مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

پیامدهای رحلت پیامبر(ص) از زبان حضرت فاطمه(ص)

1. ایجاد ضعف و سستی در میان مردم
حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:

« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة؛ چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش. »

2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد
استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت. و وحدت و همدلی از هم گسست.

استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است. در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم.

3. امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.

4. به حریم پیامبر بی حرمتی شد
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند. و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة؛ بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد.

5. خط نفاق و دورویی آشکار شد
حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید. و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم.

6. مردم دچار بی تفاوتی شدند
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی ؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»

7. مردم پیمان شکنی کردند
همچنین پیامبر اکرم (ص(فرمودند:« فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید.»حضرت زهرا (س)، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند. پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید

8. شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس
« معاشرالناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.»

9. فرصت طلبان به سر کار آمدند
حضرت (س) در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است.

وظايف عروس در قبال مادر شوهر

09 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

وظايف عروس در قبال مادر شوهر از نظر اسلام وظايف عروس در قبال مادر شوهر و پدر شوهر چيست؟

در اسلام ، راجع به حقي كه پدر ومادر بر انسان پيدا مي كنند ، سخن ، زياد گفته شده ، به نمونه هاي زير توجه كنيد: -

لقمان آيه 15: وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً: اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوى اطاعتشان مكن، ولى در زندگى دنيا به نيكى با آنها معاشرت نما! -

در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه مردى نزد پيامبر ص آمد و عرض كرد من جوان با نشاط و ورزيده‏اى هستم و جهاد را دوست دارم ولى مادرى دارم كه از اين موضوع ناراحت مى‏شود، پيامبر ص فرمود:

ارجع فكن مع والدتك فو الذى بعثنى بالحق لانسها بك ليلة خير من جهاد فى سبيل اللَّه سنة: برگرد و با مادر خويش باش، قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث ساخته است يك شب مادر با تو مانوس گردد از يك سال جهاد در راه خدا بهتراست « جامع السعادات جلد 2 صفحه260 »! - پيامبر ص فرمود: اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنة توجد من مسيرة الف عام و لا يجدها عاق: بترسيد از اينكه عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شويد، زيرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى‏رسد، ولى هيچگاه به كسانى كه در مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد اينكه ايشان چه ميزان برما حق پيدا كنند در مجالي ديگر بايد گفتگو شود ، اما به احاديث زير نيز توجه كنيد :

- امير المؤمنين على عليه السّلام فرمودند من از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمودند: من و على دو پدر اين امّت هستيم و همانا حقى كه ما بآنها داريم بزرگتر از حق پدر و مادرى است كه آنها را زاده و بدنيا آورده‏اند زيرا آنان اگر فرمان ما را ببرند و مطيع ما گردند ما آنها را از آتش رهانيده و بمنزلگاه قرار و آسايش مي رسانيم و از بندگى و بردگى آنها را به آزادگان ملحق ميسازيم. -

حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام فرمودند: محمّد(صلي الله عليه وآله) و على(عليه السلام) ، والدين اين امّت هستند خوشا بحال كسيكه عارف بحق آنها باشد و مطيع و فرمانبردار بوده و باوامر و نواهى ايشان تمكين نمايد - رسول الله صلّى اللّه عليه و آله: الآباء ثلاثة: أب ولّدك، و أب زوّجك ، و أب علّمك ؛ پدران سه گونه اند: پدري كه سبب به دنيا آمدن تو، شده وپدري كه سبب همسر داشتن تو شده وپدري كه سبب آگاه شدن ويادگيري تو شده . باتوجه به اين گونه احاديث معلوم مي شود كه :

1- هركس به هر دليلي بر ديگري حقي پيدا كند ، واجب است كه حق او مراعات شود .

2- چون دراين جا سخن از پدر ومادر است و رعايت حق ايشان از اعظم حقوق است رعايت حقوق پدر ومادر همسر ، همان گونه كه بر فرزند واجب است برهمسرش نيز لازم است چون يكي از همان سه تايي است كه در حديث بالا گفته شد.

3- مادر شوهر ويا مادر زن ؛ پدر شوهر ويا پدر زن چون نازل به منزله پدر ومادر خود شخص هستند، بنا براين آنچه راكه راجع به پدر ومادر گفته شده به آنها نيز مي توان سرايت داد وشكرگزارى در برابر پدر و مادر، در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده چنان كه مى‏خوانيم: أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ (سوره لقمان آيه 14) با اينكه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، و اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى‏باشد.

اگر چيزى كمتر از اف وجود داشت خدا از آن نهى مى‏كرد (اف همانطور كه گفتيم كمترين اظهار ناراحتى است) و اين حد اقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر است، و از اين جمله نظر تند و غضب‏آلود به پدر و مادر كردن مى‏باشد در پايان اين بحث ذكر اين نكته را لازم مى‏دانيم كه گاه مى‏شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى و يا خلاف شرع به انسان مى‏كنند، بديهى است اطاعت آنها در هيچيك از اين موارد لازم نيست، ولى با اين حال بايد با برخورد منطقى و انجام وظيفه امر به معروف در بهترين صورتش با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد

سخن خود را در اين زمينه با حديثى از امام كاظم ع پايان مى‏دهيم: امام ع مى‏گويد كسى نزد پيامبر ص آمد و از حق پدر و فرزند سؤال كرد فرمود: لا يسميه باسمه، و لا يمشى بين يديه، و لا يجلس قبله، و لا يستسب له: بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشيند، و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كند (نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى!)

 اخلاق خانواده

 نظر دهید »

متن ادبی ویژه ولادت امام محمد باقر(ع)

09 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

“شب آرام بود، نخل‌ها آغوش گشوده بودند و ماه تماشا می‌کرد. مدینه که گام‌های پر طنین زمان را می‌شمرد، منتظر تولد گوهری بود تا ادامه دهنده و مفسر مکتب آخرین رسول خدا(ص) و ناقل و حامل اسرار خدا و پناهگاه امن او باشد. پیشوایی که گنجینه‌ی علوم، مرجع حکمت و تکیه‌گاه دین خدا و یکی از وارثان «حدیث ثقلین» بود..….

 نظر دهید »

به توپ بستن حرم امام رضا (ع)

09 فروردین 1396 توسط رضوانی

حرم مطهر امام رضا(ع) در طول زمان، رخدادهاى تلخ و شيرين فراوانى را شاهد بوده است.

اين بناى بزرگ مذهبى ، رنجها و گوارايى هاى بسيارى را چشيده تا به وضعيت كنونى خود رسيده است.

يكى از مهمترين حوادثى كه حرم مطهر هشتمين امام شاهد آن بوده، واقعه معروف به (توپ بندى گنبد مطهر) است، كه مرحوم محمدتقى مدرس رضوى در كتاب سالشمار وقايع مشهد شرح آن رخداد را چنين گزارش مى دهد:

در اوايل محرم 1330، قشون روس سواره و پياده با توپخانه و غيره از دروازه بالاخيابان وارد شدند و از كوچه چهارباغ به ارگ رفتند. تا چند روز به همين ترتيب قشون وارد مى شد و در ارگ و سربازخانه ها و منازل اطراف ارگ سكنى مى گرفتند. چندى بعد، قنسول روس جمعى از معاريف را دعوت كرد و اظهار داشت علت ورود قشون روس، براى عدم امنيت از نظر حفظ تبعه و رعاياى روس است و مقصود ديگرى نداريم. بعد از اين وقايع، قضيه يوسف خان و سيد محمد طالب الحق پيش آمد كه آن هم آن چه مظنون و بلكه نزديك به يقين است، اين است كه محرك آنها روسها بوده اند.

سيد محمد طالب الحق از تهران تبعيد شده و چندى بود به مشهد آمده بود. يوسف خان هراتى كه مقصر و مدت شش ماه در مدرسه ميرزاجعفر متحصن بود و ابداً جرأت خارج شدن از آستانه را نداشت به واسطه رابطه محرمانه كه با قنسول روس اخيراً پيدا كرده بود، از مدرسه و آستانه خارج شد و در محله سرشور نزديك قبرستان ميرهوا مجلسى تشكيل داد و مردم را به سلطنت محمدعلى شاه دعوت كرد و كاغذى نوشت مبنى بر اين كه ما اهالى خراسان مشروطه نمى خواهيم و احمدشاه را به سلطنت نمى شناسيم و محمدعلى شاه را مى خواهيم و ورقه را به حضار داد كه مهر كنند، تا اين كه جمعى را به لطايف الحيل در گرد خود جمع كرد و از آنها پذيرايى مى كرد. چند روز از اين قضيه نگذشت كه نايب على اكبر نوغانى و سيدمحمد طالب الحق، با عده اى در محله نوغان مجلسى آراستند و طالب الحق در آن مجلس نطقى كرد مبنى بر نخواستن مشروطه و برچيده شدن ادارات و غيره.. ضمناً افراد اين دو مجلس با يكديگر داخل مذاكره شدند و اندك اندك كارشان بالا گرفت و در يك روز يوسف خان با همراهان و سيد با بستگان خويش از مركزى كه داشتند با علم و بيرق حركت و به مسجد گوهرشاد ورود كردند.

بعد از اجتماع در مسجد، طالب الحق به منبر رفت و به مردم اطمينان داد وحشت نكنيد و نترسيد، ما مى خواهيم كه محمدعلى شاه به ايران مراجعت كند و بساط مشروطه را برچيند. از طرفى ، يوسف خان نيز به منبر رفت و او هم از همين مقوله نطقهايى كرد. اندك اندك بر عده مسجديان افزوده مى شد و دو دسته شدند. سيد با همراهان خود كه همه مسلّح بودند در مسجد و قسمتى از بازار سرشور و يوسف خان در صحن نو در سراچه روى حوض انبار سكنى گرفت و كسانش در صحن و حجرات منزل كردند.

اين حجرات را ديوانخانه و شربتخانه و غيره ناميدند و همه روزه يوسف خان تفنگداران خود را پشت بام صحن با طبل و شيپور مى فرستاد و به آنها مشق نظامى مى داد و بعد از آن براى مردم نطق مى كرد كه عمّاقريب شاه وارد مشهد مى شود. شما نترسيد. ما پول داريم، تفنگ و بمب و نارنجك داريم. سيد نيز نطق مى كرد و از مشروطه و مشروطه خواهان تنقيد مى كرد و آنها را بى دين مى خواند و اهالى خراسان را به اين اساس تشويق و ترغيب مى كرد. تا اين كه در اواخر صفر، كار يوسف خان بالا گرفت و تقريباً راتق و فاتق قسمتى از شهر بود. هر كه را مى خواست مضروب و يا حبس مى كرد و پول مى گرفت و در موقع حركت با طبل و فشنگ و غيره تمام را سردار مى پرداخت(؟) و معلوم نبود اين وجون از كجا به وى مى رسد. به كلى امنيت از شهر سلب شده بود به حدّى كه اهالى دايماً متوحش و پريشان بودند.

در همين بين، محمد قريش آبادى كه يك نفر از اشرار و قطاع الطريق وقت بود، پس از آن كه در خارج شهر با قراسورانهاى دولتى دو سه ساعتى جنگيد و آنها را شكست داد، به مشهد وارد و با كسان خود به يوسف خان ملحق و از طرف وى به سالار ملّى ملقّب شد. پس از ورود مؤمى اليه يوسف خان قوى شد و اعلان كرد بايد ادارات برچيده شود و گرنه خودمان به ادارات حمله و اساس آن را ويران مى كنيم. پس از اين اعلان، منشى نظام رئيس نظميه به رؤساى كميساريا امر كرد كه از خود دفاع كنند. لذا طرفين مشغول به سنگربندى شدند و مسجديان مناره هاى مسجد و گلدسته هاى صحن عتيق و سردرهاى صحنين و بازار بزرگ را سنگر كردند. كميسرها نيز سنگرها ترتيب دادند. كميسر سرشور مناره مسجد شاه و اول بازار را سنگر كرد و همچنين سايرين، و از خود دفاع مى كردند و تقريباً يك ماه و نيم طول كشيد كه طرفين شبها را از اول شب تا صبح به طرف يكديگر شليك مى كردند و به كلى سلب آسايش و راحت و امنيت از اهالى شده بود و استراحت و خواب از خوف و ترس مخصوصاً از اشخاصى كه مختصر تموّلى داشتند به كلى سلب شده بود. اشخاصى كه قادر بودند از شهر خارج شده و آنان كه در شهر بودند تقريباً حالت عزلت و انزوا اختيار كردند. كار كم كم به جايى رسيد كه كسبه و تجار دكاكين را بستند و باب معامله مسدود شد و درب حرم مطهر را نيز از اول شب مى بستند و قبل از آفتاب باز مى شد.

چهارشنبه هفدهم ربيع الاول، شورشيان به كميسارياى پايين خيابان حمله بردند و پس از زدوخورد مختصرى ، عده اى از اعضا را دستگير كردند و به صحن آورده محبوس ساختند و چندين حمله ديگر نيز كردند. من جمله، در يك حمله كه روز جمعه نوزدهم همين ماه بود، در حدود سى نفر كشته شدند. در اواخر ماه كار بى نظمى و اغتشاش خيلى بالا گرفت. كمتر شبى بود كه منازل يا دكانى به سرقت نرود. از آن جمله، دكان يك نفر از رعاياى روسيه واقع در بالاخيابان بود.

اين مسأله باعث شد كه قنسول روس علناً دخالت و اقدام كرد و بهانه به دست آورد. لذا روسها دو توپ مسلسل آوردند روى مغازه يكى از رعاياى خود كه متصل به كوچه شيخ محمدتقى و مقابل گنبد مطهر است، نصب كردند و از همان روز نظاميان روس به عنوان حفظ اموال رعاياى روس در شهر و معابر متفرق شدند و اطراف دكاكين تبعه خارجه و كاروانسراى بانك، پست نظامى گذاشتند. اهالى پس از ديدن اين وقايع در فكر خود برآمده، براى هر محله و كوچه از براى خود مستحفظ تعيين كردند و كوچه ها را درب نشانيدند. در اين بين، قنسول روس اعلانى منتشر كرد كه شورشيان خلع اسلحه و متفرق شوند و بدانند كه محمدعلى شاه به ايران نخواهد آمد. چنانچه متفرق نشوند به قوه قهريه آنها را متفرق مى كنيم. بر اثر اين اعلان، يوسف خان اظهار كرد كه من خبر صحيح دارم كه همين روزها شاه خواهد آمد و ما اكنون در مقام تهيه پذيرايى هستيم. قريب به همين مضمون اعلانى نيز خطى منتشر كرد و به اخبار دروغ يك عده احمق و ساده لوح، و به دادن پول و رشوه عده ديگرى را دور خود جمع كرد و بر فساد و آشوب افزود. همه روزها تلگرافهايى جعلى و ساختگى قرائت مى كرد كه حاكى بود از آمدن محمدعلى شاه و مطالبى قريب به همين مضمون.

اول ربيع الثانى كه مطابق بود با عيد نوروز و جمعى از يوسف خان درخواست كردند كه اين ايام عيد عمليات را متاركه كند تا مردم بتوانند ديد و بازديد عيد را انجام دهند، مشاراليه نيز قبول و اعلانى خطى به همين مضمون منتشر كرد. ولى روز يكشنبه چهارم ماه، رئيس كميسارياى نوغان را در بالاخيابان اشرار به قتل رسانيدند و طرق بعدازظهر، به كميسارياى پايين خيابان و سرشور و عيدگاه حمله كردند و جمعى كشته شدند. پس از كشته شدن رئيس كميسرى ، جمعى از تبعه روس به قنسولخانه رفتند و امنيت شهر را خواستار شدند. ديگر جاى تأملى براى ٍ قنسول نبود. بذرى كه پاشيده بود، سبز شد و موقع استفاده رسيد. لذا على الظاهر با والى مذاكره و پيشنهاد كرد يا فوراً شهر را امن و اشرار را متفرق كند و يا استعفا بدهد تا ما اشرار را متفرق كنيم. ركن الدوله بر اثر اين پيش آمدها استعفاى خود را به مركز تقديم كرد. مؤلف «انقلاب طوس» مى نويسد: سپس قنسول روس با اجازه از مركز اعلان داد هر كس تفنگ و ششلول و اسلحه به قنسولخانه تسليم كند و بليت بگيرد. تمام اعيان و اشراف مضمون اعلان را پذيرفتند. به اين مستمسك فرمانده روس از قواى شهرى كاست. بعد هم به اسم اين كه حقوق پس افتاده اجزاى نظميه را مى خواهم، تمام صاحب منصبان و مستخدمين را احضار و سپس همه را خلع اسلحه كرد. البته صحنى ها و مسجدى ها وقعى به اين اعلان نگذاشتند و خلع اسلحه نشدند. اعلانى ديگر نشر داد كه اگر تا سه روز ديگر شورشيان خلع اسلحه و متفرق نشوند مجبوراُ آنها را به قوه قهريه متفرق مى كنم. روابط محرمانه در بين آنها بود. باز هم به اين اعلان اعتنايى نگذاشتند.

روسها كه موجب اصلى اين حوادث بودند از يك طرف شورشيان را به اقامت در مسجد و صحن حفظ سنگرهاى خود تشويق مى كردند و از طرف ديگر اهل شهر را آگاه مى كردند كه اگر شورشيان از محل خود خارج و تسليم نشوند ابنيه آستانه و مسجد را توپ خواهيم زد. تا اين كه دو ساعت به غروب شنبه دهم، از طرف بالا خيابان و پايين خيابان و بانك شاهنشاهى و گل خطمى به طرف آستان قدس توپهاى شرپنلى بناى آتش فشانى گذاردند و از طرف مسجديان دفاع مى شد. ولى معلوم است يك عده افراد معمولى با قشون منظم و توپخانه چه مى تواند بكنند. بالجمله تا نيم ساعت از شب، توپ شرپنلى و مسلسل بام به صحن داخل شدند و مسجد را تصرف و با مسلسل ميان حرم شليك كردند. عده زيادى كه در حرم و رواقها پناه برده بودند مقتول شدند.

منتخب التواريخ تقريباً به اين مضمون مى نويسد در اين وقت مرتضى قلى خان متولى باشى در حرم بود. چون وضع را اين طور ديد دستمال سفيدى از يكى از درهاى حرم بيرون كرد و ساير مردمان نيز صداى امان بلند كردند و امان خواستند. لذا شليك موقوف شد. پس از آن روسها داخل رواقها و حرم مطهر گرديدند و مردم را خارج و در گوشه صحن پس از تفتيش توقيف كردند. اسرا تا صبح در صحن محبوس بودند. بعد از آفتاب به آنها امر شد كه مقتولين حرم و رواق را بردارند و در گوشه صحن طرف مدرسه عالى فاضليه جعفرى جمع كنند. پس از اتمام، عده اى از اسرا را مرخص كردند. مقتولين را اجازه دفن ندادند. و هيچ كس را اجازه ورود به صحنين نبود. بارى درب تمام عمارات آستانه را از قبيل كشيكخانه و تحويلخانه و كتابخانه و ساير عمارات و حجرات را با بيل و كلنگ شكستند و داخل شدند. سيد طالب الحق كه عمامه سياه را برداشته و شال سرخى پيچيده بود گرفتار شد.

يوسف خان و محمد نيشابورى و اكبر بلند و سايرين به خارج شهر فرار كردند. گويا روسها آنها را فرار دادند. روز دوازدهم به اولياى مقتولين اجازه دفن كشتگان خود را دادند. عصر سه شنبه 13 قنسول روس و عبدالحميد خان قنسول انگليس با شاه صاحب براى بازديد به آستانه آمدند. توليت آستانه و بعضى از رؤسا هم در آستانه مشرف بودند. بعضى مذاكرات ميانشان شد و بالاخره قنسول روس از توليت و رؤساى حاضر نوشته گرفت كه از اسباب آستانه هيچ به غارت نرفته است. البته به جز تفرقه اشرار ديگر مقصودى نبود و همين مضمون را قنسول اعلان داد. روز سه شنبه صحن عتيق و حرم و مسجد را روسها به تصرف خدمه دادند و خودشان به صحن جديد رفتند و تا روز نوزدهم در آن جا بودند و بعد آن جا را تخليه كردند و به كلى از آستانه خارج شدند. انقلاب طوس مى نويسد: تعداد گلوله هاى توپ بولمطر و گرناد كه به گنبد مطهر و ديگر مواضع مقدسه زده شد: گنبد مطهر آنچه تشخيص داده شد غير از گلوله هاى بولمطر گلوله و گرناد هفده عدد، ايوان طلاى مسجد جامع گلوله گرناد نه عدد، ايوان مقصوره مسجد جامع گلوله گرناد يازده عدد، سردر ايوان صحن جديد گلوله گرناد سه عدد، سردر كارخانه خدام يازده عدد، گنبد مسجد جامع گلوله گرناد يازده عدد، صحن جديد و عتيق و همچنين ايوان عباسى و صحن كهنه نيز چند تير خالى شده بود كه خرابى فاحشى وارد آورد. عدد گلوله هاى توپ بولمطر كه به اطراف مسجد و صحنين خالى شده بود از تحت احصاء خارج بوده است. عدد مقتولين آن روز گويا چهارصد و پانزده نفر بوده غير از مجروحين كه بعدها فوت كردند و يا اشخاصى كه خود را از ترس به چاه انداختند. از قرارى كه گفته مى شد از روسها هم سى و چهار نفر كشته شده بودند.

 بالجمله چنانچه ذكر شد ركن الدوله قبل از بمباردمان آستان قدس استعفا داد و شاهزاده نيرالدوله به واليگرى تعيين شد. مشاراليه در نوزدهم جمادى الاولى به مشهد وارد شد.

نيرالدوله احكام مؤكدى صادر كرد كه مسببين انقلاب را كه بالاخره منجر به توپ بستن آستان قدس شده اند دستگير كند. لذا چند روز پس از ورود دعوتى از اعيان شهر و اشراف و اعضاى آستانه كرد و در همان مجلس اظهار كرد كه بايستى خرابى يهاى آستانه كه بر اثر بمباردمان قشون روس وارد شده است به فوريت تعمير و حضار و سايرين بايد كمك كنند و اعانه بدهند. خود نيرالدوله گويا سى هزار تومان داد و تا مبلغ صد الى صد و ده هزار تومان اعانه براى ترميم خرابى از مدعوين و غير مدعوين جمع آورى كرد. پس از آن حاج معاون التجار و حاجى معين و حاج عبدالرحيم را به ترشيز و يكى از دو نفر از اهل علم را كه در انقلاب دخالت داشتند با جمعى ديگر به اطراف تبعيد كرد. سپس امر به تعمير آستانه مقدسه داد. روز شروع به تعمير را كه قبلاً اطلاع داده بودند متولى باشى و عموم مستخدمين آستانه و معمارها و عملجات حاضر بودند خود نيرالدوله به آستانه حاضر شد و پشت بام حرم مطهر رفت و امر كرد ظرف گچى حاضر كردند، آستينهاى خود را بالا زد و اولين خشت و گچ تعمير گنبد مطهر را به دست خود كار كذاشت. در آن وقت رياست گمرك با مسيولولو بود، پس پيشكارى ماليه را هم به وى رجوع كرد. معززالملك به عنوان رياست قشون وارد گرديد و براى دستگيرى يوسف خان كه عده اى رفته بودند وى را دستگير كردند ولى نظاميان روس مانع شدند كه او را زنده وارد شهر كنند، در همان خارج شهر او را تيرباران كردند و نعش او را پانزدهم جمادى الاخر به شهر آورده به دار آويختند.

به نقل از سالشمار وقايع مشهد، نوشته محمدتقى مدرس رضوى ص 226

 نظر دهید »

خانه داری.Homemaking

08 فروردین 1396 توسط رضوانی

نقش زن در اداره امور منزل از اهمیت خاصی برخوردار است و اگر چه از نظر حقوقی تکلیفی در این زمینه متوجه زن نیست،ولی فضای عشق و صفا و محبت خانواده اقتضا می کند که زنان همدوش مردان برای ایجاد رفاه و آسایش خانواده تلاش کنند و با حسن سلیقه که برخاسته از روحیه مهربان و هنرمند آنان است، کانونی آراسته برای پرورش نسل آینده فراهم کنند.

 در الگویی که قرآن کریم برای خانه داری بانوان ارائه می دهد، به طور مشخص بر نحوه پذیرایی آنان از میهمان تأکید می کند و با بیان داستان ورود فرشتگان به منزل ابراهیم(علیه السلام)، نمونه های روشنی از جلوه های رفتاری یک زن خانه دار به نمایش درمی آید. در سوره هود در مورد این داستان چنین آمده است: «وَ لَقَد جاءَت رُسُلُنا إبراهِیمَ بِالبُشری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَن جاءَ بعِجلٍ حَنیذٍ فَلَمّا رَءَا أَیدِیَهم لا تَصِلُ إلَیهِ نَکِرَهُم وَ أَوجَسَ مِنهُم خِیفَةً قالُوا لا تَخَف إنّا أُرسِلنَا إلی قَومِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إسحاقَ یَعقُوبَ» (هود/ 69-71) و فرشتگان ما برای ابراهیم بشارت آورند، گفتند: سلام. گفت: سلام و چیزی نگذشت که ابراهیم برای آنان گوساله ای بریان شده آورد. و چون دید که دستانشان به سوی آن دراز نمی شود، به آنان احساس بیگانگی کرد و از آنان ترسی در دل یافت. گفتند: مترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم. و همسر او ایستاده بود و (از بشارت الهی) خندید، آن گاه او را به (بارگرفتن و زادن) اسحاق و پس از اسحاق، به یعقوب بشارت دادیم. در سوره ذاریات نیز همین مضمون وارد شده که به خاطر تفاوت تعابیر بخش اول آیات به آن اشاره می شود: «هَلْ أتیکَ حَدیثُ ضَیفِ إبراهِیمَ المُکرَمینَ إذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سلامٌ قَومٌ مُنکِرُونَ فَراغَ إلی أَهلِهِ فَجاءَ بِعِجلٍ سَمینٍ» (ذاریات/ 24-26) آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ که چون بر او وارد شدند، گفتند: سلام. گفت: سلام (و در دل گفت ایشان) گروهی ناشناخته اند. سپس به خانواده اش روی کرد، آن گاه گوساله ای فربه به میان آورد… .

از بررسی این داستان، نکات برجسته ای در مورد خانه داری همسر ابراهیم (علیه السلام) برداشت می شود. از این که فرمود: «فراغَ إلی أهله فَجاءَ…»، این چنین برداشت می شود که کار پختن آن گوساله بریان توسط همسرش انجام شده9 و بریان کردن آن گوساله در مدت زمانی اندک10 و بدون کمترین درنگ، نشانه سرعت عمل اوست. هم چنان که تعبیرات «سمین» و «حنیذ» نشان گر مهارت و حسن سلیقه او در آشپزی است؛ زیرا معلوم می شود نخست این که آن گوساله، فربه و بزرگ بوده و دوم این که روی سنگ سرخ شده با آتش، کباب شده که هم از نظر بهداشتی بهتر از گوشتی است که روی حرارت مستقیم آتش کباب شود و هم از نظر طعم لذیذتر از آن است.11 انجام امور منزل حتی در سن کهولت داستان مهمان گرامی حضرت ابراهیم(علیه السلام) بر این نکته دلالت دارد که همسر ایشان حتی در سنین کهن سالی نیز اداره مسؤولیت های منزل را عهده دار بوده است؛ زیرا پس از عرضه کردن آن غذا و امتناع آنان از خوردن، ابراهیم(علیه السلام) را به فرزندی دانا بشارت دادند. آن گاه زنش با آوایی بلند رو کرد و بر چهره اش سیلی زد و گفت: (چگونه فرزند بزایم من) پیر زنی عقیم هستم ؟از این جا می توان دریافت که همسر ابراهیم در آن زمانی پیر زنی بوده و در بعضی اخبار، او را نود و هشت یا نود و نه ساله معرفی نموده اند.

 نظر دهید »

نکوهش کردن غرور -pride criticize-

08 فروردین 1396 توسط رضوانی

1-در حدیثی از امام امیرمؤمنان (ع) می خوانیم: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور! ؛ مستی غفلت و غرور از مستی شراب طولانی تر است» . (18)

2- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «جماع الشر فی الاغرار بالمهل و الاتکال علی العمل؛ کانون بدی ها در مغرور شدن به مهلت الهی و اعتماد بر اعمال (ناچیز) است» .

(19) انسان عمل خیر ناچیزی انجام می دهد و به وسیله آن خود را اهل نجات می داند و آزادی بی قید و شرطی برای خود قائل است یا اینکه گناهانی از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش می شود.

3- در حدیث دیگری از آن حضرت می بینیم غرور ضد عقل شمرده شده است، می فرماید: «لایلقی العاقل مغرورا؛ آدم عاقل هرگز مغرور دیده نمی شود» . (20)

4- در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم که غرور، انسان را در انبوهی از خیالات گرفتار می سازد و اسباب نجات را از او قطع می کند: «من غره السراب تقطع به الاسباب! ؛ کسی که سراب ها او را فریب دهد و مغرور سازد اسباب (نجات) از او قطع می شود» ! (21)

5- همان امام بزرگوار در تعبیر زیبای دیگری در باره گروهی از منحرفان می فرماید: «زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور؛ آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فریب آن را آبیاری کردند و محصول آن را که بدبختی و هلاکت بود درو کردند» ! (22)

6- در سخن دیگری آن حضرت غرور و خودبینی را یکی از موانع پندپذیری انسان می شمرد، می فرماید: «بینکم و بین الموعظة حجاب من العزة؛ در میان شما و موعظه [164] حجابی از غرور است» ! (23)

7- و نیز از همان حضرت در جمله کوتاه و پرمعنی دیگری آمده است: «طوبی لمن لم تقتله قاتلات الغرور؛ خوشا به حال کسی که عوامل کشنده غرور او را از پای در نیاورد» . (24) آنچه در بالا گفته شد تنها بخش کوچکی از روایاتی است که در باره خطرات غرور و خودبینی سخن می گوید وگرنه روایات در این زمینه فراوان است و مطالعه همین بخش برای پی بردن به آثار زیانبار غرور و خطرات آن کافی است.

18- غررالحکم.19- همان مدرک.20- غررالحکم.21- همان مدرک.22- نهج البلاغه، خطبه 2.23- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 282.24- غررالحکم، 5973. عنوان بعدعنوان قبل

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 199
  • 200
  • 201
  • ...
  • 202
  • ...
  • 203
  • 204
  • 205
  • ...
  • 206
  • ...
  • 207
  • 208
  • 209
  • ...
  • 237

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس