تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
قطعه ای از بهشت، باید هم این گونه باشد…
مگر می شود قطعه ای از بهشت روی زمین باشد و شلوغ نباشد؟!
آنجا همیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت توفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است…
وقتی که می رسی و روبه روی ضریح می ایستی؛ وقتی که می بینی دست های قد کشیده را که به طرف ضریح می روند؛ وقتی می بینی ضریح نقطه ای شده است شبیه به مرکز یک پرگار و گویی تمام اشیا در اطراف را به طرف خود می کشد… وقتی می بینی حتی انگار آینه کاری ها و نقش و نگارها دوست دارند کنده شوند و به طرف ضریح بروند و حتی تمام حروف و واژه های متبرک در اطراف دوست دارند به حرکت درآیند؛ وقتی حس می کنی این مرکز ثقل منتظر آمدنت بوده است و وقتی حس می کنی، غریب طوس همچنان غریب است و تمام این آشنایان، تمام روشنایی ها، مثل وطن او نیست…
اینجاست که چشم هایت خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می کشند؛ گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.
حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست؛
سلام که بدهی، حس می کنی آنجا وطن توست.
تنها کافی است بگویی «اَلسَّلٰامُ عَلَیک یٰا عَلِی ابْنَ مُوسَی الرِّضٰا الْمُرْتَضٰی»
*********************
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد،نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بر همگان مبارک باد…
باران گرفته است باز در خشکزارِ همیشه عرب. پس دروازه رحمت و مهر را امشب باز گشوده است بر زمینیان بی ستاره ای که هرگز طاقت ستاره بارانی این چنین را نداشته اند.
شاخساران بید می رقصند، در ازدحام نسیم های ملایمی که از بهشت وزیدن گرفته اند و تمشک های سرخ و مشکی چونان مروارید بر پیشانی شب درخشیدن آغاز کرده اند.
شهابی سپید و کوچک به ناگاه آسمان ظلمتناک را می شکافد و بر خانه ای روشن فرو می چکد و صدای گریه معصومی، لابلای شادی اهالی برمی خیزد.
بی گناه ترین پدیده ها، معصوم ترین دختران تاریخ. آری! و اینسان، معصومه زاده می شود. رودخانه ها، زیباترین ترانه ها را به سرایش خاسته اند و زیر پاهای بلند درختانِ تنومند می چرخند و مستانه آواز برمی آورند.
چشمه ها چونان تکّه شیشه های زلال وزنده، هر لحظه، موّاج و ملایم بر سنگریزه های رنگین خویش می لغزند و شادباش می فرستند.
پرنده را می شود شنید، امشب که چه عاشقانه می خوانند و جنگل را نیز، آن گاه که حنجره برگ هایش را با نوای پیچش بادها، همگام می کند.
دنیا به شادی، شبی را می سپارد امشب؛ امّا دریغ …! دریغ که کتاب تاریخ، همواره صفحات روشنی ندارد. برگی دیگر را می گردانم و اشک به ناگاه در زلالی چشم هایم می دود. هر آمدنی، پیام آور دردناکِ رفتنی است و بی شک، هر هبوطی در خویش روز رجعتی نهفته دارد.
من زنی را می بینم چندان غریب که جز سایه های شبانه اش، شاید هیچ کس او را نشناسد.
شهابی می بینم که در تراکمِ ظلمتِ شبی دیگر، تنها مانده است.
و نیز کویری سوزان می بینم و تیغ های در کمین نشسته و به زهر آب داده به انتظار را.
و قلب های سنگی می بینم که نمی تپند و هرگز در سینه موجی نیافریده اند و محبّتی گرم را به تجربه ننشسته اند. اینک تو مانده ای و ازدحام ناجوانمردی در این کشور بی چشمه. تو مانده ای و برادری که فرسنگها دورتر از تو میان همه آنان که نمی خواستندش خفته است. پس آیا جز شیطان، چه کسی پردازنده همه این سیاهکاری هاست؟
نفرین به دستانی که تو را آواره صحراها خواهد ساخت …!
بگذار بگذریم، این حدیث ناجوانمردی کویر و کویر یاران را.
امشب را بگذار شاد بگذرانیم، به میمنت هبوطی عظیم، به مبارکی تولّد دختری آن چنان مطهّر و بزرگ که پس از ده ها سال، تنها کسی است که خاطره مادری چون فاطمه علیهاالسلام را حیات خواهد بخشید.
برای تو مینویسم، ای زینب!
ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا!
ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه میتوان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را میتوان یافت که در هنگام توهین، در هایوهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچههای تهمت و تحقیر، در خندههای شوم پلیدان، آرام و بیهراس اینگونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلبهای سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایى،هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه میتوانم شانههای ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟
زینب سلام الله علیها آیههای توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.
وفات شهادت گونه ی کوه صبر حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد…
خوش باش كه قلب شيعه شاد است امشب
كار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب
پیشاپیش میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام بر همگان مبارک باد…
به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها و همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت امام علی النقی علیه السلام مراسم سخنرانی، عزاداری و سینه زنی برگزار گردید.
در این مراسم پس از ذکر مصیبت و عزاداری؛ مرضیه فرد شوکتی معاونت آموزش و از اساتید اخلاق مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ضمن عرض تسلیت به مناسبت این روز در ابتدای سخنان خود حدیثی از امام هادی علیه السلام را بیان نمود که ایشان میفرمایند: هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، مردم از نافرمانی او پرهیز کنند. هر کس از خدا اطاعت کند، دیگران از او اطاعت می کنند و کسی که از دستورهای خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم آفریدگان نخواهد داشت. هر کس خالق را به خشم آورد، باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.
خانم شوکتی در معرفی حضرت هادی علیه السلام خاطر نشان کرد: آقا ابوالحسن امام هادی علیهالسلام در سال ۲۱۲ هجری قمری در مدینه منوره متولد شد و تا سال ۲۳۶ در مدینه منوره تشریف داشتند و بعد از شهادت والد بزرگوارشان امام جواد علیهالسلام، مقام امامت به ایشان رسید در حالی که سن مبارک ایشان حدود ۸ یا ۹ سال بود و نباید تعجب کرد که کودکی هشت ساله بتواند چنین بار بزرگی را بر دوش بکشد؛ چرا که ما اگر امام و مقام او را بشناسیم، درک این مسائل آسان است.
وی افزود: مقام علمی امام به گونهای بود که همه در مقابل او خضوع و خشوع مینمودند و در عین حالی که در اطراف متوکل کسانی بودند که خود را فقیه میدانستند، اما در بسیاری از مسائل به امام هادی مراجعه مینمودند و ایشان در زمینه های مختلف شاگردان فراوانی تربیت نمودند.
خانم شوکتی در ادامه با معرفی یکی از شاگردان امام هادی علیه السلام گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی، امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی علیه السلام عرضه داشت و در زمان وی وفات یافت و پیرامون این شخصیت بزرگوار گفته شده: حضرت عبدالعظیم هرگاه وارد مجلس امام امام هادی علیه السلام میشد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، به محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به حدّی که زانوی او به زانوی امام میچسبید و امام، کاملا از احوال او سؤال میکرد. این برخورد موجب حسرت و غبطه دیگران میشد.
معاونت آموزشی مدرسه در پایان با ذکر حدیثی دیگر از امام هادی علیه السلام پیرامون خشم و غضب طلاب را به آرامش، صبوری و سعه صدر داشتن علی الخصوص در برخورد با اعضای خانواده دعوت نمود.