کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ ...
در بین اولیای الهی اشخاصی بودند ، با این که سنگین ترین بلاها را داشتند اما یکی از آن ها دچار ضعف اعصاب و افسردگی و درهم ریختگی نبودند؛ چون در عین این که در زندگی
مشکل داشتند ولی با زندگی مشکل نداشتند. و مدیریت و تدبیر خدا را کاملاً پذیرفته بودند. مرحوم آیت الله شیخ غلامرضا یزدی اعلی الله مقامه قهرمان تسلیم و رضا بود.مصیبت
سنگینی بر او وارد شد و فرزند جوانش که فاضل و با تقوا بود، از سفر خانه خدا و عتبات قم آمد و مریض شد و از دنیا رفت. در تشییع او همه گریه می کردند. فقط پدر مثل کوه دائم
شکر می گفت و راضی بود . خودش وارد قبر شد و تلقین کرد فقط وقتی بیرون می آمد، چشمش اشکی زد. به خودش گفت : ای اشک مگر چطور شده ؟ « اَللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ ! » کار
خود گر به خدا باز گذاری حافظ ای دوصد عیش که با بخت خدا داده کنی
[ مسعود عالی، بهشت و جهنم ، نشر عطش ، چاپ دوم ،1392 ، ص 108 و 109]
چرا مردم أکثرهم لایعقلون شده اند؟!
در حال حاضر چرا مردم أکثرهم لایعقلون، أکثرهم لایعلمون و أکثرهم لایشکرون شده اند، (چون) بیشتر به دنبال شیطان می روند تا به دنبال خدا؟… اگر این موجود حقیقتاً انسان شد، درک و شعور دیگری پیدا می کند. انسان تا فهم انسانی پیدا نکند، قرآن به درد او نمی خورد. نصایح و مواعظ به کار او نمی آید. باید اول با تزکیّه و تقوا انسان شود، تا بفهمد این حرفها درست است. ولی تا زمانی که انسان نشده است، مثل حیوان است؛ همان طور که اگر به حیوان بگویند: داخل باغ مردم نشو، خیانت نکن، درک نمی کند، انسان بدون تزکیه نیز چنین است. اگر تزکیه پیدا کرد آن وقت، کار درست می شود: « قد أفلح من تزکّی» (به یقین کسی که پاکی جست رستگار می شود.)
[ نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 108 و 109]
مشکل از من است!
.
.. (سیّد می گفت : ) کسی که در راه اهل بیت هست که مشکلی ندارد، امّا کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت و گوشهای بنشیند و شما به او بها ندهید، میرود و دیگر هم بر نمیگردد؛ امّا وقتی او را تحویل بگیرید، او را جذب این راه کردهاید… یک بار یکی از بچّههای هیأت آمد و به سیّد گفت: «تو مراسمها و روضهی اهل بیت (علیهم السلام)، اصلاً گریهام نمیگیرد!» سیّد گفت: «اینجا هم که من خواندم، گریهات نگرفت؟!» گفت: «نه!». سیّد گفت: «مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گریهات نمیگیرد!» این شخص با تعجبّ میگفت: «عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن گریهات میگیرد! اما این سیّد میگوید مشکل از من است!»بعدها میدیدم که او جزو اوّلین گریه کنندگان مصائب ائمّهی اطهار (علیهم السلام) بود. [ رسم خوبان1، اخلاق ، شیوه علمدار (شهید سید مجتبی علمدار ) ، صص 75 - 79 ] … (سیّد می گفت : ) کسی که در راه اهل بیت هست که مشکلی ندارد، امّا کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت و گوشهای بنشیند و شما به او بها ندهید، میرود و دیگر هم بر نمیگردد؛ امّا وقتی او را تحویل بگیرید، او را جذب این راه کردهاید… یک بار یکی از بچّههای هیأت آمد و به سیّد گفت: «تو مراسمها و روضهی اهل بیت (علیهم السلام)، اصلاً گریهام نمیگیرد!» سیّد گفت: «اینجا هم که من خواندم، گریهات نگرفت؟!» گفت: «نه!». سیّد گفت: «مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گریهات نمیگیرد!» این شخص با تعجبّ میگفت: «عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن گریهات میگیرد! اما این سیّد میگوید مشکل از من است!»بعدها میدیدم که او جزو اوّلین گریه کنندگان مصائب ائمّهی اطهار (علیهم السلام) بود. [ رسم خوبان1، اخلاق ، شیوه علمدار (شهید سید مجتبی علمدار ) ، صص 75 - 79 ]
میشه کار فرهنگی کرد حتی بایه بشقاب سالاد کاهو....
چند روز پیش به اتفاق خانواده رفته بودیم به یه رستوران
وقتی غذاها رو آوردن متوجه شدیم علاوه بر سفارشات خودمون دو تا بشقاب سالاد کاهو هم اضافه شد
وقتی سوال کردیم پیشخدمت گفت:رییس رستوران دستور دادن برای همه ی خانم های محجبه یک بشقاب سالاد کاهو رایگان به عنوان تشکر و قدرانی ببریم
تا وقتی غذامون تموم بشه متوجه شدم چندتا سفارش اینطوری دیگه هم برای بعضی میزها آورده شد….
همه هیجان زده می شدند و البته خوشحال …نه برای یه بشقاب سالاد چون ارزش مادی ای نداشت ..
این خوشحالی به خاطر نگاه قشنگ رییس رستوران وکار فرهنگی زیباش بود….
فرقی نمیکنه تو چه شغلی باشی و چه تحصیلاتی داشته باشی …هرجا که باشی میتونی کار فرهنگی کنی
گاهی میشه با یه کار خیلی کوچیک و بظاهر کم اهمیت کارهای بزرگی کرد…..
جايگاه “حريم” در خانه هاي ايراني
دکترحسن بلخاري: الگوي معماري امروز از شکل بومي و اسلامي خود فاصله گرفته و همين، مشکلات پنهان و آشکاري پديد آورده،…
جايگاه “حريم” در خانه هاي ايراني دکتر حسن بلخاري الگوي معماري امروز از شکل بومي و اسلامي خود فاصله گرفته و همين، مشکلات پنهان و آشکاري پديد آورده،
از جمله کم شدن نور طبيعي محل سکونت و تحميل محدوديتهاي بسيار.
دکتر بلخاري در تشريح شاخصهاي معماري ايراني اسلامي فلسفه وجود هشتي را تبيين مي کند.
مرحوم استادپيرنيا در برخي مطالب بسيار ارزشمند خود معماري اسلامي را بر پنج پايه مردم واري، خودبسندگي، پرهيز از بيهودگي، بهره گيري از درون گرايي استوار مي دانست.وي افزود: اين ويژگيها به صورت کامل نشان مي دهد در جامعه اسلامي بناها با فرض اصولي متقن و مبتني بر يک جهان بيني معنوي، فرم و صورت خويش را مي آراستند.
تأکيد قرآن بر اينکه خانه و بيت محل سکونت است و اين سکونت پيش از آنکه مفهومي فيزيکي داشته باشد در خود داراي معناي متافيزيکي به معناي سکونت و آرامش روح و روان است ايجاب مي کرد قالبها و فرمهاي مسکن در جامعه اسلامي در جهت تحقق اين معاني شکل گيرند لاجرم در اين تمدن، درعرصه معماري، معنا مقدم بر قالب و ايده بنيان صورت بود و به يک عبارت روح جاري در قالب و فرم.
معماران مسلمان در ساخت خانه ها ( البته در آن هنگام که وسعت زمينها اجازه کاربرد وسيع و قابل تحقق معاني و خصايل را مي داد) سعي در اظهار صورتها و قالبهايي داشتند که در تحقق مفهوم حقيقي سکونت ( چه معناي فيزيکي وچه متافيزيکي آن) بيشترين کارآمدي را داشته باشند. لغات و اصطلاحاتي چون “حريم” بيانگر حرمت ذاتي داخل خانه از يک سو و حرام بودن ديد و نگاه اغيار از ديگرسو بود، فلذا حفظ حريم خانه به گونه اي که ساکنان آن از ديد بيگانگان مصون باشند و درعين حال احساس امن و امان رواني نمايند جزو الزامات ذاتي ساخت خانه ها بود. يا مثلا وجود “هشتي” در خانه ها که به نحوي مرز ميان خلوت و جلوت يا حريم و فضاي خارج از خانه را شکل مي داد. “
هشتي” به عنوان يکي از اصول خانه سازي، با فضا و راهروهاي پيچ درپيچ نه تنها مانع نگاه اغيار به داخل منزل مي شد بلکه با ايجاد مکثي رواني ، هر که از خانه بيرون مي شد را آماده ورود به عرصه جامعه مي کرد و آنکه وارد مي شد را آماده ورود به عرصه خانه.
تا گواه و شاهدي باشد بر دو فضاي متفاوت بيرون و اندرون و اينکه اين دو فضاي متفاوت رفتار و منشي متفاوت را طلب مي کند. به يک عبارت؛ فضاي فيزيکي هشتي در اصل درنگي براي رويارويي با دو فضاي متفاوت را ايجاد مي کرد. مسئله “حريم” و نيز بنياد روانشناختي “هشتي” نشان مي دهد جامعه ايراني براي خانه ارزش ذاتي قائل بوده و با ايجاد فرمهاي گوناگون ارزشهاي معنوي و فرهنگي خود را حفظ مي کرده اما اين که امروزه چقدر جامعه ما به اين فرمها در جهت پاسداشت اين ارزشها وفادار مانده امري است که در مورد آن قضاوت نمي کنم اما هيچ کس نيست که بتواند اظهار کند اين وفاداري در ساخت مسکنها کاملا برجاست. اينک عواملي صوري و ظاهري چون رفاه، راحتي صرف و مهمتر، اصل حداکثري گنجايش و نيز کارآمدي هرچه افزونتر به هرقيمت، عرصه را براي ظهور معاني انساني تنگ نموده و مسکن بيشتر ناظر به تأمين اهداف فيزيکي حيات انسان است تا متافيزيکي.
لاجرم غلبه چنين سياستهايي مساکني ايجاد نموده که در مواردي حتي از حداقل مباني ارزشي و فرهنگي نيز محروم اند. در اين صورت مسکن هويت ذاتي خود که ايجاد آرامش درون و تسکين روح و جسم و جان است را از دست مي دهد و به يک عبارت کارکردي کاملا متفاوت با هويت ذاتي خود مي يابد.حضور طبيعي نور آفتاب، جلوه گريهاي آرام بخش آب ( ونه تنها مصرف آن) و فضاي طبيعي متأثر از طبيعت، عواملي بسيار مؤثر در سکونت و تسکين حقيقي روح و روان اند لکن غلبه اصل حداکثري گنجايش (که البته شايد متأثر از ازدياد جمعيت و قلت امکانات باشد) آيا مجال ظهور اين عوامل را مي دهد؟
شهرهايي که پيش از اين فرم يافته اند را شايد نتوان تغيير داد اما شهرهايي که ساخته مي شوند را مي توان بر بنياد الگوهاي اسلامي – ايراني ساخت. راه حل دخالت دادن اصلِ اصيل تقدم معنا بر ماده و فرم در طراحي خانه ها و شهرها توسط وزارت مسکن و سازمانهاي ديگر مسئول در اين عرصه است، اصلي که سابقه اي روشن در پيشينه تمدن ايراني اسلامي دارد.