دلم امام رضا میخواد...
17 خرداد 1399 توسط رضوانی
چقد دلم لک زده
برای ایستادن در پشت ورودی های حرم امام رئوف و خواندن اذن دخول …
دلم لک زده
برای رد اشکهای داغی که بی هیچ واسطه ای گونه هایت را نوازش می دهند …
دلم ایستادن و زل زدن به پنجره فولاد و زمزمه های پر از راز و نیاز بیماران و آرزومندان و … را می خواهد …
دلم رقص پرچم سبز روی گنبد طلایی حرمش را می خواهد …
دلم نوازش خنکای عطر حرمش را مطالبه می کند وقتی نزدیک ضریح باصفایش می شوی …
دلم نشستن در ایوان مقصوره صحن گوهرشاد را التماس می کند …
ایوان طلا … روبروی ضریح … دار الهدایه …دارالحجه… صحن جمهوری …صحن آزادی…ورودی شیخ حرعاملی…
دلم چه تقاضاها که ندارد …
باز هم دلتنگ امام رئوفم …
کاش تمام روزها و شب هایم در حرم مولای مهربانی ها سپری می شد …