اخلاص در تلاوت قرآن
معني اخلاص
اخلاص در تلاوت به اين معناست كه خوانندة قرآن، از ابتداي قرائت تا انتهاي آن فقط رضايت و خشنودي خدا را در نظر بگيرد. اصولاً هر عبادتي وقتي مقبول درگاه الهي است كه با خلوص نيّت همراه باشد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنِّيّاتِ».[1]
اين گفتار امام ششم ـ عليه السّلام ـ است كه اعمال هر كسي بستگي به نيّت او دارد. يكي از جاهايي كه شيطان در كمين نشسته است تا راهزن عبادت باشد، هنگام تلاوت قرآن است. به ويژه اگرقاري قرآن در مجلسي و در حضور جمعي از مردم تلاوت ميكند بايد مراقب باشد كه شيطان در حريم قرائت او وارد نشود. گاهي شيطان چنين القا ميكند: «ببين چقدر زيبا تلاوت ميكني، و مردم تو را تشويق ميكنند». يا به قاري و خوانندة قران تلقين ميكند كه: «تو از سايرقاريان بهتر تلاوت ميكني، به همين خاطر است كه مردم به تو احترام ميكنند». چه بسا اتفاق ميافتد قاري قرآن در تمام طول قرائتش به اين نوع مسائل فكر ميكند، وقتي قرائتش تمام شد به خود ميآيد و متوجه ميشود تنها چيزي كه در نظر نداشته است، خلوص نيّت، رضايت خداوند و معاني كلام خدا بوده است.
گاهي اوقات انسان در منزل به تنهايي قرآن را زمزمه ميكند، باز ميبيني شيطان دست از سر انسان بر نميدارد تا شروع به تلاوت ميكند، انواع و اقسام افكار وخاطرهها به ذهن انسان هجوم ميآورد. چه بسا كسي گمشدهاي داشته و يا مطلبي را فراموش كرده است و قبلاً هر قدر به ذهن خود فشار آورده، گمشدهاش را نيافته است، ولي همين كه شروع به قرائت ميكند تمام اين مسائل به يادش ميافتد.
چه بايد كرد؟ در ادب چهارم و پنجم در اين مورد بيشتر صحبت خواهيم كرد. اين جا به طور اجمالي ميگوييم؛ هر وقت خواستيم قرآن بخوانيم، بايد در تمام مدّت قرائت توجه داشته باشيم كه قرآن، كلام خداست و هيچ كلامي محترمتر از قرآن نيست و هدف ما از قرائت آن، اطاعت دستورخداوند واعلام بندگي به درگاه اوست. با تلاوت قرآن ميخواهيم مفاهيم آن را بفهميم تا با عمل به آيات آن، در زمرة رستگاران قرار گيريم.
پاداش اخلاص در تلاوت: شما برادر وخواهر مسلمان اگر بتواني قرآن را با اخلاص بخواني، پاداشي بس عظيم در انتظار توست. ببين پيامآور قرآن در اين زمينه چه ميگويد:
«وَ مَنْ قَرأَ القُرْآنَ ابْتِغاءَ وجهِ اللهِ و تَفَقَّها في الدّين، كانَ لهُ مِنُ الثَّوابِ مِثْلُ جميعِ ما اُعْطِيَ الملائكَةُ و الأنبياءُ وَ المُرسَلُونَ».[2]
كسي كه براي رضايت خدا و به خاطر فهميدن دين خدا قرآن بخواند، پاداش او مانند همة پاداشي است كه خدا به فرشتگان، پيامبران و رسولان خود ميدهد.
اگر ما اراده كنيم قرآن را با اخلاص بخوانيم و در اين راه كوشش كنيم به طور حتم خداوند نيز ما را ياري ميكند. البته در اين جا، دعا و خواستن از خداوند نيز شرط است. از او بخواهيم كه: پروردگارا! ما را دعوت به خواندن كتابت كردي، اجابت كرديم، ما را ياري كن تا در تمام مدّت تلاوت، فقط رضايت تو را قصد كنيم.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ دعايي را در زمينه «حفظ قرآن» از پيامبر عظيم الشّأن اسلام نقل ميكند. در بخشي از اين دعا به اين مسأله چنين اشاره شده است:
وَ اجْعَلْني أَتْلُوهُ علَي النَّحْوِ الَّذي يُرْضيكَ عَنّي».[3]
ـ خدايا ـ مرا به تلاوت آن (قرآن)، آن گونه كه باعث خشنودي توست وادار كن.
[1] . بحار الانوار، علّامه مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403، ج 67، ص 210.
[2] . وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، ج 4، ص 838.
[3] . سنن النّبي، علامه طباطبايي، انتشارات كتابفروشي اسلاميه، تهران، 1354، ص 353.
آسيب شناسي توسل
توسل، دعا و درخواست حاجت از درگاه خداوند است؛ با اين ويژگي كه هنگام دعا، خدا را به حق اوليا و آبرومندان درگاهش قسم ميدهيم و از او مي خواهيم كه به حق آنان، حاجت و دعاي ما را بر آورده سازد. چنين درخواستي، نشان مقام اولياي الهي نزد خداوند است و هيچگونه منافاتي با توحيد ندارد.
از جمله راه هاي توسل به خداوند متعال خواندن دعاي توسل است. از نظر سندي دعاي توسل در برخي منابع حديثي و دعا وارد شده است؛ مانند: البلد الامين، كفعمي، ص 325 و بحارالانوار، ج 102، ص 247. محمدبن بابويه آن را از ائمه معصومين(ع) روايت كرده است. علاوه بر اين عباراتي همانند و هم سبك با دعاي توسل، در احاديث شيعه و سني از نبي اكرم - صلي الله عليه و اله- نقل شده است؛ مانند حديث عثمان بن حنيف كه بر اساس آن پيامبر اكرم صل الله عليه و اله فرمود: خدا را با اين جملات بخوان: « اللهم اني اسألك و اتوجه اليك بنبيّك نبي الرحمة يا محمد! انّي اتوجه بك الي ربّي في حاجتي لتقضي. اللهم شفّعه فيّ ». توسل به امامان معصوم - عليهم السلام- و دعا و درخواست از درگاه خداوند، هر چند سبب ميشود كه انسان به بعضي از خواستههاي خود نايل شود؛ امّا به معناي آن نيست كه هر خواستهاي با دعا و توسل برآورده گردد؛ بلكه دعا و توسل نيز امري قانونمند است و شرايط و موانعي دارد؛ از جمله:
1. بايد با كمال اعتقاد و اخلاص در نيت صورت بگيرد؛ چرا كه عطاياي الهي به اندازة نيّت خالصانه، سرازير ميشود. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «ان العطيّة علي قدر النيّة»؛ «بخشش الهي به اندازه(اخلاص در) نيّت است».[1]
2. خواسته وحاجت انسان، بايد معقول و مشروع باشد.
3. دعا و توسل بايد در كنار به كارگيري اسباب و عوامل طبيعي داراي نقش در برآمدن حاجت باشد.
4. از شرايط بسيار مهم و مؤثر در استجابت دعا و توسل، ايمان و عمل صالح است. طبيعي است، كسي كه پيمان خويش را در برابر خداوند شكسته است؛ نبايد انتظار داشته باشد هر خواستهاي را به سرعت اجابت يافته ببيند.
5. گاهي زمان مناسب براي تحقق مطلوب و خواستة شخص فرا نرسيده است. در چنين حالتي با طول كشيدن زمان اجابت، در شخص حالت انابه و تضرع به درگاه الهي ايجاد ميشود و رابطه معنوي و عاطفياش با امامان عليه السلام طول ميكشد و در نتيجه ارتباط او با خدا محكمتر ميشود. در حقيقت، خود توفيق بر دعا و توسل، اوج عبوديت و بندگي و نشانة لطف و عنايت حضرت حق به انسان است و الطاف و رحمتهاي بزرگتري را به دنبال دارد؛ مولانا سروده است:
آن يكـي الـله ميگـفتـي شبـي تا كه شيرين ميشد از ذكرش لبـي
گفت شيطان: آخر اي بسيارگو! ايـن هـمه«الـله»را «لبــيـك»كـو؟
مي نيايد يك جواب از پيش تخت چند «الـله»ميزنـي با روي سخـت
او شكـسـته دل شـد و بنهاد سر ديد در خواب او خضر اندر خضـر
گفت: «هين» از ذكر چون واماندهاي چون پشيماني از آن كس خواندهاي؟
گفـت: لبـيـكم نمـيآيـد جــواب زآن همـي ترسـم كه باشـم ردّ باب
گفـت: آن«الله» تو «لبـيـك» ماست و آن نياز و سوز و دردت پيكِ ماست
ترس و عشق تو كمند لطف ماست زيـر هـر ياربّ تــو لـبـيــك هـاســت [2]
6. گاهي برآورده شدن حاجت شخص، به مصلحت و نفع وي نيست و صلاح او در عدم استجابت آن است: «عَسي أنّْ تَكْرَهو شَيْئاً وَهوَ خَيرٌ لَكمْ وَعَسي أَنْ تحِبّوا شَيْئاً و هوَشَرَّلكم و الله يَعلَم و أَنْتم لا تَعلَمونَ»؛[3]«بسا چيزي را خوش نميداريد و حال آنكه براي شما خوب است و بسا چيزي را دوست ميداريد و آن براي شما بد است؛ خدا ميداند و شما نميدانيد». در چنين حالتي به ظاهر حاجت شخص برآورده نميشود؛ امّا اين به نفع و صلاح او است و در واقع دعاي او ـ كه درخواست خير و مصلحت خود است ـ به گونهاي پنهان و ناآشكار بر آورده ميشود.
