صبری چون صبر تو نیست
◾️ بر بالینش نشستهای کنار پیکر بیجان عزیزِ جانت. دلت نهیب میزند تنها شدی علی. به خدا که تنها خودش میداند، تو فقط پیکر بیجان فاطمه را نمیبینی، تو روزگاری را میبینی که جهل و نادانی، کینه و قساوت، دانه به دانه عزیزانت را قربانی میکند.
◽️ این داغی که از کوچه شروع شد، میرسد به جگرِ پارهپارهی حَسنات، میرسد به سر بریدهی حسینات، میرسد به پیچیدن صدای فریادِ «یا جَداهِ» زینبات در مدینهالنبی که پس از روزهای اسارت و آوارگی، شکایت به پیش جدّش میبَرَد.
◾️ تو میبینی علی جان. تو روزهای غربت را میبینی. روزهای صبوری کردن را، روزهای بیهمدمیات، روزهای بیفاطمهات را میبینی.
کودکانت شیوَن و زاری میکنند و تو سکوت کردهای، دلت آتش گرفته اما خاموشی.
◽️ صبری چون صبر تو در تار و پود هیچ بشری نیست. چرا که تو این چنین خوب صبوری کردن را پشتِ درِ نیم سوختهی همین خانه از فاطمهات به یادگار گرفتی…
فاطمه الگوی امام زمان
?شرط بسیار لازم در مسیر انتظار، داشتن الگو و اسوه ی نیکوست..
و چه شخصیتی بهتر از حضرت زهراء سلام الله علیها که الگوی حسنه ی امام منتظران است..
? امام زمان ارواحنافداه می فرمایند :فی ابنه رسول الله (صلی الله علیه و آله) لی اسوه حسنه…
? چشم به راه منجی عالم بشریت باید الگوی مولا و مقتدای خود را نیک بشناسد تا در فراز و فرود ایام، توانایی موضع گیری مناسب را داشته باشد
?نماز و عبادت منتظر، نماز فاطمیست
?رفتار منتظر، رفتار فاطمیست
?اخلاق منتظر، اخلاق فاطمیست
?جهاد منتظر، جهاد فاطمیست
?احترام والدین، همسرداری، فرزند و همسایه داری و هزاران رفتار و کردار دیگر از فاطمه زهرا سلام الله علیها، سرمشق واقعی منتظران است که باید با تمام وجود کردار صدیقه ی طاهره را سر لوحه ی زندگی خویش قرار دهند.
?بزرگترین زینت بندگی و قرب الهی در تمام طول حیات بشریت، مدال انتظار است، که تنها نصیب کسانی خواهد شد که فاطمی سیرت و فاطمی صورت شده اند.
زینت مجالس
?پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
? زَیِّنُوا مَجَالِسَکُمْ بِذِکْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب
? مجالس خود را با ذکر علی ابن ابیطالب علیهالسلام زینت دهید.
?حضرت فرمود:
? ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ
ذکر علی علیهالسلام عبادت است.
? کنزالعمال 6/390
فاطمه و دفاع از امام زمان
? فاطمیه به تمام منتظران یاد می دهد که وقتی دنیای مصیبت به تو روی می آورد و بین در و دیوار هستی،صدا بزنی یا مهدی…
? آری
? مادر ما یاد می دهدکه برای دفاع از امام زمان خویش ، باید زخم بخوری ، باید پهلویت بشکند
? باید به حریم خانه ات بی احترامی کنند ، باید با تمام وجود، با شمشیر و بدون شمشیر به قیام برخیزی. باید به جایی برسی که بگویی ، من را بزنید و امام زمانم را نزنید…
زهرای مرضیه، آن روز در کوچه ها برای دفاع از امام زمانش لگدکوب شد و آماج تازیانه های دشمن قرار گرفت و به آن زخم شهید شد..
? اما پیش خدای خویش شرمنده نیست که چرا مظلومیت امام زمان خود رادید و غافل بود
? پیش پدر خود خشنود است که فرمود : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است
? امروز ، من و تو و همه انسانهایی که منتظر امام زمان خویش هستند ، باید از فاطمه (سلام الله علیها ) یاد بگیریم که چطور از امام زمان خویش دفاع کنیم و چطور خود را سپر کنیم تا تیر دشمنان به او نخورد.
دزدی که علی دست او را قطع کرد، و او ثنای علی را میگفت
?اصبغ نباته می گوید:
در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی (علیه السلام)بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی (علیه السلام ) امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند.
آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت.
در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت:
«ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!
او در جواب ابن کوا چنین گفت:
دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست.
دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. »
بعد از این مدح و ثنای زیبا، ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی علیه السلام رسانده و گفت:
یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید.
امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید:
«ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!»
او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟»
امیرمؤمنان علیه السلام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند.
آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود:
ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.»
?بحارالانوار، ج٣٤ص٢٦٧
?التحصین ابن طاووس، ص٦١٣