اهداف خودسازي
منظور از تحليل اخلاق چيست؟ اخلاق براي نيل به مادّيت؟ يا اخلاق براي اخلاق؟ يا اخلاق براي قرب به خدا است؟ بسياري به دنبال اخلاق مي روند ولي مقصد آنان همان نيل به مادّيت و دنيا است، عدّه اي با مشتري برخورد خوبي دارند اما هدف شان از اين نوع برخورد، جذب مشتري و رسيدن به سود بيشتري است به عنوان مثال ممکن است برخورد پاره اي از پزشکان با بيماران خويش در مطب خصوصي با ملاقات آنان در بيمارستان و غير آن تفاوت محسوسي داشته باشد، اين گونه برخوردها، نمونه هاي اخلاقي براي ماديت و سود دنيوي است. بديهي است اين نوع اخلاق، کمال نفساني براي انسان نمي آورد فقط وسيله اي است براي کسب در آمد و يا وجاهت و مقام، و بسياري از کتاب هاي اخلاقي غربي و شرقي اين هدف را تعقيب مي کنند.
نوع دوم از تحصيل اخلاق، اخلاق براي اخلاق و تعديل صفات نفساني است البته اين نوع، از يک نوع کمال انساني برخوردار است کسي که نيروي شهوت يا غضب خويش را تعديل مي کند و جلوي افراط و تفريط نيروهاي باطني را مي گيرد طبعاً از يک نوع اعتدال بهره مند مي شود و صفات باطني او به تعديل مي گرايد و مورد ستايش و مدح قرار خواهد گرفت.
اين نوع (اخلاق)، با نوع اول تفاوت روشني دارد، نوع اول اثري روي نفس انسان نداشته و کمال نفساني نمي آورد اما اين نوع موجب کمال نفس انسان مي شود. بسياري از کتاب هاي اخلاقي به پيروي از اخلاق يوناني تنها به اين نوع پرداخته اند و در صدد تعديل نيروهاي باطني انسان بر آمده است و پيرامون تعديل نيروي غضب و شهوت و نيروي وهم و عقل و درک انسان بيانات مفيدي ايراد کرده اند، که در حدّ خود بسيار مفيد است ولي بايد دانست که اين سعادت، سعادت نهائي نيست، سعادت و کمال نهائي انسان در ارتباط با خداست که با توجّه به اين عنايت و هدف بزرگ، گوهر وجود انسان ظاهر مي گردد و بدون اين ارتباط سعادت او ناقص و ناتمام است.
نوع سوم: اخلاق براي قرب به خدا است که در قرآن کريم همين هدف تعقيب شده است. «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکى وَذَکرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» (الاعلي / 14 ـ 15) ظفرمندي و فلاح انسان در سايه تزکيه و تعديل صفات نفساني و ياد خدا و عبوديت او انجام مي گيرد.
کمالي که با اين هدف براي انسان حاصل مي شود از عمقي برخوردار است که نوع دوم از آن برخوردار نيست بر همين اساس ايثار گران الهي و مجاهدين اسلام بر تمام ايثار گران و مجاهدين عالم بشريت ممتاز بوده و هستند، کسي که اخلاق را براي رسيدن به مقام لقاء خدا تحصيل مي کند و خدا را مستقل و ديگر چيزها را چيزي نمي بيند و رضايت و خشنودي او را اساس مي داند و محبت و علاقه او را از همه محبت ها ارزش بيشتري مي نهد و او را در تمام احوال خويش حاضر و ناظر و عالم و آگاه مي بيند و نيرو و قدرتي در مقابل ذات پاک خدا در جهان هستي نمي شناسد، از چه چيز باک دارد؟ شجاعت و شهامت با عمق بسيار زياد در او ظهور مي يابد تا آن جا که از هيچ قدرتي نمي ترسد و در برابر هر طاغوتي مي ايستد و از چيزي دريغ نمي کند از مالش مي گذرد، زن و فرزند و عزيزانش را در راه خدا مي دهد و تا آن جا پيش مي رود که خود را هم نمي شناسد و تنها به خدا فکر مي کند او را مي طلبد و کمال نهائي اش همين است. قرآن کريم در تعليمات اخلاقي، بشر را به اين ريشه هاي انسان ساز توجه مي دهد آن جا که مي فرمايد: «العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا» (يونس / 65) همانا همه عزت براي خداست « أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً » (بقره / 105) همانا همه قدرت از آن خداست « أَلَا إِنَّهُ بِکلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ » (فصلت / 54) آگاه باشيد که خدا به همه چيز احاطه دارد و چيزي از دائره علم و قدرت او بيرون نيست « وَأَنَّ إِلَى رَبِّک الْمُنتَهَى» (نجم / 42) همانا نهايت و پايان بسوي پروردگار توست. البته واضح است که قرب مراتب مختلفي دارد اسلام همه مراتب را در نظر دارد و هر دسته را به سوي مرتبه اي که شايستگي آن را دارند سوق مي دهد، دسته اي را با ذکر ثواب و گروهي را بوسيله تهديد به عقاب و مجازات و جماعتي را با ذکر رضوان الله و عبوديت الله به طرف کمال مي کشاند و آنان را تهذيب و تزکيه مي نمايد.
سيد محسن خرازي - مجله نور علم، ش 1، ص 83