در هر صورت خداوند، به جهت دعا و توسل انسان، اجر عظيمي به او اعطا ميكند و وي از نعمت ارتباط و تقرب به خدا و امامان ـ عليهم السلام ـ بهره مند ميشود. به هر حال انسان نبايد از دعا و توسل مأيوس گردد؛ زيرا هيچگاه باب رحمت الهي به سوي كسي بسته نيست. چه حاجت برآورده شود و چه بنابرمصلحت شخص، در ظاهر برآورده نشود؛ چرا كه اين گونه بر نيامدن حاجت، در واقع برآمدني پنهاني است. از طرفي خود دعا و توسلِ انسان، لبيك و اجابت الهي است.
[1] . نهج البلاغه، نامه 31.
[2] . مثنوي، دفتر سوم.
[3] . بقره (2)، آية 216.
حدیث روز
امام على عليه السلام
نهايت خشنودى خداوند از بندگانش و خواسته او از آفريدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندى بكنيد كه اگر پنهان كنيد مى داند و اگر آشكار سازيد مى نويسد.
اِنَّ التَّقوى مُنتَهى رِضَى اللّه مِن عِبادِهِ وَ حاجَتُهُ مِن خَلقِهِ فَاتَّقُوا اللّه الَّذى اِن اَسرَرتُم عَلِمَهُ وَ اِن اَعلَنتُم كَتَبَهُ؛
كنزالعمال، ج10، ص143، ح28731
بشارت پيامبر اكرم صلی الله علیه به تولد حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف را در روايات گوناگونى خبر داده است و اين احاديث را تنها راويان و محدثان شيعه نقل نكرده اند; بلكه، محدثان بزرگِ اهل سنت نيز، مانند ابوداوود و ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابويعلى بزّاز، احمد بن حنبل، حاكم نيشابورى[1] و ديگران احاديثِ آن حضرت را از طريق بسيارى از صحابه و تابعين در كتاب هاى خويش نقل كرده اند.[2] حتى گروهى از دانشمندان اهل سنت به تواتر احاديث نبوى كه درباره حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف آورده اند، اعتراف كرده اند; در نتيجه، خبر متواتر يقين آور است و كذب هم در آن راه ندارد. از جمله اين دانشمندان: گنجى شافعى (متوفاى 658 هـ .ق) در كتاب «البيان فى اخبار صاحب الزمان»;[3] ابن حجر عسقلانى (متوفاى 852 هـ .ق) در كتاب «فتح البارى»;[4] مؤمن شبلنجى در كتاب «نورالابصار»;[5] شيخ محمد صبّان در كتاب «اسعاف الراغبين»;[6] شيخ منصور على ناصف در كتاب «التاج الجامع للاصول»[7] و علامه شوكانى كتابى درباره تواتر اخبار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به نام «التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر و الدجال و المسيح» نوشته است و در اين كتاب پس از نقل احاديثِ حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، گفته است: «همه احاديثى كه آورديم، به حد تواتر مى رسد.»[8] و در پايان، ابن ابى الحديد ادعا كرده است كه همه فرقه هاى اسلامى، اجماع و اتفاق دارند كه عمر دنيا پايان نمى پذيرد، مگر پس از ظهور مهدى.[9]
به دنبال شهرت اين روايات و مُسلم بودن اين امر نزد مسلمانان، در همان قرن هاى نخست و پيش از تولد حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف برخى ادعاى مهدويت كرده اند و تعداد فراوانى از مسلمانان نيز دور آنان جمع شده اند. و آن افراد دروغين را مهدى پنداشته اند و به مهدى بودن آنان ايمان آورده اند.[10] اكنون براى نمونه برخى از احاديث نبوى را بشارت به تولد و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داداه است را بيان مى كنيم:
1-قال النبى(صلى الله عليه وآله): «اسمه كاسمى و اسم أبيه كاسم ابنى و هومن ولد بنتى يظهر الله الحق بهم و يخمد الباطل باسيافهم…;[11] اسم او، مانند اسم من است و اسم پدرش، مانند اسم فرزندم است. او، از فرزندان دخترم است. خداوند، به دست آنان، حق را آشكار مى كند و با شمشيرهاى آنان، باطل را فرسوده مى كند…».
2- قال النبى(صلى الله عليه وآله): «لاتذهب الدنيا حتّى يقومَ بأمر أُمتّى رجل من ولدالحسين يملأها عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً;[12] دنيا به پايان نمى رسد، مگر اين كه مردى از فرزندان حسين(عليه السلام) براى اصلاح امر امّت من، قيام كند و جهان را پر از عدل كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود».
3-پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «المهدي من ولدى. اسمه اسمى و كنيته كنيتى أَشبه الناس بي خَلْقاً و خُلْقاً. تكون له غيبه و…;[13] مهدى، از فرزندان من است. اسمش، اسم من و كنيه اش، كنيه ى من است. از حيث خلق و خوى و شكل و صورت، شبيه ترين مردم به من است. براى او غيبتى است…».
4- ابن عباس، از رسول خدا نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «جانشينان و اوصياى من و حجّت هاى خداوند بر خلق، بعد از من، دوازده نفرند. اولشان برادرم و آخرشان فرزندم است.». گفته شد: «يا رسول الله! برادر تو كيست؟». فرمود: «على بن ابى طالب.». گفته شده: «فرزندت كيست؟». فرمود: «مهدى است كه جهان را پر از قسط و عدل مى كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شود. قسم به آن كه مرا مبعوث كرد! اگر از دنيا، فقط يك روز بماند، خداوند آن روز را طولانى كند تا اين كه در آن روز، فرزندم مهدى ظهور كند و روح الله عيسى بن مريم نزول كند و پشت سر او نماز بگزارد. و زمين به نور پروردگار او روشن شود و حكومتش شرق و غرب را فراگيرد».[14]
5- در صحيح ابن ماجه آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: مهدى از ما اهل بيت است. خداوند امر او را در يك شب اصلاح خواهد فرمود.[15]
6- در صحيح ابى داوود آمده است كه على(عليه السلام)از قول رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: اگر از روزگار باقى نمانده باشد، مگر يك روز، هر آينه خدا مردى از اهل بيتم را مى فرستد كه جهان را پر از عدل و داد كند; چنان كه، پر از ستم شده باشد.[16]
7- ابن مسعود نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود:
اگر نمانده باشد از روزگار، مگر يك روز، هر آينه خدا آن روز را طولانى مى كند تا اين كه، در آن روز مردى از امتم و از اهل بيتم را بفرستد كه اسمش همانند اسم من است و زمين را پر از عدل و داد كند; چنان كه، پر از ظلم و ستم شده باشد.
8- در صحيح ترمذى آمده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
مردى از اهل بيتم مى آيد كه اسم او اسم من است.[17]
و هم چنين آمده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى كند كه مهدى در پى آيد.[18]
[1]. شيخ منصور على ناصف، التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 310 ـ 327.
[2]. صحيح ابن داوود، ج 2، ص 207.
[3]. گنجى شافعى، البيان فى اخبار صاحب الزمان، باب 11 و لطف اله صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، پاورقى، ص 5.
[4]. ابن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج 6، ص 393 ـ 394.
[5]. مؤمن شبلنجى، نورالابصار، ص 171.
[6]. شيخ محمد صبّان، اسعاف الراغبين، (درحاشيه نورالابصار)، ص 140.
[7]. شيخ منصور على ناصف، التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 310.
[8]. محمد بطاشى، عاية المأمول فى شرح التاج الجامع للأصول، ج 5، ص 327.
[9]. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 96.
[10]. نوبختى، فرق الشيعه، ص 27 و شهرستانى، الملل و النحل، ج 1، ص 132.
[11]. بحارالأنوار، ج 51، ص 67.
[12]. همان، ج 51، ص 66.
[13]. بحارالأنوار، ج 51، ص 72.
[14]. همان، ج 51، ص 71.
[15]. صحيح ابن ماجه، ج 6، ص 30.
[16]. صحيح ابى داوود، ج 2، ص 207.
[17]. صحيح ترمذى، ج 2، ص 46.
[18]. همان، ص 46.
غلامحسن محرمي - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
مطالب مرتبط :
تقرب به خدا
امام حسین علیه السلام:
مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ و َکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.
هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.
الامالی (صدوق) ، ص201 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج12 ، ص209