دلنوشته مهدوی
16 اردیبهشت 1399 توسط رضوانی
نمیدونم دقیقاً چقدر گذشته.
چند روز، چند ماه یا چند سال؟
فقط میدونم دلتنگی اَمونَم رو بریده
دیگه طاقتِ این دوری رو ندارم؛
دلم لَک زده واسه هوای حرم،
واسه صحنِ گوهرشاد
واسه یه لیوان آبِ سقاخونه.
? هر روز توی تلویزیون حرم رو میبینم و بخاطر این محرومیت اشک میریزم.
? آقاجان!
حالا چند شبه به این فکر میکنم که این همه سال چطور دوریِ شما رو تحمل کردیم؟!
دوری و محرومیت ۱۱۸۱ ساله رو.
نمیدونم دلمون کجای این دنیا گیره که هنوز از نبودنت مضطر نشدیم؟!
❤️ آقا جان!
ببخش که بجز زحمت و غصه، چیزی واست نداریم.
ببخش که بخاطر خودمون یادت میکنیم
توی این شبها به کی بهتر از شما، التماس دعا بگم؟
? آقاجان!
مثل همیشه واسمون دعا کن.
دعا کن که زودتر برگردیم…