مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

راز سر به مهر سوره "یاسین"

18 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

جز اندکی از پیشینیان و تنی چند از بزرگان معاصر که به اجمال در این باره سخنانی به میان آورده اند، هنوز اما کسی به تفصیل پرده از این راز سر به مهر برنگشوده که چرا حضرت رسالت پناه(ص)، سوره “یاسین” را “قلب قرآن” خوانده است؟!

پای ثابت سوالات قرآنی مسابقات مسجد محله و مدرسمان، همیشه این بود که قلب قرآن، چه سوره ای است؟ و چون از بس شنیده بودم، از پیش جواب را در آستین داشتم اما هیچ گاه نپرسیده بودند و هیچ وقت برایم سوال نشده بود که آخر چرا به این سوره، «قلب» گفته شده است؟ و چرا از میان همه سور ها، یاسین؟ پیش خود می گفتم اگر معصوم اینگونه فرمایش کرده است لابد حکمتی دارد و عجبا که هیچ وقت، پی کشف حکمت این کلام حکیمانه نرفتم! تا امروز که این سوال به جِدّ برایم مطرح شد و بهانه ای خجسته دست داد تا بروم سراغ منابع تفسیری و رصد کنم آنچه را که ارباب تفاسیر در این باره گفته اند.

نتیجه مطالعه اما اندکی دور از انتظار بود. چرا که در نهایت شگفتی دریافتم که جز اندکی از پیشینیان و تنی چند از بزرگان معاصر، آنهم به اجمال، هنوز کسی به تفصیل پرده از این راز سر به مهر برنگشوده که چرا حضرت رسالت پناه، محمد خاتم(ص)، سوره “یاسین” را “قلب قرآن” خوانده است؟! گویا این سوال برای اجلّه بزرگان این علم شریف، چندان مطرح نبوده و اکثرا تنها به نقل روایت نبوی بسنده کرده اند.

اما بر خلاف گذشتگان، برخی معاصران درصدد کشف این حکمت ناگفته برآمده اند که و دیدگاه هایی را به میان آورده اند که خواهد گذشت. و اما پیش از پاسخ تفصیلی، نخست متن حدیث: امین الاسلام، طبرسی، این روایت را نخست از حضرت ختمی مرتبت، نقل کرده که حضرتش فرمود: «لكل شی ء قلبا و قلب القرآن یس». (هر چیز، قلبی دارد و قلب قران، سوره یاسین است) و آنگاه روایت را با تفصیل بیشتر، این بار از زبان امام صادق(ع) چنین آورده است: «انّ لکلّ شیئ قلباً و قلب القرآن یس فمن قرأ یس فی نهاره قبل ان یمسی کان فی نهاره من المحفوظین والمرزوقین حتی یمسی، و من قرأها فی لله قبل ان ینام و کل به الف ملک یحفظونه من کل شیطان رجیم و من کل آفة». (براى هر چیزى قلبى است و قلب قرآن سوره یس است پس هر كس در روز پیش از آنكه شام كند بخواند در روز آن از حفظ شدگان و روزى داده شدگان باشد تا شب كند و هر كس در شب بخواند پیش از آنكه بخوابد خدا بر او هزار فرشته مأمور كند تا او را از هر شیطانى پلیدى و از هر آفتى حفظ نماید. )[ مجمع البیان، ج 20، ص360] كل العالم، قلبش می شود كل آدم. كل آدم می شود نفس خاتم. او می شود قلب عالم. سوره ی «یس»، سوره ی قلب عالم امكان است. این است كه این سوره، قلب قرآن است.

تبیین وجوه تسمیه سوره یاسین به «قلب قرآن» یک. دیدگاه غزالی امام محمد غزالی از بزرگان اهل تسنن، بر این باور است که صحت ایمان در گرو اعتراف به معاد و روز رستاخیز است و چون در سوره یاسین، این اصل به بهترین وجه ممکن، تبیین شده است، لذا پیامبر(ص) این سوره را بدین نام خوانده است. این سخن را امام فخز رازی صاحب تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، به نقل از غزالی،اینگونه آورده است: «و قال الغزالی فیه: إن ذلك لأن الإیمان صحته بالاعتراف بالحشر و الحشر مقرر فی هذه السورة بأبلغ وجه، فجعله قلب القرآن لذلك.» [مفاتیح الغیب، ج5، ص273.]

دو. دیدگاه آیت الله قاضی از معاصران، عارف بی بدیل، سید علی قاضی، استاد عرفان علامه طباطبایی(رحمه الله علیهما) دلیل این نام گذاری را وجود دو آیه پایانی این سوره می داند که در آن از حقایقی شگرف و متعالی سخن به میان آمده است.سید محمدباقر موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان علامه طباطبایی، در مقدمه خود بر این تفسیر گرانسنگ به نقل از علامه می نویسد: « وقتى از محضر مرحوم استاد علّامه پرسیدم به چه مناسبت سوره مباركه «یس» قلب قرآن است، فرمودند: همین سؤال را از حضور استادمان مرحوم آقاى قاضى (همان عارف نامور و عالم ربانى) پرسیدم، ایشان در جواب فرمودند بمناسبت دو آیه آخر سوره: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ- فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » لذا مرحوم استاد درباره این دو آیه چنین مى فرماید: «و من غرر الآیات فیها قوله تعالى انما امره …»[ ترجمه تفسیر المیزان، مقدمه مقدمه،ص 28]

سه. دیدگاه علامه شعرانی عالم ذوالفنون، علامه ابوالحسن شعرانی در حاشیه هایی که بر سه تفسیر گزانسنگ شیعی؛ مجمع البیان ، روح الجنان و منهج الصادقین نگاشته اند دیدگاه سومی دارد مبنی بر اینکه: « در سوره یس از فروع احكام و اخلاق چیزى نیست و همه محاجّه در اصول دین است و از این حدیث معلوم مى شود مهمّ ترین تعلیمات قرآن در اصول عقاید، محاجّه براى تحكیم آن است وگرنه یس را قلب قرآن نمى فرمود، و اصول دین نسبت به فروع به منزله قلب است.»[ پژوهش هاى قرآنى علامه شعرانى،ج 3، ص1089]

چهار. دیدگاه آیت الله العظمی وحید خراسانی یکی از منابع نفیس قرآن پزوهی، سلسله درس های تفسیری مرجع عظام تقلید آیت الله حسین وحید خراسانی است که تا آنجا که راقم این سطور اطلاع دارد، مع الاسف هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. معظم له در مقدمات تفسیر این سوره، پس از نقل روایت یادشده سخنی دارند که جهت حفظ امانت، عین فرمایش ایشان نقل می شود.: «این روایت ختم كلام است.

هم عامه، هم خاصه، هر دو طبقه از شخص خاتم این روایت را نقل كرده اند و روایت این است: هر چیزی قلبی دارد. باز خود حدیث معجزه است؛ هر چیزی قلبی دارد! امروز پیشرفت علم به اینجا رسیده كه كشف می كند هر چیزی قلبی دارد، مركزی دارد. این كلمه را در جزیرة العرب، هزار و چهارصد سال قبل، در امتی فرمود كه آن امت از حلوا خدا درست می كردند، صبح تا ظهر سجده می كردند، ظهر می خوردند. همچو كسی، در همچو امتی، ظهور كرد، آن روز یك كلمه ای گفت كه امروز در عالم علم، شق القمر می كند! برای هر چیزی قلب است، حتی اتم. كوچكترین ذره قلب دارد. قلب هر چیزی هم متناسب با آن چیز است…

بعد كه هر چیزی قلبی دارد فرمود: قلب قرآن سوره ی یس است. چرا سوره یس قلب قرآن است؟ هیچ فكر كردید؟ سرّ اعظم این است: عالم امكان هم، قلب دارد. قلب عالم امكان خاتم پیغمبران است. این قلب عالم است. هر چیزی قلب دارد، عالم هم قلب دارد. كل العالم، قلبش می شود كل آدم. كل آدم می شود نفس خاتم. او می شود قلب عالم. سوره ی «یس»، سوره ی قلب عالم امكان است. این است كه این سوره، قلب قرآن است. پنج اسم دارد: محمد، احمد, ٌدر قرآن این اسماء آمده- عبد، نور. آن اسمی كه آن اسم مرموزترین اسماء است، اسم یاسین است. «یس، والقرآن الحكیم، انك لمن المرسلین»، این خطاب به یاسین است.

