مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

پیامدهای رحلت پیامبر(ص) از زبان حضرت فاطمه(ص)

1. ایجاد ضعف و سستی در میان مردم
حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:

« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة؛ چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش. »

2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد
استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت. و وحدت و همدلی از هم گسست.

استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است. در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم.

3. امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.

4. به حریم پیامبر بی حرمتی شد
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند. و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة؛ بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد.

5. خط نفاق و دورویی آشکار شد
حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید. و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم.

6. مردم دچار بی تفاوتی شدند
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی ؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»

7. مردم پیمان شکنی کردند
همچنین پیامبر اکرم (ص(فرمودند:« فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید.»حضرت زهرا (س)، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند. پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید

8. شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس
« معاشرالناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.»

9. فرصت طلبان به سر کار آمدند
حضرت (س) در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است.

دشمن قسم خورده!

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

شما…اگر بخواهید انسان باشید، ارزش انسانی داشته باشید، … (کارهایتان ) برای شَرف باشد (و) برای انسانیّت باشد، برای خدا باشد، اگر

بخواهید که کارهایتان که برای خدا باشد به نتیجه برسد، باید دست از هواهای نفسانی بردارید. شیطان از انسان دست بردار نیست قسم

خورده است برای خدا، من در ذهنم این است که به خدا تشر رفته است، که قسم خورده است که نمی گذارم اینها چیزی بشوند إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ

الْمُخْلَصِینَ. شما با یک همچو دشمن قسم خورده ای مواجه هستید، به جنگ او بروید. ( صحیفه نور، ج 19، ص 273 )

 نظر دهید »

میشه کار فرهنگی کرد حتی بایه بشقاب سالاد کاهو....

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

چند روز پیش به اتفاق خانواده رفته بودیم به یه رستوران

وقتی غذاها رو آوردن متوجه شدیم علاوه بر سفارشات خودمون دو تا بشقاب سالاد کاهو هم اضافه شد

وقتی سوال کردیم پیشخدمت گفت:رییس رستوران دستور دادن برای همه ی خانم های محجبه یک بشقاب سالاد کاهو رایگان به عنوان تشکر و قدرانی ببریم

تا وقتی غذامون تموم بشه متوجه شدم چندتا سفارش اینطوری دیگه هم برای بعضی میزها آورده شد….

همه هیجان زده می شدند و البته خوشحال …نه برای یه بشقاب سالاد چون ارزش مادی ای نداشت ..

این خوشحالی به خاطر نگاه قشنگ رییس رستوران وکار فرهنگی زیباش بود….

فرقی نمیکنه تو چه شغلی باشی و چه تحصیلاتی داشته باشی …هرجا که باشی میتونی کار فرهنگی کنی

گاهی میشه با یه کار خیلی کوچیک و بظاهر کم اهمیت کارهای بزرگی کرد…..

 نظر دهید »

جايگاه “حريم” در خانه هاي ايراني

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

دکترحسن بلخاري: الگوي معماري امروز از شکل بومي و اسلامي خود فاصله گرفته و همين، مشکلات پنهان و آشکاري پديد آورده،…

جايگاه “حريم” در خانه هاي ايراني دکتر حسن بلخاري الگوي معماري امروز از شکل بومي و اسلامي خود فاصله گرفته و همين، مشکلات پنهان و آشکاري پديد آورده،

از جمله کم شدن نور طبيعي محل سکونت و تحميل محدوديتهاي بسيار.

دکتر بلخاري در تشريح شاخصهاي معماري ايراني اسلامي فلسفه وجود هشتي را تبيين مي کند.

مرحوم استادپيرنيا در برخي مطالب بسيار ارزشمند خود معماري اسلامي را بر پنج پايه مردم واري، خودبسندگي، پرهيز از بيهودگي، بهره گيري از درون گرايي استوار مي دانست.وي افزود: اين ويژگيها به صورت کامل نشان مي دهد در جامعه اسلامي بناها با فرض اصولي متقن و مبتني بر يک جهان بيني معنوي، فرم و صورت خويش را مي آراستند.

تأکيد قرآن بر اينکه خانه و بيت محل سکونت است و اين سکونت پيش از آنکه مفهومي فيزيکي داشته باشد در خود داراي معناي متافيزيکي به معناي سکونت و آرامش روح و روان است ايجاب مي کرد قالبها و فرمهاي مسکن در جامعه اسلامي در جهت تحقق اين معاني شکل گيرند لاجرم در اين تمدن، درعرصه معماري، معنا مقدم بر قالب و ايده بنيان صورت بود و به يک عبارت روح جاري در قالب و فرم.

معماران مسلمان در ساخت خانه ها ( البته در آن هنگام که وسعت زمينها اجازه کاربرد وسيع و قابل تحقق معاني و خصايل را مي داد) سعي در اظهار صورتها و قالبهايي داشتند که در تحقق مفهوم حقيقي سکونت ( چه معناي فيزيکي وچه متافيزيکي آن) بيشترين کارآمدي را داشته باشند. لغات و اصطلاحاتي چون “حريم” بيانگر حرمت ذاتي داخل خانه از يک سو و حرام بودن ديد و نگاه اغيار از ديگرسو بود، فلذا حفظ حريم خانه به گونه اي که ساکنان آن از ديد بيگانگان مصون باشند و درعين حال احساس امن و امان رواني نمايند جزو الزامات ذاتي ساخت خانه ها بود. يا مثلا وجود “هشتي” در خانه ها که به نحوي مرز ميان خلوت و جلوت يا حريم و فضاي خارج از خانه را شکل مي داد. “

هشتي” به عنوان يکي از اصول خانه سازي، با فضا و راهروهاي پيچ درپيچ نه تنها مانع نگاه اغيار به داخل منزل مي شد بلکه با ايجاد مکثي رواني ، هر که از خانه بيرون مي شد را آماده ورود به عرصه جامعه مي کرد و آنکه وارد مي شد را آماده ورود به عرصه خانه.

تا گواه و شاهدي باشد بر دو فضاي متفاوت بيرون و اندرون و اينکه اين دو فضاي متفاوت رفتار و منشي متفاوت را طلب مي کند. به يک عبارت؛ فضاي فيزيکي هشتي در اصل درنگي براي رويارويي با دو فضاي متفاوت را ايجاد مي کرد. مسئله “حريم” و نيز بنياد روانشناختي “هشتي” نشان مي دهد جامعه ايراني براي خانه ارزش ذاتي قائل بوده و با ايجاد فرمهاي گوناگون ارزشهاي معنوي و فرهنگي خود را حفظ مي کرده اما اين که امروزه چقدر جامعه ما به اين فرمها در جهت پاسداشت اين ارزشها وفادار مانده امري است که در مورد آن قضاوت نمي کنم اما هيچ کس نيست که بتواند اظهار کند اين وفاداري در ساخت مسکنها کاملا برجاست. اينک عواملي صوري و ظاهري چون رفاه، راحتي صرف و مهمتر، اصل حداکثري گنجايش و نيز کارآمدي هرچه افزونتر به هرقيمت، عرصه را براي ظهور معاني انساني تنگ نموده و مسکن بيشتر ناظر به تأمين اهداف فيزيکي حيات انسان است تا متافيزيکي.

لاجرم غلبه چنين سياستهايي مساکني ايجاد نموده که در مواردي حتي از حداقل مباني ارزشي و فرهنگي نيز محروم اند. در اين صورت مسکن هويت ذاتي خود که ايجاد آرامش درون و تسکين روح و جسم و جان است را از دست مي دهد و به يک عبارت کارکردي کاملا متفاوت با هويت ذاتي خود مي يابد.حضور طبيعي نور آفتاب، جلوه گريهاي آرام بخش آب ( ونه تنها مصرف آن) و فضاي طبيعي متأثر از طبيعت، عواملي بسيار مؤثر در سکونت و تسکين حقيقي روح و روان اند لکن غلبه اصل حداکثري گنجايش (که البته شايد متأثر از ازدياد جمعيت و قلت امکانات باشد) آيا مجال ظهور اين عوامل را مي دهد؟

شهرهايي که پيش از اين فرم يافته اند را شايد نتوان تغيير داد اما شهرهايي که ساخته مي شوند را مي توان بر بنياد الگوهاي اسلامي – ايراني ساخت. راه حل دخالت دادن اصلِ اصيل تقدم معنا بر ماده و فرم در طراحي خانه ها و شهرها توسط وزارت مسکن و سازمانهاي ديگر مسئول در اين عرصه است، اصلي که سابقه اي روشن در پيشينه تمدن ايراني اسلامي دارد.

 نظر دهید »

صحيفه يعني روايت روح الله

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

اگر تلاوت روزانه‌ي قرآن کريم بر هر زن و مرد مسلماني لازم است، خواندن صحيفه‌ي امام هم بر هر زن و مرد انقلابي لازم است.

اگر تلاوت روزانه‌ي قرآن کريم بر هر زن و مرد مسلماني لازم است، خواندن صحيفه‌ي امام هم بر هر زن و مرد انقلابي لازم است. صحيفه درياي بي کراني است سرشار از حکمت، ديانت، سياست، فقاهت، عرفان و جهاد. صحيفه يعني خون جگر، روح بلند، صبر و استقامت، آرامش و اطمينان، دعاي نيمه شب، اتصال به خدا. صحيفه يعني روايت استواري و پايداري روح الله. صحيفه روايت مستند هدايت اين انقلاب در کوران حوادث مختلف است.

روايت استواري و پايداري مردي که هرگز تسليم هيچ چيز و هيچ کس نشد جز خدا. صحيفه يعني خميني بدون واسطه. نزديکترين آدم به معصوم بود. تحت ولايت و حمايت قطعي معصوم بود. اگر دست حمايت معصوم را پشت سر خود و انقلاب اسلامي نداشت، جمهوري اسلامي هم سالها پيش از ميان رفته بود.

کدام نظام سياسي و کدام انقلاب مردمي را مي‌توان در دنيا پيدا کرد که با اين حجم از توطئه و دشمني مواجه باشد و خم به ابرو نياورد؟ صحيفه سند مظلوميت امام هم هست. سند مظلوميت امامي که براي رسيدن به آرمان‌ها از همه چيزش گذشت و مظلومانه انواع و اقسام دشمني‌ها، تهمت‌ها و اهانت‌ها را تحمل ‌کرد. صحيفه نشان مي‌دهد که چه کساني همه حمايتها و پشتيباني‌هاي امام را به همراه داشتند، اما سرانجام دست رد بر همه آن‌ها زدند.

صحيفه کتاب بايگاني سوابق افراد مختلف نيست تا در مواقع لازم و ضروري آنها را بيرون بکشند؛

صحيفه کتاب شناخت آدمهاست تا بدانيم کجا بودند و به کجا رسيدند؟! آدمهايي داشتيم که انقلابي بودند اما انقلابي نماندند، به تدريج بريدند، خسته شدند، پشيمان شدند، يا برگشتند. صحيفه نشان مي‌دهد که امام بر کلمه حقش چنان استوار بود که هرگز تحت تاثير اسم ها و رسمها و آدمها و عناوين قرار نگرفت. آنجا که حفظ انقلاب را در حفظ افراد مي‌ديد، حفظشان مي‌کرد و در کنار خود نگه مي‌داشت و با نصحيت و توصيه و تذکر هدايتشان مي‌کرد و آنجا که چاره‌اي جز رفتن دوستان و همراهان نبود، براي حفظ انقلاب با کسي تعارف نداشت.

صحيفه به ما مي‌گويد که امام بزرگوار ما علي‌رغم همه‌ي دشمني‌ها، مخالفت‌ها، منيت‌ها، غرض‌ورزي‌ها و دنياطلبي‌هاي برخي افراد، تا آخرين لحظه به نصيحت آنها مشغول بود و تا حد امکان سعي داشت آدمها را حفظ کند: «من بسيار متأسفم از اينکه کوشش کردم که در اين دوره اول جمهورى اسلامى اين‏طور مسائل پيش نيايد و اين‏طور عزل و نصبها نشود؛ لکن با کمال کوششى که کردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبانهاى مختلف آنها را دعوت کردم به اينکه رها کنند اين راهى را که در پيش دارند و با ملت ايران اين‏طور نکنند. من مي‌خواستم که تمام اين کسانى که در کار دولتمردى هستند تا آخر انقلاب و پيروزى انقلاب، همه در محل خودشان باقى باشند و اين جمهورى اسلامى را همه باهم به آخر برسانند و به پيروزى مطلق؛ لکن دستهايى در کار بود و گرگهايى بود در بين اينها که نگذاشتند آن مطلبى را که مى‏خواستيم نشود، نشود.» صحيفه امام، ج‏۱۴ اسلام و شيعه اگر از آن همه گردنه‌هاي خطرناک و وحشتناک تاريخي عبور کرده و امروز به ما رسيده، از صبر و استقامت آن ياران مخلص امام معصوم ماست که از خود گذشتند و پا بر نفسشان گذاشتند تا اسلام و شيعه زنده بماند. زيادي و دائمي بودن همراهان دليل حقانيت حرکت نيست.

به يقين حرکت و نهضتي که در راه خدا و طبق اراده و سنت خداوند قادر متعال باشد، با يک نفر هم زنده مي‌ماند. اگر همه دنيا جمع شوند و بخواهند شمعش را خاموش کنند، زنده مي‌ماند و مثل خورشيد مي‌درخشد. کسي ادعا نمي‌کند که انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي بدون اشتباه و اشکال بوده است، اتفاقا اشتباهاتي هم داشته، آدمهاي زيادي را هم از دست داده است.

چه آنهايي که شهيد شدند و به سعادت رسيدند و چه آنهايي که راه جدايي را در پيش گرفتند و به شقاوت رسيدند. اما با وجود همه‌ي اين آمدنها و رفتنها، خدمت‌ها و خيانت‌ها، حرکت انقلاب هيچگاه متوقف نشد و نخواهد شد. اين سلامت، پايداري، تعادل و دفاع از اصل نظام و انقلاب را قطعا مديون امام و رهبر انقلاب هستيم که مثل خورشيد مي‌درخشند و با هيچ نسيم و هيچ تندبادي خاموش نمي‌شوند.

پس هيچکس ديگري نمي‌تواند ادعا کند که نظام و انقلاب به او بدهکار است! ديگران هرچه مي‌خواهند بگويند و بنويسند و کنايه بزنند و مسخره کنند! همين ما را بس که جمهوري علي رغم سي سال تلاش شبانه روزي همه دنياي کفر و استکبار، همچنان زنده و استوار مانده است و خار چشم دشمنان و زورگويان جهان است.

نويسنده :اميد حسيني

 نظر دهید »

انسداد فکري مخالفين ولايت فقيه

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

ولايت فقيه، الگوي حکومتي اسلام است.

اين الگوي حکومتي مخصوصا شکل عملي آن اگرچه در جمع نظام‌هاي سياسي و ساختارهاي حکومتي جهان، تازه و کم سابقه است، اما عمري به درازاي اسلام و شيعه دارد

نويسنده : اميد حسيني

ولايت فقيه، الگوي حکومتي اسلام است. اين الگوي حکومتي مخصوصا شکل عملي آن اگرچه در جمع نظام‌هاي سياسي و ساختارهاي حکومتي جهان، تازه و کم سابقه است، اما عمري به درازاي اسلام و شيعه دارد. اگر نقطه آغاز نظام‌ها و مکاتب فکري و سياسي غربي به دو سه قرن گذشته برمي‌گردد، ريشه ولايت فقيه به دوران معصومين (ع) مي‌رسد.

البته غربي‌ها هميشه سعي دارند نظام‌هاي مختلف سياسي خود را به هر قيمت ممکن به يونان باستان مرتبط کنند، اما در حقيقت قرن هجدهم و نوزدهم ميلادي را بايد عصر تبلور نظام هاي سياسي غربي دانست. در مقابل، ولايت فقيه با هر برداشت و تعريفي که از آن داشته باشيم، در طول تاريخ اسلام و شيعه، همواره مورد تاييد و تاکيد علما و فقهاي شيعه بوده تا اينکه در عصر حاضر به دست امام خميني به مرحله اجرا و عمل درآمد. بنابراين ولايت فقيه با آنکه از لحاظ تئوري، نسبت به نظام هاي مدرن سياسي و حکومتي، سابقه طولاني‌تري دارد، اما در مقام عمل و در قياس با ساير نظام هاي موجود عمري کوتاه و سي ساله دارد. پس هنگام بحث و بررسي و مخصوصا مقايسه آن با ساير نظام‌هاي حکومتي، بايد اين دو نکته – سابقه طولاني تئوري ولايت فقيه و سابقه کم اجرائي سيستم مبتني بر ولايت فقيهِ - را در نظر داشت. اين دو نکته به ما کمک مي‌کند تا به بسياري از شبهات موجود در اين خصوص پاسخ درست بدهيم.

پياده شدن يک تئوري ديني هزار ساله آنهم در زمانه‌اي که انسان، دين را از صحنه سياست و اجتماع بيرون کرده‌ است، کار آساني نيست و قطعا با موانع طبيعي و انساني مواجه خواهد شد! ضمن اينکه در طول سي سال گذشته، مسئولاني در لايه‌هاي مختلف جمهوري اسلامي قرار داشتند که اعتقاد چنداني به ولايت فقيه نداشتند! يک نکته ديگر در مساله ولايت فقيه، نوع و شکل انتقادات و شبهات وارده به آن است.

اين انتقادات گاه به بهانه دفاع از دين و مذهب و گاه از زاويه مخالفت با دين مطرح مي‌شود. البته اين را هم نبايد فراموش کرد که هيچ يک از فقهاء مخالفتي با شکل حکومتي جمهوري اسلامي نداشته بلکه از آن حمايت و پشتيباني کرده‌اند. (چون اصل وجود حکومت و تاسيس دولت صرف نظر از شکل آن از امور بديهي و ضروري جامعه بشري است حال اگر اين حکومت، اجراي احکام و قوانين شريعت را هم در نظر داشته باشد، چه بهتر.البته شکي نيست که ولايت فقيه مثل هر الگوي حکومتي ديگري در دنيا، قابل نقد و بررسي است اما شيوه‌ي نقادي مخالفان، شيوه‌‌اي منصفانه‌ و قانون‌مند نيست. نقد و بررسي ولايت فقيه بايد در چارچوب فکري و سياسي حکومت ديني و قوانين الهي صورت بگيرد.

مقايسه آن با نظام هاي فکري و سياسي که اساسا برپايه انسان محوري بنيان نهاده شده‌اند، اشتباه است. مخصوصا اگر قرار باشد از طريق چنين مقايسه‌اي نتيجه بگيريم که آنها بيشتر از حکومت ديني به حقوق بشر و دموکراسي احترام مي‌گذارند!

اين مقايسه از اساس غلط و اشتباه است. چون در ولايت فقيه قرار است قانون الهي حاکم باشد و در ولايت انسان، قانون انسان. و يا عده‌اي براي نقد و در حقيقت رد ولايت فقيه، سرفصل‌ها و معيارهايي را براي موفقيت يک نظام مطرح و سابقه سي ساله جمهوري اسلامي را بهانه مي‌کنند و قضاوت درباره موفقيت يا عدم موفقيت را هم براساس معيارهاي خودشان قبول دارند. در حالي که عقلا و منطقا اين مدت براي نقد يک الگوي حکومتي و يا مکتب سياسي، زمان مناسبي نيست.

مخصوصا در مقام مقايسه با مکاتب و نظام هاي سياسي غربي که عمري به درازاي دويست سيصد سال دارند. جالب اينکه بيشتر مخالفان، شيوه‌هاي حکومتي غربي را به جاي جمهوري اسلامي و ولايت فقيه پيشنهاد مي‌کنند اما کاري به نقاط تاريک گذشته و فعلي دموکراسي غربي ندارند. حال آنکه غربي‌ها براي رسيدن به شکل فعلي نظام سياسي خود، جنگ‌ها و تجاوزات مختلف و متعددي را پشت سر گذاشته‌اند. آيا محصول حاکميت ليبراليسم،کمونيسم، فاشيسم، سرمايه‌داري و نمايش انواع و اقسام دموکراسي، جنگ هاي ويرانگر و قرباني شدن ميليون‌ها آدم بر کره خاکي نبود؟ و آيا اين نظام‌ها از نظر رفاه مادي، معنوي، اقتصادي، فرهنگي،اجتماعي و سياسي، در حد ايده‌آل، استاندارد و مورد انتظار خود قرار دارد؟ ممکن است برخي براي توجيه آثار و نتايج غيرقابل انکار اين نظام هاي سياسي، ادعا کنند که انديشه‌هاي سياسي را بايد از نسخه پياده شده آن متمايز دانست.

اولا اگر شيوه حکومت را از اصل و اساس آن نظام فکري و سياسي جدا کنيم، چرا اين تمايز را درباره ديگر نظام هاي سياسي از جمله الگوي حکومتي اسلام قائل نباشيم؟

ثانيا بالاخره کي و کجا قرار است شکل اصلي و درست نظام هاي سياسي غربي پياده شود؟

ثالثا اگر دويست يا سيصد سال زمان مناسبي براي اجراي دقيق انديشه‌ها نبوده و هنوز آن فرصت طلايي فراهم نيامده، چرا مدت سي سال جمهوري اسلامي، پايان کار و موعد قضاوت درباره ولايت فقيه باشد؟ مواردي از اين جنس نشان مي‌دهد که مخالفان جمهوري اسلامي و ولايت فقيه، با آنکه شعار تسامح و تساهل و آزادانديشي را به نفع خود مصادره کرده‌اند، اما در نقد الگوي حکومتي اسلام، از در انسداد و استبداد فکري وارد مي‌شوند.

بخشي از اين مخالفت به پذيرش بي‌چون و چراي نظام‌هاي فکري و سياسي غربي همچون ليبراليسم و سرمايه‌داري برمي‌گردد که همين هم با ادعاي آزادانديشي آنها منافات دارد. چرا که ضمن مخالفت با قوانين اسلام که ريشه در وحي الهي دارد، قوانين ساخته بشر را چون وحي منزل مي‌پذيرند!

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 195
  • 196
  • 197
  • ...
  • 198
  • ...
  • 199
  • 200
  • 201
  • ...
  • 202
  • ...
  • 203
  • 204
  • 205
  • ...
  • 237

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس