اگر بی قرار یار باشیم... بی قرار حقیقی نه شعاری!! بالاخره خبر به یار می رسد...
بله
درس مهمی گرفتم…
وقتی بچه 2 ساله خواهرم را نگهداری کردم تا مادرش بیرون برود و به کارش برسد… و بچه وقتی متوجه غیبت مادرش شد شروع به گریه کرد… و هیچ جور آرام نمی شد..
خوراکی… گردش… هر چه قبلا برایش جذاب و شیرین بود دیگر برایش جالب و جذاب نبود .. ?
فهمیدم توحید این بچه از من خیلی قوی تر است.. وقتی پروردگار و افریدگارش را در کنارش حس نمی کند از هیچ چیز دیگری لذت نمی برد…
……..
تنها وقتی آرام می شد که می رفتیم کنار پنجره تا آمدن مادر را ببینیم!!
و من فهمیدم ما چقدر عقب هستیم!!
چشم به راه مولا و اقایمان نیستیم..
نفهمیدیم هر نعمت و لذتی در کنار او معنا پیدا می کند…
خود را مشغول کردیم به اسباب بازی دنیا و از روح عالم غافل شدیم… ?
و نمی دانم تا کی راضی هستیم در این وضع زندگی کنیم..
من اول درباره ی گریه و بی قراری بچه مقاومت کردم و تلاش کردم آرامش کنم… ولی وقتی پایداری او را دیدم به مادرش زنگ زدم و گفتم زودتر بیا این بچه آرام نمی گیرد…
خواستم بگویم… اگر بی قرار یار باشیم… بی قرار حقیقی نه شعاری!! بالاخره خبر به یار می رسد…
بالاخره خبر اگر واقعی و شدید و مهم باشد طبقات آسمان را طی می کند و به محول الحول و الاحوال می رسد…
خبر بی قراری و ضجه و تلاش ما به بالا می رسد و اینکه فهمیدیم بی امام نمی توان زندگی شایسته ای داشت و
و کسی جز امام و یاران با کفایتش نمی توانند اوضاع دنیا را سر و سامان دهند
انشاا… در این صورت دستور ظهور صادر میشود،?
شاید لازم بود.. مردم از فلانی و بهمانی ناامید شوند…
گرانی شدید شود…
تا ما متوجه شویم
زمان آن رسیده که جدا مانند بچه لجباز و امیدوار پا به زمین بکوبیم و ظهور ولی نعمت حقیقی مان را از خدا بخواهیم..
آنقدر اصرار و تلاش کنیم تا…
امروز چه درس مهمی گرفتم.. اینکه بدون او هیچ آرامش واقعی و لذت حقیقی وجود ندارد… و من در چه غفلت بزرگ و خسران عظیمی زندگی می کنم..
خدایا ما را و خانواده و دوستان ما را آماده ظهور و پا در رکاب حضرتش قرار بده… ?
ما را فارغ از ادعا و شعار حقیقتا آماده ظهور و سربازی اش کن…
اللهم عجل لولیک الفرج..
اللهم عجل لولیک الفرج…
اللهم عجل لولیک الفرج…
یا علی…