تمسخر یا مزاح
شاید برتر باشند! خدای متعال انسان را آفرید و ارزشی ویژه برای او قرار داد و او را اشرف مخلوقات عالم نامید.
این آفریده والا مقام برای خداوند ارزشی ویژه دارد و دوست ندارد کسی شأن انسانی وی را لکهدار سازد. از این روی به انسانها طریقه برخورد صحیح داشتن با یکدیگر را آموزش داده و به آنان فرمان میدهد مبادا یکدیگر را به بهانههای ظاهری مسخره کنید که شما از کنه وجود یکدیگر بیاطلاع هستید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَكُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَكُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ «اى كسانى كه ایمان آوردهاید، نباید قومى قوم دیگر را ریشخند كند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانى زنانِ [دیگر] را [ریشخند كنند]، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و از یكدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.»(حجرات/11) در الدر المنثور آمده است که این آیه درباره عدهای از بنی تمیم نازل شد که بلال، سلمان، عمار، خباب، صهیب، ابن فهیره و سالم مولای ابی حذیفه را مسخره میکردند.
انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس، آبرو و طبرسی در مجمع البیان میگوید: آیه درباره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده که گوشش سنگین بود و هر وقت وارد مسجد میشد مردم به او راه میدادند تا نزدیک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برسد، و در آنجا بنشیند تا صدای آن جناب را بشنود. روزی گویا برای نماز صبح وارد مسجد شد و هنوز هوا تاریک بود، و مردم از نماز فارغ شده بودند، و هر کس در جای خود نشسته بود، او شروع کرد از سر و گردن مردم رد شدن، و میگفت راه بدهید راه بدهید، تا رسید به مردی. آن مرد گفت: تو مگر بیش از یک جا میخواهی؟ خوب همین جا بنشین. قیس در حالی که سخت ناراحت بود، همانجا پشت سر آن مرد نشست، وقتی هوا روشن شد پرسید : این کیست؟ گفت: من فلانیم. ثابت گفت آهان پسر فلان زنی! و نام مادرش را برد. و این رسم جاهلیت بود که مردم را با نام بردن از مادرشان سرزنش میکردند. آن مرد سرش را از خجالت پایین انداخت، و در اینجا بود که این آیه نازل شد. کلمه «سخریه» که مبدأ اشتقاق کلمه «یسخر» است، به معنای استهزاء میباشد.
استهزاء عبارت است از اینکه چیزی بگویی که با آن، کسی را حقیر و خوار بشماری، حال چه اینکه چنین چیزی را به زبان بگویی و یا به این منظور اشارهای کنی، و یا عملاً تقلید طرف را درآوری، به طوری که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، و یا اشاره، و یا تقلید بخندند. مسخره کردن دیگران جمله «عَسى أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ» حکمت نهی را بیان میکند و آنچه از سیاق استفاده میشود این است که میخواهد بفرماید: هیچ کسی را مسخره نکنید، چون ممکن است آن کس نزد خدا از شما بهتر باشد. در اینجا مخاطب مۆمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار میدهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سرچشمه استهزاء و سخریه همان حس خود برتربینی و کبر و غرور است که عامل بسیاری از جنگهای خونین در طول تاریخ بوده است. و این خود برتربینی بیشتر از ارزشهای ظاهری و مادی سرچشمه میگیرد.
مثلا فلان کس خود را از دیگری ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیلهای سرشناستر میشمرد، و احیاناً این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است او را وادار به سخریه میکند، در حالی که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگی به پاکی قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد. هیچ کس نمیتواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم، و به همین دلیل تحقیر دیگران و خود را برتر شمردن یکی از بدترین کارها، و زشترین عیوب اخلاقی است که بازتاب آن در تمام زندگی انسانها ممکن است آشکار شود. استهزاء عبارت است از اینکه چیزی بگویی که با آن، کسی را حقیر و خوار بشماری، حال چه اینکه چنین چیزی را به زبان بگویی و یا به این منظور اشارهای کنی، و یا عملا تقلید طرف را درآوری، به طوری که بینندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، و یا اشاره، و یا تقلید بخندند امنیت کامل و همه جانبه اجتماعی دستوراتی که در آیه فوق مطرح شده: نهی از سخریه، و عیب جویی، و القاب زشت ، هر گاه به طور کامل در یک جامعه پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه را از هر نظر بیمه میکند، نه کسی میتواند به عنوان خودبرتربینی دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد، و نه میتواند زبان به عیب جویی این و آن بگشاید، و نه با القاب زشت حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند.
انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس، آبرو. تعبیرات آیات فوق و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است، بلکه از بعضی جهات مهمتر است! اسلام میخواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان مردم، و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند، و هر کس احساس کند که دیگری حتی در منطقه افکار خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانهگیری نمیکند، و این امنیتی است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه مذهبی و مۆمن امکان پذیر نیست.
زینب مجلسی راد بخش قرآن تبیان