تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
امّا مسئلهی انتخابات؛ برادران و خواهران عزیز! انتخابات در کشور ما بسیار مهم است، نهفقط انتخاب ریاست جمهوری؛ انتخابات مجلس هم همینجور است، انتخابات شوراها هم همینجور است. انتخابات یکی از دو رکن مردمسالاری دینی است. مردمسالاری دینی روی دو ستون ایستاده است؛ یکی از این دو ستون رأی مردم است، انتخابات است. ما به برکت انتخابات به دنیا فخر میفروشیم. دشمنان برای کوبیدن ملّت ایران و جمهوری اسلامی انتخابات ما را ندیده میگیرند و متّهم میکنند. این نشان میدهد انتخابات خیلی مهم است.(۱) انتخابات بسیار مهم است. مایهی عزّت ملّی است؛ مایهی تقویت ملّت ایران است؛ مایهی آبروی ملّت ایران است. البتّه در باب انتخابات انشاءالله من باز هم صحبت خواهم کرد؛ آنچه امروز در[بارهی] مسئلهی انتخابات عرض میکنم این است که این یک پدیدهی اقتدارآفرین است؛ مردم دنیا، صاحبنظران دنیا در مقابل فکر مردمسالاری دینی که در دنیا مطرح شد، مجذوب شدند. در مقابل مکاتب گوناگون مثل لیبرالیسم و کمونیسم و فاشیسم و امثال اینها، امام بزرگوار مردمسالاری دینی را که همان جمهوری اسلامی است، وارد میدان کرد و ملّتها را و خواص را در همهی امکنهی عالم، در همهی کشورهای دنیا مجذوب خود کرد. این مردمسالاری دینی متّکی است به انتخابات و باید در انتخابات واقعاً ملّت ایران بدرخشد.
* آنچه من عرض میکنم و در درجهی اوّل برای این حقیر مهم است، شرکت عمومی در انتخابات است و [اینکه] همهی آحادی که میتوانند رأی بدهند و مشمول قانونند وارد انتخابات بشوند و انتخابات را پُرشور کنند؛ این اوّلین خواسته و مهمترین خواستهی ما است.
* آنچه در مورد انتخابات من عرض میکنم این است که در امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود؛ مُرّ قانون باید عمل بشود. نتیجهی انتخابات ملّت هرچه شد، این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمیکنم؛ هیچوقت به مردم نگفتهام و نمیگویم این کس را انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. فقط یک جا بنده دخالت میکنم و آن جایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بِایستند و با مزاحمت در مقابل رأی مردم، رأی مردم را بشکنند. هرکس بخواهد با نتیجهی آراء ملّت دربیفتد، بنده در مقابلش میایستم. در سالهای گذشته و انتخاباتهای گذشته هم همینجور بوده؛ در سال ۷۶ در سال ۸۴ در سال ۸۸ در سال ۹۲؛ بعضی مقابل چشم مردم بوده و مردم مطّلع شدهاند؛ بعضی را هم مردم مطّلع نشدهاند امّا این حقیر در جریان قرار گرفتهام. در همهی این سالهایی که شمردم، کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات بِایستند؛ که در سال ۸۸ آشکار شد و آمدند در میدان اردوکشی کردند، و در آن سالهای دیگر جور دیگری [بود]. در همهی این سالها بنده ایستادم و گفتم نتیجهی انتخابات مردم هرچه هست باید تحقّق پیدا کند؛ این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت میکنم و در مقابل مخالفین و معارضین انتخابات میایستم؛ امّا در بقیّهی امور دیگر نه، باید مُرّ قانون عمل بشود؛ مردم تشخیص بدهند و حرکت کنند.
* و من پیشبینیام این است که به توفیق الهی انتخابات ما انتخابات پُرشوری خواهد بود، انتخابات فراگیری خواهد بود. امیدواریم انشاءالله نتیجهی انتخابات هم -چه در شوراها، چه در مورد ریاست جمهوری- چیزی باشد که موجب رضای الهی و سعادت ملّت ایران باشد. و من میگویم انتخابات را خوب برگزار کنید؛ ملّت سرافراز خواهد شد، ملّت با انتخاباتِ خوب پیش خواهد رفت و دشمن هم به توفیق الهی هیچ غلطی نمیتواند بکند.
گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی دربارهی انتخابات؛1396/1/1
س 33: شخصی که مقلّد امام (رحمة الله علیه) بوده، پس از ارتحال ایشان از مرجع معیّنی تقلید نموده است. در حال حاضر میخواهد دوباره از امام تقلید نماید. آیا این تقلید جایز است؟
ج: رجوع از مجتهد زنده جامعالشرايط به مجتهد ميّت بنا بر احتياط، جايز نيست. ولى اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرايط نبوده است، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده، و اين فرد در حال حاضر اختيار دارد که همچنان بر تقليد امام (ره) باقى بماند و يا به مجتهد زندهاى که تقليدش جايز است، عدول کند.
س 34: من در زمان حیات امام خمینی (ره) به سن تکلیف رسیده و در بعضی از احکام از ایشان تقلید کردم، در حالی که مسأله تقلید به خوبی برایم معلوم نبود، اکنون چه تکلیفی دارم؟
ج: اگر در اعمال عبادى و غير عبادى در زمان حيات امام (ره) به فتاواى ايشان عمل نمودهايد، و عملاً مقلد ايشان، هرچند در بعضى از احکام، بودهايد، در حال حاضر بقا بر تقليد حضرت امام (ره) در همه مسائل براى شما جايز است.
س 35: حکم بقا بر تقلید میّت اگر اعلم باشد، چیست؟
ج: بقا بر تقليد ميّت در هر صورت جايز است. ولى سزاوار است که احتياط در بقا بر تقليد ميّتِ اعلم ترک نشود.
س 36: آیا در بقا بر تقلید میّت، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و یا اجازه هر مجتهدی کافی است؟
ج: در جواز بقا بر تقليد ميّت، در صورتى که مورد اتّفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نيست.
س 37: شخصی که از امام راحل(قدّسسرّه) تقلید میکرده و بعد از رحلت ایشان در بعضی از مسائل از مجتهد دیگری تقلید کرده است، اکنون آن مجتهد نیز وفات نموده است، این شخص چه تکلیفی دارد؟
ج: مىتواند مانند گذشته، بر تقليد از امام(قدّسسرّه)، در مسائلى که از ايشان عدول نکرده، باقى بماند. همچنان که مخيّر است در مسائلى که عدول نموده بر فتواى مجتهد دوم باقى بماند و يا به مجتهد زنده عدول کند.
س 38: بعد از وفات امام راحل(قدّسسرّه) گمان میکردم که بنا بر فتوای ایشان بقا بر تقلید میّت جایز نیست، لذا مجتهد زنده دیگری را برای تقلید انتخاب کردم. آیا میتوانم بار دیگر به تقلید از امام راحل رجوع کنم؟
ج: رجوع به تقليد از امام(قدّسسرّه) بعد از عدول از ايشان به مجتهد زنده در مسائلى که عدول نمودهايد، جايز نيست، مگر اين که فتواى مجتهد زنده، وجوب بقا بر تقليد ميّت اعلم باشد، و شما معتقد باشيد که امام(ره) نسبت به مجتهد زنده اعلم است، که در اين صورت بقا بر تقليد امام (ره) واجب است.
س 39: آیا جایز است که در یک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهی به فتوای مجتهد میّت رجوع کنم و گاهی به فتوای مجتهد زنده اعلم؟
ج: بقا بر تقليد ميّت تا زمانى که به مجتهد زنده عدول نشده، جايز است و پس از عدول، رجوع مجدد به ميّت جايز نيست.
س 40: آیا بر مقلّدین امام راحل(قدّسسرّه) و کسانی که قصد بقا بر تقلید از ایشان را دارند، اجازه گرفتن از یکی از مراجع زنده واجب است؟ یا این که اتّفاق اکثر مراجع و علمای اسلام بر جواز بقا بر میّت کافی است؟
ج: با فرض اتّفاق علما، مبنى بر جواز بقا بر تقليد از ميّت، بقا بر تقليد امام(ره) جايز است و در اين مورد نيازى به رجوع به مجتهد معيّنى نيست.
