خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده… بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد…
در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او… که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید…
میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی…
آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش…
کاش حداقل دعا میکردم… از آن دعاهایی که با #اضطرار است… از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده… از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست… دعایش کنید…
آه… که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی…