تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

باران گرفته است باز در خشکزارِ همیشه عرب. پس دروازه رحمت و مهر را امشب باز گشوده است بر زمینیان بی ستاره ای که هرگز طاقت ستاره بارانی این چنین را نداشته اند.
شاخساران بید می رقصند، در ازدحام نسیم های ملایمی که از بهشت وزیدن گرفته اند و تمشک های سرخ و مشکی چونان مروارید بر پیشانی شب درخشیدن آغاز کرده اند.
شهابی سپید و کوچک به ناگاه آسمان ظلمتناک را می شکافد و بر خانه ای روشن فرو می چکد و صدای گریه معصومی، لابلای شادی اهالی برمی خیزد.
بی گناه ترین پدیده ها، معصوم ترین دختران تاریخ. آری! و اینسان، معصومه زاده می شود. رودخانه ها، زیباترین ترانه ها را به سرایش خاسته اند و زیر پاهای بلند درختانِ تنومند می چرخند و مستانه آواز برمی آورند.
چشمه ها چونان تکّه شیشه های زلال وزنده، هر لحظه، موّاج و ملایم بر سنگریزه های رنگین خویش می لغزند و شادباش می فرستند.
پرنده را می شود شنید، امشب که چه عاشقانه می خوانند و جنگل را نیز، آن گاه که حنجره برگ هایش را با نوای پیچش بادها، همگام می کند.
دنیا به شادی، شبی را می سپارد امشب؛ امّا دریغ …! دریغ که کتاب تاریخ، همواره صفحات روشنی ندارد. برگی دیگر را می گردانم و اشک به ناگاه در زلالی چشم هایم می دود. هر آمدنی، پیام آور دردناکِ رفتنی است و بی شک، هر هبوطی در خویش روز رجعتی نهفته دارد.
من زنی را می بینم چندان غریب که جز سایه های شبانه اش، شاید هیچ کس او را نشناسد.
شهابی می بینم که در تراکمِ ظلمتِ شبی دیگر، تنها مانده است.
و نیز کویری سوزان می بینم و تیغ های در کمین نشسته و به زهر آب داده به انتظار را.
و قلب های سنگی می بینم که نمی تپند و هرگز در سینه موجی نیافریده اند و محبّتی گرم را به تجربه ننشسته اند. اینک تو مانده ای و ازدحام ناجوانمردی در این کشور بی چشمه. تو مانده ای و برادری که فرسنگها دورتر از تو میان همه آنان که نمی خواستندش خفته است. پس آیا جز شیطان، چه کسی پردازنده همه این سیاهکاری هاست؟
نفرین به دستانی که تو را آواره صحراها خواهد ساخت …!
بگذار بگذریم، این حدیث ناجوانمردی کویر و کویر یاران را.
امشب را بگذار شاد بگذرانیم، به میمنت هبوطی عظیم، به مبارکی تولّد دختری آن چنان مطهّر و بزرگ که پس از ده ها سال، تنها کسی است که خاطره مادری چون فاطمه علیهاالسلام را حیات خواهد بخشید.
به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها و با همکاری مرکز تخصصی مهدویت شهر مقدس قم, دوره مقدماتی مهدویت به صورت کارگاهی به مدت چهار روز در تاریخ های 30 و 31 تیر ماه و 6 و 7 مردادماه در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها برگزار گردید. در این دوره حجت الاسلام والمسلمین حسنی از اساتید برجسته مهدویت مباحث ویژه شناخت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را مورد تحلیل و بررسی قرار دادند که در پایان در تاریخ 11/5/95 آزمونی برگزار گردید و شرکت کنندگانی که حائز امتیاز لازم شدند به مرحله تکمیلی راه یافتند.

هر دو داشتیم برای شروع یک روز دیگر آماده میشدیم…
اما
وقتی من چادرم را اتو میزدم تا با پوشیدنش زیبایی و اندام دخترانه ام را از نگاه مردهای غریبه و همسر یک زن و پدر یک بچه حفظ کنم و لبخند خدا را بخرم…
تو داشتی مانتوی بدون دکمه و تنگت را جلوی آینه پرو میکردی و در ذهنت تصور میکردی نگاه هایی که به سمتت خواهد چرخید وقتی با ساپورتت ستش کنی…
وقتی من داشتم لاک و آرایشم را پاک میکردم تا مثل یک فرشته پاک از خانه خارج شوم
( همان لاک و آرایشی که برای نامحرم و غریبه ها لقب شیطانی میگیرند و میشود ابزار دست شیطان )
تو داشتی با وسایل تباهی ات خودت را هفت رنگ میکردی…
تا شبیه فلان دختر بدنام معروف توی اینستاگرام شوی و دلبری کنی از مردهای غریبه و دل امام زمان را بشکنی…
.
وقتی من با بسم الله و آیت الکرسی از خانه خارج میشدم و مواظب بودم موهایم بیرون نباشد…
تو داشتی به دوست پسر جدیدت زنگ میزدی تا یک قرار حرام را رقم بزنی و موهایت را گیس میکردی تا از (مثلا) روسری ات بیرون بیندازی…
.
و دیر یا زود…
وقتی من در آغوش گرم خدا آرام گرفته ام و لبخند حضرت زهرا از من برداشته نمیشود…
تو در آتش خودخواهی ها و نفس خواهی هایت میسوزی…
.
بله گفتن به شیطان و نفست…
در حالی که خشم خدا را خریده ای و حضرت زهرا نگاهت نمیکند!
بله هر دوی ما خدا و حضرت زهرا را دوست داشتیم…
می دانم…
✔️اما من دوست داشتنم را ثابت کردم،
✔️روی نفسم پا گذاشتم
✔️وانتخاب های درست کردم….
❌و تو فقط از دوست داشتن دم زدی!!
❌و درانتخاب هایت بی سلیقگی کردی
❌و چیز دیگری را نشان دادی!!
ای کاش دوست داشتنت را ثابت میکردی!!!
.
آرامش یعنی: در خیابان قدم بزنی و خیالت راحت باشد که ده قافله دل کثیف با تونیست…
آرامش یعنی: بدانی از نگاه گرگ ها محفوظی…
آرامش یعنی: در این روزگار که شنل قرمزی ها خودنمایی میکنند، متفاوت ماندن!
آرامش یعنی: وجدانی که آسوده و آرام است …
وجدانی که میداند امروز دل مردهای متاهل و پسران جوان را نبرده است!!
آرامش یعنی: خجالت نکشیدن از عکس شهدا توی خیابان!
آرامش یعنی: طعمه و وسیله #ارضاء چشم های ناپاک و کثیف نشدن!
آرامش یعنی: شبیه ترین حالت به ریحانه خدا، حضرت زهرا شدن…
آرامش یعنی:
لایق لبخند آقا شدن…

بعضی از نگاهها ویروس گناه منتشر میکنند و بعضی از چهرهها حشرهی مزاحمت دور خود جمع میکنند.
قیافههای بزک کردهای که نگاههای حرام را به سوی خود جلب میکند، مرداب حشرهخیز است و موهای افشان و در معرض تماشا، شعلههای آتش دوزخ است که هم خود را میسوزاند هم جوانان را به آتش گناه میافکند.
حیف نیست که زن با کرامت، به یک بوتیک سیار تبدیل میشود؟!
به همت معاونت پژوهشی و فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها و با همکاری مدیریت محترم کتابخانه عمومی سلمان ساوجی و همزمان با فرا رسیدن هفته عفاف و حجاب نشست کتاب و کتابخوانی با محوریت عفاف و حجاب در این کتابخانه شهرستان ساوه برگزار گردید.
در این نشست تعداد هفت کتاب با موضوع عفاف و حجاب در بین طلاب و اساتید مورد نقد و بررسی قرار گرفت که اسامی کتاب ها به شرح ذیل می باشد:
1- مسئله حجاب شهید مرتضی مطهری
2- آخرین پیامبر و اولین دانشگاه شهید پاک نژاد
3- دختران پندها و هشدارها محمود اکبری
4- حجاب از دیدگاه قرآن و سنت فتحیه فتاحی زاده
5- چرا حجاب ابراهیم خرمی مشکانی
6- آسیب شناسی حجاب مهدی مهریزی
7- زیباترین الگوی پوشش در اسلام احمد محسنی گرکانی
لازم به ذکر است در پایان به طلابی که کتاب های ذکر شده را مورد نقد و بررسی قرار دادند لوح تقدیر و جوایزی به رسم یادبود اهدا و این جلسه مورد استقبال حاضرین واقع گردید و از جمع بندی نشست این نتیجه بدست آمد که انسان ذاتا و فطرتا تمایل به حجاب دارد.