س 41: نظر شریف جنابعالی راجع به بقا بر تقلید از میّت در مسألهای که مکلّف در حال حیات مرجع به آن عمل کرده و یا نکرده، چیست؟
ج: بقا بر تقليد ميّت در همه مسائل حتى در مسائلى که تاکنون مکلّف به آنها عمل نکرده است، جايز و مجزىاست.
س 42: بنا بر جواز بقا بر تقلید از میّت، آیا این حکم شامل اشخاصی که در زمان حیات مجتهد مکلّف نبوده ولی به فتاوای آن مرجع عمل کردهاند، هم میشود؟
ج: اگر تقليد شخص غيربالغ از مجتهد جامعالشرايط به نحو صحيح محقق شده باشد، باقى ماندن بر تقليد همان مجتهد بعد از فوتش جايز است.
س 43: ما از مقلدین امام خمینی(قدّسسرّه) هستیم که بعد از رحلت جانسوز ایشان بر تقلید وی باقی ماندهایم. ولی چون در شرایط دشوار فعلی که ملت مسلمان با استکبار جهانی درگیر است، با مسائل شرعی تازهای روبرو میشویم و احساس میکنیم باید به حضرتعالی رجوع نمائیم و از شما تقلید کنیم، آیا این کار برای ما جایز است؟
ج: بقا بر تقليد از امام(قدّسسرّه) براى شما جايز است و فعلاً نيازى به عدول از تقليد ايشان نداريد، در صورت نياز به استعلام حکم شرعى در مسائل مستحدثه، مىتوانيد با دفتر ما مکاتبه نماييد.
س 44: وظیفه مقلد در قبال مرجع تقلید خود در صورتی که اعلمیت مرجع دیگری را احراز نماید، چیست؟
ج: بنا بر احتياط، واجب است در مسائلى که فتواى مرجع فعلى با فتواى مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نمايد.
س 45: 1. در چه صورتی جایز است، مقلد از مرجع تقلیدش عدول کند؟
2. آیا عدول از اعلم به غیر اعلم در مواردی که فتاوای مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و یا عمل به آن بسیار دشوار باشد، جایز است؟
ج: 1. عدول از مرجع تقلید زنده در مسائلی که آن مرجع فتوا دارد به مجتهد دیگر، جایز نیست علی الاحوط، مگر در صورتی که مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتوای او در مسألهای مخالف فتوای مجتهد اول باشد.
2. تنها گمان به ناهماهنگی فتاوای مرجع تقلید با زمان و شرایط حاکم بر آن و یا دشواری عمل به فتاوای او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد دیگر نمیشود.
س: اينجانب مقلّد حضرت امام خمينى (ره) مىباشم آيا مىتوانم در صورت لزوم بعضى مسائل جديد به مراجع ديگر مراجع نموده و در حالى كه به تقليد خود از حضرت امام (ره) باقى بمانم؟
ج) عدول از مجتهد متوفّى به مجتهد زنده بلا مانع است.
اجوبه الاستفتائات حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی
در اینجا 6 دلیلی که به شما ثابت می کند مصرف کنسروها به مراتب بهتر از نوع تازه مواد غذایی نیست، بیشتر معرفی شده است:
ماده سمی بیسفنول آ: این ماده سمی در غذای کنسرو شده موجود است. این ماده ناراحتی هایی مانند اختلالات عصبی، اختلالات تولید مثل، دیابتنوع 2 و خطر بروز سرطان، چاقی مفرط و… را به وجود می آورد. بیسفنول آ باعث افزایش اسیدیته در محصول و سمی شدن بیشتر آن می شود.
ابتلا به سرطان: طبق مطالعه صندوق جهانی، بین مصرف گوشت کنسرو فرآوری شده و بروز سرطان ارتباط مستقیمی وجود دارد.
ماده نگه دارنده: غذاهای کنسرو شده حاوی مواد نگه دارنده مختلفی است که بسیار برای سلامتی مضر است.
نمک: نمک مانع فاسد شدن مواد غذایی می شود و به همین دلیل به میزان زیادی به کنسروها افزوده می شود. نمک در صورت مصرف سلامتی افراد به ویژه کودکان و افراد مسن، زنان باردار و هر کسی که از بیماری های مزمن رنج می برد را تهدید می کند.