یاسین, خاتم النبیین است. او قلب عالم امكان است؛ سوره ی او قلب قرآن است. »

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

 نظر دهید »

دانستنیهایی از قرآن(ولایت،مکمل رسالت)

18 فروردین 1396 توسط رضوانی

«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین » (سوره مائده/67) ای پیام آور خدا آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، به مردم برسان، پس اگر این کار را انجام ندادی رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای و همانا خداوند تو را از (شر و کید) مردم نگه خواهد داشت و بی گمان خداوند کافران را هدایت نخواهد کرد . یا ایها الرسول: در قرآن سیزده بار خطاب به پیامبر با جمله یا ایها النبی آمده است که این موارد در سوره های انفال - توبه - احزاب - ممتحنه و تحریم دیده می شود و منحصرا تمام موارد، مربوط می شود به جهاد در راه خدا و یا سفارشهائی در باره همسران رسول الله . وتنها در دو مورد - که هر دو در سوره مائده است - خطاب یا ایها الرسول به پیامبر صلی الله علیه و آله شده است .

جالب اینجا است که هر دو مورد نیز در باره ولایت است . یکی از آن موارد همین آیه مورد بحث است و آیه دوم که بی ارتباط با این نیست این آیه می باشد: «یا ایها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر من الذین قالوا آمنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم » ای رسول تو را نگران نسازد آنانکه به سرعت کافر می شوند از آنان که در زبان گفتند ما ایمان آوردیم ولی هرگز قلبهایشان ایمان نیاورد .

چه بسیار از همین به ظاهر اصحاب پیامبر بودند که در روز غدیر خم پس از اعلام رسمی نصب جانشین از سوی رسول الله و به فرمان خداوند، تبریک و تهنیت به امیر المؤمنین گفتند و رسما اعلام داشتند که پس از پیامبر تو ولی و پیشوای هر مرد و زن مسلمان هستی ولی هنوز آب کفن پیامبر خشک نشده بود که سقیفه را تشکیل دادند و از این امر قطعی که خود نیز بر آن صحه گذاشته بودند سرباز زدند و انکار کردند و خلافت را غصب نمودند و چه بسیار آنهائی که در روز غدیر خم شاهد آن واقعه تاریخی بودند ولی پس از رحلت پیامبر بلافاصله از علی فاصله گرفتند .

اینها قطعا شامل همین آیه هستند که در ظاهر ایمان آوردند ولی ایمانشان حقیقی نبود بلکه بیشتر به خاطر مصالح خود در زبان ایمان آوردند .

در این زمینه روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که گفت: شخصی نزد امام باقرعلیه السلام این آیه را خواند: «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة » حضرت فرمود: «اما النعمة الظاهرة فهی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و ما جاء به من معرفة الله عزوجل و توحیده و اما النعمة الباطنة ولایتنا اهل البیت و عقد مودتنا فاعتقد و الله قوم هذه النعمة الظاهرة و الباطنة و اعتقدها قوم ظاهرة و لم یعتقدوها باطنة فانزل الله: یا ایها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر . . . ففرح رسول الله (ص) عند نزولها اذ لم یقبل الله تبارک و تعالی ایمانهم الا بعقد ولایتنا و محبتنا» نعمت آشکار و ظاهر وجود رسول خدا است و آنچه از شناخت خدای عزوجل و توحید آورد و اما نعمت پنهانی و باطنی ولایت ما اهل بیت است و پیمان محبت با ما بستن .

به خدا سوگند برخی از مردم به هردو نعمت ظاهری و باطنی معتقد شدند ولی گروهی تنها به نعمت ظاهری ایمان آوردند و نعمت پنهانی را نپذیرفتند پس خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «یا ایها الرسول لا یحزنک الذین . . .» آنگاه رسول خدا با نزول این آیه خوشحال شد زیرا خداوند تبارک و تعالی ایمان آنان را نمی پذیرد جز با پیمان ولایت و محبت ما اهل بیت . و شاید در این دو آیه واژه یا ایها الرسول آمده است برای اینکه ولایت مکمل رسالت و مهمترین انگیزه های آن است پس رسالت تو - ای رسول - کامل نمی شود و انجام نمی پذیرد جز با تبیین ولایت و امامت . نکته مهمی که در این آیه وجود دارد قسمت آخر آن است که می فرماید: «والله لا یهدی القوم الکافرین » یعنی خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند . از این آیه بر می آید که گویا منکر ولایت همگام با کافران حرکت می کند .

بگذریم که هیچ عملی از منکرین ولایت پذیرفته نیست هرچند شبها را تا به صبح به عبادت و پرستش بگذرانند و روزها را روزه بدارند و هرچند کنار مسجد الحرام به عبادت و شب زنده داری بپردازند . این امر معلوم و معین است ولی طبق این آیه منکر ولایت در زمره کافران است زیرا ولایت چنانکه بیان شد مکمل رسالت است .

و الله یعصمک من الناس: از این فراز معلوم می شود پیامبر هراسی داشته است که خداوند او را تسلی می دهد و می فرماید که خدا تو را از شر و کید مردمان نگه می دارد . پر واضح است هراس رسول خدا برای جان خویش نمی باشد زیرا او الگوی شهامت و شجاعت و قهرمان میدان نبرد است . حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «کنا اذا احمر الباس اتقینا برسول الله صلی الله علیه و آله فلم یکن احد منا اقرب الی العدو منه » (بحار، ج 19، ص 191) هرگاه آتش جنگ برافروخته می شد خودمان را در پناه رسول الله قرار می دادیم زیرا هیچ کس از آن حضرت به صف دشمن نزدیکتر نبود . تازه این موضوع مربوط می شود به قبل از فتح مکه وگرنه پس از آن آنقدر شوکت و عظمت اسلام گسترده و فراگیر شده بود و حکومت حضرت تمام جهان آن روز را در بر گرفته بود که هیچ جای هراس نبود ولی هراس پیامبر از این بود که می دانست منافقان و فرصت طلبان در صدد انتقام از علی علیه السلام هستند، کینه های بدری و خیبری فراموش نشده بود و هنوز خون سران و گردنکشان قریش از شمشیر علی می چکید و چشم دیدن علی را نداشتند .

پس پیامبر برای جان اسلام هراس داشت نه جان خویشتن . او می هراسید که اینان با نقشه های موذیانه خود، اسلام را نابود نمایند ولی خداوند او را تسلی می دهد که مطمئن باش خداوند نقشه هایشان را نقش بر آب می کند . البته پس از رحلت رسول الله (ص) انتقام خود را از او و عموزاده اش گرفتند و مسیر اسلام را به انحراف کشاندند، که امیدواریم دوباره ذو الفقار علی در دست فرزند خلفش ابا صالح عجل الله فرجه انتقام ازآنان بگیرد و اسلام را نیرو و قدرت بخشد و یکون الدین کله لله . آمین رب العالمین .

 نظر دهید »

نشانه فرد بخیل چیست؟

16 فروردین 1396 توسط رضوانی

این عبارت آیه 56 سوره احزاب است.” إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا “(خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى كسانى كه

ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.) این آیه به مۆمنان دستور می دهد به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) درود بفرستند. مقام پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنقدر والا و بلند است که اول خود پروردگار عالم و خالق تمام موجودات و دوم ملائکه که مدبّران امور الهی هستند به او درود می فرستند و مۆمنان نیز به تبعیت از آنان به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) درود می فرستند.

اما خود صلوات به چه معنایی است و صلوات خداوند بر رسولش چه معنایی دارد و چگونه است؟ درباره معنای ” صلوه” گفته شده در اصل به معناى انعطاف بوده، و صلات خدا بر پیغمبر به معناى انعطاف خدا به وسیله رحمتش به وى است، و همچنین صلات ملائكه او انعطاف آنها به اینكه او را تزكیه نموده و برایش استغفار كنند می باشد.

صلات مۆمنین بر او انعطاف به وسیله درخواست رحمت براى ایشان است. نکته مهم آیه این است که خداوند برای درود فرستادن خودش و ملائکه و مۆمنان بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) قیدی نیاورده، و به معنی مطلق بودن این صلات است. همچنین “یصلون” فعل مضارع است، که به معنای مستمر بودن می باشد. یعنى پیوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مى فرستند. صلوات را بر محمد و آل او بفرستید كه خداى تعالى دعاى شما را هنگامى كه نام محمد را ببرید، و حق او را رعایت كنید، مستجاب مى كند، پس وقتى مى خوانید (ان الله و ملائكته یصلون على النبى)چه در نماز آن را بخوانید، و چه در غیر نماز، صلوات را بفرستید در روایات زیادی نیز توصیه به صلوات فرستادن شده است. از ابوطلحه نقل شده كه روزی به حضور پیامبر گرامی شرفیاب گردیدم و آن حضرت را در شادمانه ترین روزها و خوش ترین حالات و شرایط می‏نگرم؛ آیا این گونه است؟ فرمود: چرا چنین نباشد در حالی كه فرشته وحی هم اینك از نزد من رفت و او پیام آورده بود كه: پروردگارم می‏فرماید:

“من صل علیك صلاة صلّیت بها علیه عشر صلوات و محوت عشر سیئات و كتبت له عشر حسنات.” (هان ای بنده برگزیده ام! هركسی بر تو صلواتی بفرستد و درود خالصانه نثار كند، من در برابر آن درود، ده صلوات و درود بر او می‏فرستم، و ده گناه از گناهان او را از پرونده اش می‏زدایم و ده پاداش كار نیك برای او می‏نویسم.) در كتاب خصال، از امیرالمۆمنین (علیه السلام) در ضمن حدیث معروف به اربع مائه (چهار صد) آمده كه فرمودند:

“صلوات را بر محمد و آل او بفرستید كه خداى تعالى دعاى شما را هنگامى كه نام محمد را ببرید، و حق او را رعایت كنید، مستجاب مى كند، پس وقتى مى خوانید (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ) چه در نماز آن را بخوانید، و چه در غیر نماز، صلوات را بفرستید. صلوات همچنین مراجع معظم تقلید شیعه در توضیح المسائل خودشان حکم به استحباب صلوات در هنگام شنیدن نام مبارک پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) نموده اند و این حکم شامل در حال نماز هم می شود. نکته دیگر آنکه در انتهای آیه دو فعل امری آمده است. تفاوت “صلوا” و “سلموا” در این آیه با توجه با ریشه لغوى این دو كلمه، و ظاهر آیه این است که ” صلوا ” امر به طلب رحمت و درود فرستادن بر پیامبر است، اما “سلموا ” به معنى تسلیم در برابر فرمان‌هاى پیامبر است. ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) سۆال كرد منظور از «صلات» بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را فهمیده ایم، اما معنى تسلیم بر او چیست؟

امام فرمودند:"هو التسلیم له فى الامور"(منظور تسلیم بودن در برابر او در هر كار است.) “صلوا” امر به طلب رحمت و درود فرستادن بر پیامبر است، اما “سلموا” به معنى تسلیم در برابر فرمانهاى پیامبر است

 نظر دهید »

کسانی که در قیامت اجازه سخن گفتن دارند

16 فروردین 1396 توسط رضوانی

آیه 38 سوره نبأ صحنه ای از قیامت را بیان می کند که در آن روح و مَلَک به صف ایستاده اند و کسی حق حرف زدن ندارد؛ جز عده ای که خدا به آنها اذن سخن گفتن داده است

(یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَّا یَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ). سوال اینجاست در آن صحنه هول برانگیز که صدا از کسی در نمی آید و کسی حق حرف زدن ندارد اینها کیانند که

خدا به ایشان اجازه سخن گفتن داده است؟ در کتاب کافی، معتبرترین مجموعه روایی شیعه به نقل از محمد بن فضیل آمده است: از امام کاظم علیه السلام درباره این آیه سوال کردم.

امام علیه السلام فرمود: نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ؛ به خدا سوگند ما آن کسانی هستیم که اذن سخن گفتن دارند. راوی می گوید عرض کردم: چه خواهید گفت؟

فرمود: نُمَجِّدُ رَبَّنَا ؛ پروردگارمان را به بزرگی یاد می کنیم وَ نُصَلِّی عَلَى نَبِیِّنَا ؛ بر پیامبرمان درود می فرستیم وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا ؛ و برای شیعیانمان طلب فضل و بخشش می کنیم و

خداوند در خواست ما را رد نخواهد کرد ؛ فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا

 نظر دهید »

کریم بودن خدا که غرور نمی آورد

16 فروردین 1396 توسط رضوانی



آیه 6 سوره انفطار براى بیدار كردن انسان از خواب غفلت و توجه او به مسئولیت‌هایش در برابر خداوند، او را مخاطب ساخته و با یك استفهام توبیخى شدید مى فرماید: اى انسان

چه چیزى تو را از پروردگار كریمت غافل ساخته؟ و در برابر او جسور و مغرور نموده است (ییَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ) ؟! نُمَجِّدُ رَبَّنَا ؛ پروردگارمان را به بزرگی یاد می کنیم وَ

نُصَلِّی عَلَى نَبِیِّنَا ؛ بر پیامبرمان درود می فرستیم وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا ؛ و برای شیعیانمان طلب فضل و بخشش می کنیم و خداوند در خواست ما را رد نخواهد کرد ؛ فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا. آلوسی

در تفسیر خود (روح المعانی) سخنی را در تفسیر این آیه نقل می کند که امروز هم از برخی شنیده می شود؛ او می نویسد: آوردن كلمه «كریم» در آیه از باب تلقین حجت است[2]،

یعنی قاضی چیزی در سخنانش می گوید که متهم از آن استفاده کرده ، راه چاره ای برای خویش پیدا کند و حرف محکمه پسندی بزند. بنابر این گمان، خداوند در اینجا «کریم»

بودن خود را در سوال آورده تا انسان متهم بفهمد که در جواب باید از این وصف الهی استفاده کند تا نجات یابد. به عبارت دیگر وقتی خدا می پرسد: چه چیز تو را نسبت به

پروردگارت مغرور کرد؟ او در جواب بگوید: کَرَم تو یا کریم. علامه طباطبایی(ره) به این تفسیر و این استفاده اعتراض کرده و آن را با این استدلال رد می کند که اولاً سیاق این آیات،

سیاق تهدید است که با این پرسش همراه با توبیخ آغاز می شود و در ادامه سخن از جهنم و افتادن در آن است (إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ * یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ ). ثانیاً این آیه توبیخی

است كه انسان را در برابر كفرانى مذمت می کند که عذر و بهانه ای برای آن ندارد؛ چرا که پروردگارش قبلاً از طریق فرستادگانش به او پیام داده بود اگر کفران کنی عذاب من شدید

است و نیز فرموده بود: هر کس طغیان کند و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دهد جهنم جایگاه اوست. بنابراین انسان در برابر این سۆال جوابى ندارد و نمى‏تواند بگوید: پروردگارا!

كرم تو مرا مغرور كرد.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس