تلنگر
07 تیر 1399 توسط رضوانی
?شهید احمد کاظمی مى گفت:
?حاجی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم.
?گفتم: از کجا مى دانى؟
مگر علم غیب داری؟
?گفت: نه، ولی مطمئنم.
?چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسدتمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
?یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم.
✔️اما دیگر وابستگی ندارم.اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم.
?شهیدحاج حسینخرازی?