مسمومیت با آلومینیوم: آیا می دانستید بسته بندی های مواد با آلومینیوم آلوده است؟ متاسفانه، به علت سبک و مقرون به صرفه بودن آن ها، برای بسته بندی شدن محصولات ذکر شده از آن استفاده می شود. تراکم بالای آلومینیوم در بدن باعث بروز بیماری از قبیل آلزایمر می شود.
کیفیت پایین غذا: محصولاتی که کیفیت بالایی ندارد کنسروی می شود زیرا پس از مدت طولانی نیز می توان آن را مصرف کرد. اگر مایل به مصرف مواد غذایی تازه با کیفیت بالا هستید از مصرف کنسروها خودداری کنید.

فشارها و آزار و اذيت هاي مهدي عباسي نسبت به شيعيان، رجال آزاده و دلير بني هاشم را به ستوده آورده آنها را به مقاومت در برابر يورشهاي پي در پي و خشونتآميز حكومت ستمگر عباسي واداشت و در اثر همين بيدادگريها، كم كم، نطفه يك نهضت مقاومت در برابر حكومت عباسي به رهبري يكي از نوادگان امام حسن مجتبي عليهالسلام - بنام «حسين صاحب فخ»[1] منعقد گرديد.
البته هنوز اين نهضت شكل نگرفته و موعد آن كه موسم حج بود، فرا نرسيده بود ولي سختگيريهاي طاقتفرساي فرماندار وقت مدينه، باعث شد كه آتش اين نهضت زودتر شعلهور شود.
فرماندار مدينه كه از مخالفان خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله - بود، براي خوش خدمتي به دستگاه خلافت، و گويا به منظور اثبات لياقت خود! هر روز به بهانهاي رجال و شخصيتهاي بزرگ هاشمي را اذيت ميكرد. از جمله، آنها را مجبور ميساخت هر روز در فرمانداري حاضر شده خود را معرفي نمايند، او به اين هم اكتفا نكرده، آنها را ضامن حضور يكديگر قرار ميداد و يكي را به علت غيبت ديگري، مؤاخذه و بازداشت مينمود! [2]
يك روز «حسين صاحب فخ»و«يحيي بن عبدالله» را به خاطر غيبت يكي از بزرگان بني هاشم سخت مؤاخذه كرد و به عنوان گروگان بازداشت نمود و همين امر مثل جرقهاي كه به انبار باروتي برسد، موجب انفجار خشم و انزجار هاشميان گرديده نهضت آنها را جلو انداخت و آتش جنگ در مدينه شعلهور گرديد.
- شهيد فخّ كيست؟
چنانكه اشاره شد، رهبري اين نهضت را «حسين بن علي»مشهور به شهيد فخّ، نواده حضرت مجتبي، به عهده داشت. او يكي از رجال برجسته، بافضيلت و شهامت، و عاليقدر هاشمي بود. او مردي وراسته و بخشنده و بزرگوار بود و از نظر صفات عالي انساني، يك چهره معروف و ممتاز به شمار ميرفت. [3]
او از پدر ومادر با فضيلت و پاكدامني كه در پرتو صفات عالي انساني خود به «زوج صالح» مشهور بودند، به دنيا آمده و در خانواده فضيلت و تقوي و شهامت پرورش يافته بود.
پدر و دايي و جد و عموي مادري و عدهاي ديگر از خويشان و نزديكان او، به وسيله «منصور دوانيقي»به شهادت رسيده بودند و اين خانواده بزرگ كه چندين نفر از مردان خود را در راه مبارزه با دشمنان اسلام قرباني داده بود، پيوسته در غم و اندوه عميقي فرو رفته بود. [4]
حسين كه در چنين خانوادهاي پرورش يافته بود، هرگز خاطره شهادت پدر و بستگان خود را به دست دژخيمان «منصور» فراموش نميكرد و يادآوري شهادت آنان روح پرشور و دلير او را كه لبريز از احساسات ضد عباسي بود، سخت آزرده ميساخت، ولي به علت نامساعد بودن اوضاع و شرائط، ناگزير از سكوت درد آلودي بود.
او كه قبلاً احساساتش جريحهدار شده بود، بيدادگريهاي هادي عباسي و مخصوصاً حاكم مدينه، كاسه صبرش را لبريز نموده او را به سوي قيام بر ضدّ حكومت هادي پيش برد.
شكست نهضت
به محض آنكه حسين قيام كرد، عده زيادي از هاشيمان و مردم مدينه با او بيعت كرده با نيروهاي هادي به نبرد پرداختند و پس از آنكه طرفداران هادي را مجبور به عقبنشيني كردند، به فاصله چند روز، تجهيز قوانموده به سوي مكه حركت كردند تا با استفاده از اجتماع مسلمانان در ايام حج، شهر مكه را پايگاه قرار داده دامنه نهضت را توسعه بدهند. گزارش جنگ مدينه و حركت اين عده به سوي مكه، به اطلاع هادي رسيد. هادي سپاهي را به جنگ آنان فرستاد. در سرزمين «فخ» دو سپاه به هم رسيدند و جنگ سختي در گرفت. در جريان جنگ، حسين وعدهاي ديگر از رجال و بزرگان هاشمي به شهادت رسيدند و بقيه سپاه او پراكنده شدند و
عدهاي نيز اسير شده پس از انتقال به بغداد، به قتل رسيدند.
مزدوران حكومت هادي به كشتن آنان اكتفا نكرده از دفن اجساد آنان خودداري نمودند و سرهايشان را از تن جدا كرده ناجوانمردانه براي هادي عباسي به بغداد فرستادند كه به گفته بعضي از مورخان تعداد آنها متجاوز از صد بود.[5]
شكست نهضت شهيد فخ فاجعه بسيار تلخ و دردآلودي بود كه دل همه شيعيان و مخصوصاً خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله - را سخت به دردآورد و خاطره فاجعه جانگداز كربلا را در خاطرها زنده كرد.
اين فاجعه به قدري دلخراش و فجيع بود كه سالها بعد، امام جواد ميفرمود: پس از فاجعه كربلا هيچ فاجعهاي براي ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است. [6]
پيشواي هفتم، و شهيد فخّ
اين حادثه بيارتباط با روش پيشواي هفتم نبود، زيرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشكيل نهضت از آن اطلاع داشت، بلكه با حسين شهيد فخ در تماس و ارتباط بود. گرچه پيشواي هفتم شكست نهضت را پيش بيني ميكرد، ليكن هنگامي كه احساس كرد حسين در تصميم خود استوار است، به او فرمود:
«گرچه تو شهيد خواهي شد، ولي باز در جهاد و پيكار كوشا باش، اين گروه، مردمي پليد و بدكارند كه اظهار ايمان ميكنند ولي در باطن ايمان و اعتقادي ندارند، من در اين راه اجر و پاداش شما را از خداي بزرگ ميخواهم». [7]
از طرف ديگر هادي عباسي كه ميدانست پيشواي هفتم بزرگترين شخصيت خاندان پيامبر است و سادات و بني هاشم از روش او الهام ميگيرند، پس از حادثه فخ، سخت خشمگين شد، زيرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتي رهبري اين عمليات را آن حضرت به عهده داشته است، به همين جهت امام هفتم را تهديد به قتل كرده گفت:
«به خدا سوگند، حسين (صاحب فخ)، به دستور موسي بن جعفر بر ضد من قيام كرده و از او پيروي نموده است، زيرا امام و پيشواي اين خاندان كسي جز موسي بن جعفر نيست. خدا مرا بكشد اگر او را زنده بگذارم»!! [8]
اين تهديدها گرچه از طرف پيشواي هفتم با خونسردي تلقي شد، لكن در ميان خاندان پيامبر - صلي الله عليه و آله - و شيعيان و علاقهمندان آن حضرت سخت ايجاد وحشت كرد، ولي پيش از آنكه هادي موفق به اجراي مقاصد پليد خود گردد، طومار عمرش درهم پيچيده شد و خبر مرگش موجي از شادي و سرور در مدينه برانگيخت!
[1] . وي حسين بن علي بن حسن بن علي بن ابي طالب است و چون در سرزميني بنام «فخ» در 6 ميلي مكه در جنگ با سپاهيان خليفه عباسي به قتل رسيد، به «صاحب فخ» يا «شهيد فخ» مشهور گرديد.
[2] . محمد بن جرير الطبري، تاريخ الأمم والملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث،ج 10، ص 25 - ابوالفرج الاًّصفهاني، مقاتل الطالبيين، نجف، منشورات المكتبةالحيدية، 1385 ه.ق، ص 294 - 295 - ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصاد، ج 6، ص 90.
[3] . پس از شهادت حسين بن علي، هنگامي كه سر بريده او را به مدينه آوردند، پيشواي هفتم از مشاهده آن سخت افسرده شد و با تأثر و اندوه عميق فرمود: به خدا سوگند او يك مسلمان نيكوكار بود، او بسيار روزه ميگرفت، فراوان نماز ميخواند، با فساد و آلودگي مبارزه مينمود، وظيفه امر به معروف و نهي از منكر را انجام ميداد،او در ميان خاندان خود بينظير بود ( ابوالفرجالاًّصفهاني، مقاتلالطالبيين، نجف، منشوراتالمكتبةالحيدرية، 1385 ه.ق، ص 302).
[4] . ابوالفرجالاًّصفهاني، همان كتاب، ص 285.
[5] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 6، ص 93 - محمد بن جرير الطبري، تاريخ الأمم والملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، ج 10، ص.28 پس از شكست سپاه حسين صاحب فخ، و شهادت او، «يحيي بن عبدالله»با گروهي به «ديلم» رفت و در آنجا به فعاليت پرداخت و مردم آن منطقه به او پيوستند و نيروي قابل توجهي تشكيل دادند، ولي هارون بادسائسي او را به بغداد آورد و به طرز فجيعي به قتل رسانيد. مشروح شهادت او را در فصل «نيرنگهاي هارون» خواهيم آورد.
[6] . مجلسي، بحارالأنوار، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1385 ه.ق، ج 48، ص 165.
[7] . مجلسي، همان كتاب، ص 169 - كليني، الأصول من الكافي، تهران، مكتبةالصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 366 - ابوالفرجالاًّصفهاني، مقاتل الطالبيين، نجف، منشوراتالمكتبةالحيدرية، 1385 ه.ق، ص 298.
[8] . مجلسي، همان كتاب ج 48، ص 151.

مدرّس در دوره دوّم مجلس شورا به عنوان طراز اول روحانيت که بر اساس متمّم قانون اساسي بايد در مجلس حضور و نظارت بر مصوبات مجلس داشته باشد از طرف مراجع نجف اشرف معرفي شد و در مجلس شورا شرکت کرد. و بعد از دوره دوّم از دوره سوّم تا دوره ششم از تهران انتخاب شد و در تمام اين دوره پنج گانه در مجلس حضور داشت و در تمام اين مدّت با رضاخان که از طرف انگليس روي کار آمده بود و مدّتي سردار سپه و وزير جنگ و مدّتي رئيس الوزراء بود مبارزه کرد و در سال 1304 شمسي که مجلس انقراض سلطنت قاجاريه را اعلام و احمد شاه را خلع و رضا خان را به جاي او نصب کرد مدرّس با اين جريان نيز مخالفت نمود و با رضاخان مبارزه کرد تا اين که ششمين دوره مجلس خاتمه يافت و رضا خان که اکنون سلطان مملکت است تصميم گرفت بهر ترتيب ممکن از انتخاب مدرّس در دوره هفتم جلوگيري شود. بر اين اساس دولت و شهرباني و شهرداري شروع به تجهيزاتي کردند، و وکلاي دولتي نيز دسته بندي هائي را آغاز نمودند، و بالاخره در موقع انتخابات رأي دهندگان را زير نظر گرفتند و اگر کسي نام مدرّس را در تعرفه (ورقه انتخاباتي) مي نوشت تحت تعقيب قرار مي گرفت بنابر اين هيچ رأيي به نام مدرّس خوانده نشد به طوري که مدرّس گفت:
«من يک رأي براي خودم نوشتم آن کجا است؟»[1]
به اين ترتيب دست هاي جنايت کار رضا خاني يک عالم شجاع سياستمدار، آزاد انديش و آزادي خواه را از صحنه سياست کنار زد و صداي آزادي خواهي را در مجلس شوراي ايران خاموش کرد.
[1] . علي مدرّسي، ج1، ص 102 و مدرّس قهرمان، ج2، ص 775.