مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)





نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب

چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب

جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا

زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب


به مناسبت 22 اسفند روز بزرگداشت شهدا

22 اسفند 1395 توسط رضوانی

 

 

بسم الرب الشهدا
 
ولاتحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوافی سَبیل ِاللّهِ امواتا ًبَل احیاءُِ عندَربِّهِم یُرزَقون .
 
      

شهید نظر می کند به وجه الله . امام ( ره )
      پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ، ما را با خود برده  است و شهدا مانده اند . شهید سید مرتضی آوینی
      توراچه بنامم؟ چه روح بلندی داشتی.باچه رویی می توانم با تو سخن بگویم.تو رفتی که نام اسلام ، ایران و حجاب زنده بمانند.وقتی که نام الله اکبر از بام ها به گوش       می رسید تو بی درنگ از جا برخاستی تا با وضویت همواره ندای الله اکبر از بام ها شنیده شود وضوی آخرت را چگونه گرفتی؟

آنگاه که در سرمای اروند برای زنده ماندن اسلام وقرآن روانه مرزها بودی ، وقتی که در باتلاق شلمچه وطلاییه به سختی قدم بر می داشتی ، وقتی که بر رمل های فکه پاهایت را میگذاشتی کدامین اندیشه ی مقدس بود که تو را اینگونه مقاوم کرد؟

     آنگاه که اهل کوفه از ترس شمشیر جهاد تابستان را به زمستان و جهاد زمستان را به تابستان می انداختند تو شناسنامه ات را گرفتی و سنت را بزرگ کردی تا مانعی جلوی رفتنت به جنگ نباشد، آن هنگامی که اشک از چشمانت جاری بود که چرا هنوز سنم به اجرای فرمان امام نرسیده؟! تورفتی، رفتی که با رشادتت و شجاعتت درس استقامت و پایداری را بیاموزی  .

     آن هنگام که جسم پاکت بر روی مین ها و سیم خاردارها ار هم متلاشی می شد به کدامین قله سعادت می اندیشیدی؟ نامت را به بلندی یاد می کنیم ای شهید .
ای شهید ، ای که بر کرانه ازلی و ابدی وجو برنشسته ای ، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش . شهید سید مرتضی آوینی

 نظر دهید »

مصيبت ام البنين(س) از نگاه شهید مطهری

21 اسفند 1395 توسط رضوانی


 امام صادق عليه السلام فرمود:«رحم الله عمى العباس لقد اثر و ابلى بلاء حسنا… » (1) خدارحمت كند عموى ما عباس را،عجب نيكو امتحان داد،ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد.براى عموى ما عباس مقامى در نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطه مقام او را مى‏برند.)اينقدر جوانمردى،اينقدر خلوص نيت،اينقدر فداكارى! ما تنها از ناحيه پيكر عمل نگاه مى‏كنيم،به روح عمل نگاه نمى‏كنيم تا ببينيم چقدر اهميت دارد.

شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله عليه السلام نشسته است.در همان وقت‏يكى از سران دشمن مى‏آيد،فرياد مى‏زند:عباس بن على و برادرانش را بگوييد بيايند. عباس مى‏شنود ولى مثل اينكه ابدا نشنيده است،اعتنا نمى‏كند.آنچنان در حضور حسين بن على مؤدب است كه آقا به او فرمود:جوابش را بده هر چند فاسق است.مى‏آيد مى‏بيند شمر بن ذى الجوشن است.شمر روى يك علاقه خويشاوندى دور كه از طرف مادر عباس دارد و هر دو از يك قبيله‏اند،وقتى كه از كوفه آمده است‏به خيال خودش امان نامه‏اى براى ابا الفضل و برادران مادرى او آورده است.به خيال خودش خدمتى كرده است.تا حرف خودش را گفت،عباس عليه السلام پرخاش مردانه‏اى به او كرد،فرمود:خدا تو را و آن كسى كه اين امان نامه را به دست تو داده است لعنت كند.تو مرا چه شناخته‏اى؟ درباره من چه فكر كرده‏اى؟تو خيال كرده‏اى من آدمى هستم كه براى حفظ جان خودم، امامم،برادرم حسين بن على عليه السلام را اينجا بگذارم و بيايم دنبال تو؟آن دامنى كه ما در آن بزرگ شده‏ايم و آن پستانى كه از آن شير خورده‏ايم،اين طور ما را تربيت نكرده است.

جناب ام البنين،همسر على عليه السلام،چهار پسر از على دارد.مورخين نوشته‏اند على عليه السلام مخصوصا به برادرش عقيل توصيه مى‏كند كه زنى براى من انتخاب كن كه‏«ولدتها الفحولة‏»از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لى ولدا شجاعا»مى‏خواهم از او فرزند شجاع به دنيا بيايد.(البته در متن تاريخ ندارد كه على عليه السلام گفته باشد هدف و منظور من چيست،اما آنها كه به روشن بينى على معترف و مؤمن‏اند مى‏گويند على آن آخر كار را پيش بينى مى‏كرد.) عقيل،ام البنين را انتخاب مى‏كند.به آقا عرض مى‏كند كه اين زن از نوع همان زنى است كه تو مى‏خواهى.چهار پسر كه ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از اين زن به دنيا مى‏آيند،هر چهار پسر در كربلا در ركاب ابا عبد الله حركت مى‏كنند و شهيد مى‏شوند.وقتى كه نوبت‏بنى هاشم رسيد،ابا الفضل كه برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مى‏خواهد شما قبل از من به ميدان برويد،چون مى‏خواهم اجر شهادت برادر را ادراك كرده باشم.گفتند:هر چه تو امر كنى.هر سه نفر شهيد شدند،بعد ابا الفضل قيام كرد.اين زن بزرگوار(ام البنين)كه تا آن وقت زنده بود ولى در كربلا نبود،شهادت چهار پسر رشيد خود را درك كرد و در سوگ آنها نشست.در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت‏حسين بن على عليه السلام شهيد شدند.براى اين پسرها ندبه و گريه مى‏كرد.گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مى‏نشست و ندبه‏هاى جانسوزى مى‏كرد.زنها هم دور او جمع مى‏شدند.مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آنهمه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى‏آمد و مى‏ايستاد و مى‏گريست.

از جمله ندبه‏هايش اين است:

لا تدعونى ويك ام البنين
تذكرينى بليوث العرين
كانت‏بنون لى ادعى بهم
و اليوم اصبحت و لا من بنين

اى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مى‏خوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مى‏افتم و دلم آتش مى‏گيرد.زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم.

مرثيه‏اى دارد راجع به خصوص ابا الفضل العباس:

يا من راى العباس كر على جماهير النقد
و وراه من ابناء حيدر كل ليث ذى لبد
انبئت ان ابنى اصيب براسه مقطوع يد
ويلى على شبلى امال براسه ضرب العمد
لو كان سيفك فى يديك لما دنى منه احد

مى‏گويد:اى چشمى كه در كربلا بودى و آن منظره‏اى كه عباس من،شير بچه من،حمله مى‏كرد مى‏ديدى و ديده‏اى!اى مردمى كه آنجا حاضر بوده‏ايد!براى من داستانى نقل كرده‏اند، نمى‏دانم اين داستان راست است‏يا نه.يك خبر خيلى جانگداز به من داده‏اند، نمى‏دانم راست است‏يا نه.به من گفته‏اند كه اولا دستهاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشت‏يك مرد لعين ناكس آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مى‏گويند بر سر شير بچه‏ام عمود آهنين فرود آمد.بعد مى‏گويد:عباس جانم!فرزند عزيزم!من خودم مى‏دانم كه اگر دست در بدن داشتى هيچ كس جرات نزديك شدن به تو را نمى‏كرد.

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

نويسنده: شهيد مطهرى

پى ‏نوشت:
1) ابصار العين،ص‏26.

 نظر دهید »

درمحضر بزرگان

19 اسفند 1395 توسط رضوانی

 نظر دهید »

در محضر بزرگان

19 اسفند 1395 توسط رضوانی

 نظر دهید »

لا اله الا الله

19 اسفند 1395 توسط رضوانی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 526
  • 527
  • 528
  • ...
  • 529
  • ...
  • 530
  • 531
  • 532
  • ...
  • 533
  • ...
  • 534
  • 535
  • 536
  • ...
  • 578

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس