تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
از مهمترین مباحث مورد توجه در متون اسلامی موضوع گناه شناسی است، این مسأله اساسی اگر مورد توجه و دقت قرار نگیرد افراد را در موقعیتهای هولناک شقاوت و گمراهی قرار میدهد. از خطرناک ترین گناهان کبیره گناه «سوء ظن» است که در دین اسلام به شدت از آن نهی شده است.
مفهوم شناسی سوء ظن
هرچند بعضی از پژوهشگران معنای سوء ظن را بر بدگمانی، خیال شر و حدس بد حمل کردهاند ولی ازآنجا که هر سوء ظنی را نمیتوان مذموم و بد به حساب آورد، به نظر میرسد تعریف درست «سوء ظن» را باید این چنین بیان کرد:
«حمل نمودن برداشتهای ذهنی خود نسبت به رفتارهای دیگران بر وجه ناپسند البته با این قید که وجه پسندیدهای وجود داشته باشد».[1]
شهید ثانی در تبین معنای سوء ظن مینویسد:
«منظور از بدگمانی حرام آن است که گمان بد را به قلب راه دهی و بدون یقین آنها را حمل بر بدی نمایی.» [2]
انواع سوء ظن در آموزه های اسلامی
در فرهنگ اخلاق اسلامی سوء ظن به دو شکل ممدوح و مذموم دیده می شود.
سوءظن ممدوح
برخلاف تصور کسانی که سوء ظن را به طور کامل زشت و ناپسند میپندارند در فرهنگ اسلامی گاهی این مسأله بسیار پسندیده و ارزشمند است که به دو نمونه از آن اشاره می شود:
الف.سوء ظن به نفس
ازجمله کاربردیترین مسائلی که در اخلاق عملی مورد تأکید است و عاملی در رسیدن به سعادت و خوشبختی به حساب میآید غافل نشدن از نفس و سوء ظن داشتن به تمایلات نفسانی است. افرادی که خود را از کید و خطرات نفس در امان میبینند نمیتوانند آنچنان که شایسته است به مقامات عالی انسانی و اخلاقی دست یابند. از این رو حضرت یوسف (علیه السلام) در خصوص خطر اجتناب ناپذیر نفس میفرماید:
« وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ »
و من نفس خود را تبرئه نمى كنم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند.[ يوسف/53]
در حدیثی از امام علی (علیه السلام) نیز نقل شده است:
« وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَه »
بندگان خدا، بدانيد كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى برد مگر آنكه به نفس خود بد گمان است. [3]
جوانی فصل شورانگیز زندگی و مظهرنشاط و سازندگی است. روح لطیف و قلب ظریف جوان، جلوه ی زیبای آفرینش و صحیفه ی مصفای هستی است.
با سپری شدن ایام کودکی و ورود به دنیای نوجوانی و سپس جوانی، اشتیاق و تلاش جوانان برای شناخت خود و پایه گذاری صفات شخصیتی و هویت منسجم چندین برابر می شود.
جوانی دوران تکوین شخصیت است و به فرموده حضرت علی (علیه السلام):
«انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما ألقی فیها من شیءٍ قبلته».
به درستی که قلب نوجوان هم چون زمین ناکشته است. هرچه در آن افکنند، آن را می پذیرد.
نوجوانی و جوانی دوران الگو یابی و الگو گزینی است. در دوران شکل گیری شخصیت، چگونه بودن یا چگونه شدن را الگوها به نوجوانان و جوانان ارایه می دهند. پس توجه به این موضوع بسیار مهم و ضروری است؛ هم برای پدر و مادر و مربیان گران قدر و هم برای خود نوجوانان که از احساسات بیشتر بهره می گیرند.
برای این منظور چه زیباست که به چشمه جوشان فیض الهی، یعنی قرآن کریم مراجعه کنیم و با شناسایی الگوهای رفتاری مناسب، آن ها را به جوانان عزیزمان که قلب با صفایشان سرشار از نور معنویت و فضیلت طلبی است، ارایه کنیم، هم چنان که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرموده است:
«اوصیکم بالشباب خیراً فانّهم ارقّ افئدة».
به شما سفارش می کنم تا در مورد جوانان به نیکویی رفتار کنید؛ زیرا قلب هایی رقیق و نفوذ پذیر دارند.
در راستای این هدف، به شماری از آیات سوره مبارکه «القصص» اشاره می کنیم که در آن ماجرایی مطرح می شود که میان حضرت موسی (علیه السلام) و دختران جوان و مؤمن «مدیَنی» رخ داده است. در این جا، دو الگوی زیبای اخلاقی و رفتاری برای جوانان معرفی می گردد.
درهنگام جوانی، اتفاقی برای حضرت موسی پیش می آید، به گونه ای که در جریان دفاع از یکی از افراد بنی اسرائیل، یکی از فرعونیان را می کشد. به همین دلیل، ناچار می شود از مصر هجرت کند و به سرزمینی دیگر پناه برد. پس راه مدین را در پیش می گیرد:
«ولمّا ورد ماء مدین وجد علیه أمّة من النّاس یسقون و وجد من دونهم إمرأتین تذودان قال ما خطبُکما قالتا لا نسقی حتّی یصدر الرّعاء وأبونا شیخ کبیر».
و هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن جا دید که چهار پایان خود را سیراب می کنند. در کنار آن ها دو زن دید که مراقب گوسفندان خویش هستند (و به چاه نزدیک نمی شوند) به آن ها گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟) گفتند: ما آن ها را آب نمی دهیم تا چوپان ها همگی خارج شوند و پدر ما مرد کهن سالی است.
حضرت موسی (علیه السلام) با سختی فراوان و پس از چند روز مسافرت بدون توشه و امکانات، به شهر مدین می رسد؛ وی پس از ورود به شهر متوجه می شود گروهی از مردم برای آب دادن به گوسفندان خود اطراف چاه جمع شده اند. در این میان، آن چه نظر ایشان را به خود جلب می کند، وجود دو خانم است که کمی دورتر از جمعیت ایستاده اند و علت عقب تر ایستادن آن ها این است که نمی خواهند با چوپانان برخوردی داشته باشند.
حضرت موسی (علیه السلام) به سمت آنان می رود و می پرسد که کارشان چیست. وی برای کمک به این دو خانم از چاه آب می کشد. سپس برای استراحت به سوی سایبان می رود:
«فسقی لهما ثمّ تولی الی الظلّ وقال ربّ انّی لما أنزلت الیّ من خیر فقیر».
موسی برای آنان آب کشید. سپس رو به سوی سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هرخیر و نیکی برمن فرستی، من به آن نیازمندم.
این حرکت حضرت موسی (علیه السلام) نشانه شدت غیرت و تعصب ایشان نسبت به زنان با شخصیت و عفیف جامعه است. پس از انجام این عمل نیک و دعایی که می کند، درهایی به رویش باز می گردد و فصل جدیدی از زندگی اش آغاز می شود.
«فجاءته إحداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیتَ لنا فلمّا جاءه و قصّ علیه القصص قال لا تخَف نجوتَ من القوم الظالمین».
یکی از آن دو به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را برای ما به تو بپردازد. هنگامی که موسی نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: نترس، از قوم ستم کار نجات یافتی.
بدین ترتیب، حضرت موسی (علیه السلام) با مردی آشنا می شود که در این آشفته بازار حتی در مقابل کاری کوچک، مزد آن را می دهد.
نکته ای که باید به آن توجه شود، ویژگی های آن دو دختر است که پدرشان تربیت کرده است.
اول ـ این دو دخترعقب تر از گروه مردان ایستاده اند ومنتظر هستند مکان خلوت تر شود تا به سمت چاه بروند: «… وجد من دونهم امرأتین تذودان».
دوّم ـ در پاسخ به حضرت موسی (علیه السلام)، مختصر و مفید جواب داده و بدون تفصیل دادن کلام، می گویند: «گوسفندان را سیراب نمی کنیم تا چوپانان بروند و پدر ما پیرمرد است».
این جمله می رساند که آن ها برادر یا محرمی ندارند که به آنان کمک کند. البته پدری دارند که پیر و ناتوان است و به سبب ضرورت مجبور هستند خودشان این کار را بکنند.
سوم ـ خداوند متعال در توصیف یکی از آن دو دختر که به سمت موسی آمد، می فرماید: «تمشی علی استحیاء»؛ یعنی حرکت و راه رفتن او در کمال حیا و عفت بود.
بنابراین، می توان گفت یکی از صفت های برگزیده و برجسته که خداوند متعال به دختران جوان عطا می کند، رعایت حیا و عفت هنگام حضور یافتن در اجتماع است.
در برخی تفسیرها گفته شده است که در مسیر حرکت به سوی خانه شعیب (علیه السلام)، موسی جلوتر حرکت می کند و از این که پشت سر یک دختر جوان قرار گیرد و نگاهش به او بیافتد، پرهیز دارد. به همین علت، آن دختر به پدرش می گوید که موسی «قوی و امین» است؛ قوی بودن را هنگام آب کشیدن از چاه فهمیده بود و امین بودن را در مسیر بازگشت به خانه:
«قالت إحداهما یا أبت استأجره انّ خیرَ من استأجرتَ القویّ الأمین».
یکی از آن دو دختر گفت: پدرم! او را استخدام کن؛ بهترین کسی را که می توانی استخدام بکنی، کسی است که قوی و امین باشد.
افزون براین صفت های برگزیده، این دختر با پدر خود رابطه ای خوب، صمیمی و دوستانه دارد و خیلی راحت و دوستانه به پدرش می گوید که موسی را استخدام کند. این خواهش هم چنین این نکته را می رساند که اگر شرایط و فرصت مناسب برای آن دختران فراهم گردد تا دیگر برای کار سخت از خانه بیرون نروند، بهتر است، که استخدام موسی می تواند این موقعیت را به آنان بدهد.
به هرحال، موسی (علیه السلام) و دختران مؤمن مدینی به عنوان دو الگوی جوان برای پسران و دختران مؤمن، در قرآن آورده شده است. در ادامه ی این ماجرا می آید که حضرت موسی (علیه السلام) با یکی از این دختران مؤمن ازدواج می کند.
بنابراین پاداش حیا، عفت، جوان مردی و غیرت، دست یافتن به ازدواجی مبارک، زیبا و مناسب است.
همواره ایجاد ارتباط درست بین مادر و فرزند عامل مهمی در سلامت ذهنی و همچنین اعتمادبه نفس فرزند بوده است و این موضوع به ویژه درباره ی دختران جوان نیزصدق می کند.بارها دختران جوان از ارتباط خود با مادرشان گله و شکایت داشته و انگشت اتهام را در این ارتباط ناموفق به سوی مادرانشان دراز کرده اند. ولی اگر دختران جوان با نگاهی تاملی به رفتار خود داشته باشند به این نتیجه می رسند خود آنان نیز در این ارتباط نا موفق بی تقصیر نیستند .در اینجا چند راهکار برای بهتر شدن رابطه دختران با مادرانشان بیان می کنیم:
سعی کنید او را درک کنید
سعی کنید مادرتان را درک کنید. این کار می تواند سخت باشد مخصوصا اگر شما به دلیل مشاجرات قبلی، احساس بدی از او داشته باشید. تلاش کنید که آرامش تان را حفظ کنید. بهترین زمان برای صحبت با مادرتان، وقتی است که هر دوی تان آرامش دارید. به جای بحث کردن بهتر است در مورد نتیجه ی کارتان به گفت وگو بنشینید. وقتی زمانی را برای درک احساسات مادرتان در نظر می گیرید، بدانید که افکارتان را - بدون این که او را متهم سازید یا از او شکایتی داشته باشید - با او شریک می کنید.
برای یک دیگر قانون گذاری کنید
هر دوی شما می توانید بعضی قانون ها را بپذیرید، قوانینی چون با مهربانی صحبت کردن، صحبت کردن در مورد مسائلی که ممکن است بعداً به یک مشکل بزرگ تبدیل شوند و…. به نوبت به صحبت های یک دیگر گوش دهید. مشاجره و درگیری، هیچ چیزی را حل نمی کند بلکه سبب می شود که روابط، آرام آرام خراب شود. قانون هایی وضع کنید که به هر دوی تان برای بیان احساسات کمک کند. گوش دادن به صحبت های یک دیگر می تواند رابطه ی مستحکمی بین شما به وجود آورد.
نگاهی به خودتان بیندازید
شما چه کارهایی برای بهبود روابط با مادرتان انجام می دهید؟ آیا شما از قوانین خانواده اطاعت می کنید؟ آیا شما نیاز دارید که بیشتر مورد احترام قرار بگیرید؟ واقعا به خودتان نگاه کنید و اگر مواردی در رفتار شما وجود دارد که مورد تأیید نیست، آن ها را تغییر دهید؛ تغییر صحیح بعضی رفتارها، ممکن است باعث حل مشکلاتی شود که با مادرتان دارید.
به مادرتان فرصت دهید که بداند شما چه قدر دوستش دارید
مادران نیاز دارند که از زبان شما بشنوند که دوست شان دارید. کارهایی انجام دهید که عشق تان را نسبت به او نشان دهد. به مادرتان بفهمانید که وجودش چه قدر برای شما با اهمیت است. برنامه ریزی برای سرگرمی های شاد و مهیج که بتوانید آن ها را با یک دیگر انجام دهید می تواند خیلی جالب باشد. شما در حقیقت با وقت گذاشتن برای مادرتان و بیان این که خیلی دوستش دارید، رابطه ای دنباله دار و مستحکم را تضمین می کنید. کلمات محبت آمیز، مشکلات را حل می کند و کلمات تند فقط باعث ایجاد خشم و عصبانیت می شود.
از مهم ترین کلیدهای روابط مادر و دختر، اعتماد و احترام است. اطمینان و احترام باید دوسویه باشد و دختر باید به مادرش اطمینان داشته باشد و به قوانین او احترام بگذارد. احترام گذاشتن و اعتماد داشتن از مهم ترین عناصر داشتن یک رابطه ی سالم است.
فراموش نکنید که اوقات خوشی را با یک دیگر بگذرانید:
به مسافرت بروید، مرتباً برای صحبت کردن با یک دیگر وقت بگذارید، پیاده روی های دو نفره را در برنامه تان بگنجانید، لحظات تان را با خندیدن و لذت بردن از وجود یک دیگر پر کنید، در مورد خاطرات و داستان های جالب و خنده دار گذشته با یک دیگر صحبت کنید، برای یک دیگر وقت بگذارید - حتی اگر این وقت، یک بار در روز باشد یا چند بار در ماه - این خیلی مهم است که چگونه با یک دیگر وقت تان را سپری می کنید.
لا تَجعَلَنّ ذَرَبَ لسانِكَ عَلى مَن أنطَقكَ و بلاغَةََ قولِكَ عَلى مَن سَدّدكَ
تيزى و برندگى زبانت را علیه كسى كه تو را گویا ساخته است قرار مده، و رسايى گفتار و قدرت بيان خود را بر ضد كسى كه به تو قدرت گفتار آموخته است بكار مبر. (حکمت 411)
شرح حدیث:
امام عليه السلام همواره در مورد احترام معلم و آموزگار سفارش مي فرمود و ديگران را به ارزش و اهميت احترام نمودن به آموزگاران متوجه مي ساخت. تا جایى كه خود با آن درياى علم و دانش كه داشت، هميشه مى فرمود: «كسيكه به من يك كلمه بياموزد تا پايان عمر غلام و بنده او خواهم بود».
امام عليه السلام نيز در اين كلام عميق و پر معنى در همين باره سخن گفته و ديگران را به احترام نمودن به معلم و آموزگار متوجه ساخته و ترغيب و سفارش فرموده است. ما نيز بايد از پيشواى راستين خود بياموزيم. يعنى هرگز نبايد تيزى و برندگى زبان خود را بسوى پدر و مادر يا خواهر و برادر بزرگتر يا هر كسى كه در راه به سخن آمدن ما زحمت كشيده است بگيريم. و همچنين هيچگاه نبايد رسايى كلام و قدرت بيانى را كه از معلم و يا شخصى ديگرى آموخته ايم بر ضد خود او بكار بريم. زيرا چنين كارى ناسپاسى است و در اسلام ناسپاسى زشت و ناپسند شمرده مى شود.
عالمان دینی که در مساجد و منبرها، به این پرسش مهم الهی در روز قیامت نمیپردازند، در واقع دارند مردم را به گمراهی سوق میدهند!/ حدود 30 سال در این کشور کار شده که به انتخابات، دینی نگاه نشود!/ چه کسانی از نگاه دینی مردم به انتخابات ضرر میکنند؟/ «انگیزۀ دینی» مردم برای «حضور» در انتخابات و «تشخیص اصلح» را بالا ببرید. به مردم بگویید: این یک «آموزۀ دینی» است که هر کاری در دنیا انجام دهیم، روز قیامت باید جواب بدهیم؛ و مسألۀ انتخابات هم مهمتر از بسیاری از کارهای دیگر است.