هارون از من پرسيد: عبدالله! مي داني چرا تو را احضار كرده ام؟ گفتم: نه بخدا، گفت: يك حبشي را در خواب ديدم كه حربه اي به دست گرفته و به من مي گفت: اگر همين حالا موسي بن جعفر را آزاد نكني با اين حربه سرت را از تن جدا مي كنم. اكنون برو و او را آزاد كن و سي هزار درهم به وي بده و به او بگو كه اگر مي خواهد همين جا بماند و هر نيازي كه داشته باشد بر آورده مي كنيم؛ اگر هم مي خواهد به مدينه باز گردد، وسائل حركت او را آماده كن. با ناباوري سه بار پرسيدم: دستور مي دهيد موسي بن جعفر را آزاد كنم؟ هر مرتبه سخن خود را تكرار و بر آن تأكيد ورزيد. از پيش هارون بيرون آمده و وارد زندان شدم. وقتي موسي بن جعفر مرا ديد وحشت زده در برابر من بپا خاست. او خيال مي كرد كه من مأمور شكنجه و اذيت او هستم. گفتم آرام باشيد، من دستور دارم شما را همين لحظه آزاد كرده و سي هزار درهم در اختيارتان بگذارم. حضرت موسي بن جعفر پس از شنيدن حرفهاي من چنين فرمود: اكنون جدّم رسول خدا را در خواب ديدم كه مي فرمود: «يا مُوسي حُبِستَ مظلوماً؛ تو از راه ستم زنداني شده اي». اين دعا را بخوان كه همين امشب از زندان خلاص خواهي شد و سپس آن دعا را خواند.[2]
نقل اين روايت در كتب تاريخي ديگر، نشانة شهرت آن در ميان مورخان است، گرچه در اين نقل ها تفاوتهايي در اسامي افراد و مسائل ديگر وجود دارد.
مرحوم صدوق اين روايت را با تفصيل بيشتري نقل كرده است.[3] اشاره شد كه شبيه اين حادثه در زمان مهدي عباسي نيز رخ داده است.
در هر حال اين خبر حاكي از آن است كه هارون نسبت به علويان حساسيت فراواني داشته و سخت مراقب امام كاظم - عليه السّلام - بوده است. گفتني است كه مشي امامان شيعه كه در عمل حركت در مسيري فرهنگي بود، از شدت برخورد عباسيان با آنها مي كاست. امامان شيعه دقيقاً تقيه را به همين معنا به كار برده و هر نوع تشكل دروني را در پرده تقيه حفظ مي كردند. اين تشكل هم نوعي ارتباط علمي و امامتي بود و طرح و توطئه سياسي در آن وجود نداشت. دانسته است كه اين مقدار نيز مورد قبول حكومت نبود، چرا كه آنها، اين قبيل مسائل را مقدمه اقدامات سياسي گسترده بعدي مي ديدند. در حقيقت ارتباط امام و شيعيان، و نيز تعيين وكيل، مي توانست وسيله اي براي مقاصد سياسي در جهت براندازي حكومت و جايگزيني حكومت جديد باشد. كاري كه خود عباسيان كردند. در نهايت تهديدي كه هارون از ناحيه امام براي حكومت خويش احساس كرد سبب شد تا سخت مراقب امام باشد. بايد حسادت برخي از علويان را نسبت به موقعيت امام و سخن چيني آنها را از نظر دور نداشت. آنها به دروغ گزارشاتي به حكومت مي دادند كه سبب تحريك آنها بر ضد امام مي شدند.
نمونه اي از حوادثي كه منجر به زنداني شدن امام گرديد:
پيش از آوردن شرح برخوردهايي كه به زنداني شدن امام انجاميد، لازم است اين نكته را بدانيم كه از دلايل نفوذ علويان، آن بود كه مردم آنان را به چشم فرزندان رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - مي نگريستند. اين چيزي است كه خود آن حضرت نيز مكرر بيان مي كردند. در برابر، امويان و عباسيان سخت با اين نظر مقابله مي كردند تا از حرمت علويان بكاهند. به نظر مي رسد خود رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - در اين باره تعمد خاصي داشته است.
به هر روي اين كه حسنين عليهما السّلام فرزندان رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - شناخته شوند، مي توانست سبب جلب توجه مسلمانان باشد. به همين دليل بود كه مخالفان و دشمنان اهل بيت همواره در صدد انكار اين اصل بر آمده و در طول تاريخ - با وجود آن كه اكثريت جامعه مسلمان از تسنن و تشيع، آنها را به عنوان فرزند رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - پذيرفته بودند - حكّام كوشيده اند تا در برابر آن موضع گيري كنند. معاويه، از اين كه آنها به عنوان فرزندان رسول خدا شناخته شوند، به سختي خشمگين بود و اصرار داشت كه مردم آنان را فرزندان علي - عليه السّلام - بدانند،[4] عمرو بن عاص نيز از اين مسأله نفرت داشت.[5] حجّاج نيز در اين باره موضع تندي داشت؛ به طوري كه وقتي به او خبر دادند يحيي بن يعمر، حسن و حسين را فرزند رسول خدا مي داند، او را از خراسان فرا خواند و زير فشار گذاشت تا دليلي از قرآن براي ادعاي خود بياورد. او نيز آيه 85 از سوره انعام را كه به صراحت حضرت عيسي را فرزند ابراهيم - عليهما السّلام - معرفي مي كند براي او خواند و چنين استدلال كرد:
در صورتي كه قرآن عيسي را، كه جز از طريق مادر به ابراهيم پيوندي نداشته، فرزند آن حضرت مي داند، چگونه حسنين - عليهما السّلام - نمي توانند فرزندان رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - شمرده شوند.[6] استاد جعفر مرتضي، شواهد بيشتري براي اين مطلب آورده است.[7]
اين مسأله در زمان هارون و در برخوردهاي او با اهل بيت پيامبر - صلّي الله عليه و آله و سلم - به ويژه امام كاظم - عليه السّلام - نيز مطرح بود و دست كم در يك برخورد، تكيه امام بر اين مطلب، يكي از علل زنداني شدن آن حضرت مي توانست به حساب آيد. در نقلي آمده: هارون الرشيد از امام كاظم - عليه السّلام - سؤال كرد: چگونه شما مي گوييد ما از ذريه رسول خدا هستيم در حالي كه پيامبر فرزند ذكور نداشته و شما فرزندان دختر او هستيد؟ آن حضرت دو دليل براي او ذكر كرد: نخست آيه 85 سورة انعام كه عيسي را فرزند ابراهيم مي شمارد. دوم آيه مباهله كه در آن، حسنين مصداق «و ابناء نا» دانسته شده اند.[8]
اين مسأله براي عباسيان كه خود بني اعمام رسول خدا - صلّي الله عليه و آله و سلم - بودند دشوارتر بود. آنها از اين راه براي اثبات خلافت خود بهره مي بردند. مروان بن ابي حفصه، شعر خود را بر مبناي همين استدلال سروده است:
أني يكون و لايكون و لم يكن لبني البنات وراثه الأعمام
چگونه ممكن است و هرگز نشده و نخواهد شد كه حق عمو به فرزندان دختران ارث برسد.

ادامه »

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 436
  • 437
  • 438
  • ...
  • 439
  • ...
  • 440
  • 441
  • 442
  • ...
  • 443
  • ...
  • 444
  • 445
  • 446
  • ...
  • 578

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس