وجدان اخلاقي
تمام مردم داراي وجدان اخلاقي و فطرت انساني هستند. همه مي فهمند كه ظلم و ستم قبيح است . همه درك مي كنند خيانت در امانت بد است ، همه از راستي و صداقت خشنود مي شوند و تمام مردم ميل فطري به اداي امانت و وفاي به عهد دارند.
همه از خيانت و دروغ رنج مي برند و خلاصه كليه افراد بشر با نيروي فطري حسن و قبح ، اصول فضايل و رذايل را درك مي كنند ولي در مقام عمل كمتر به نداي فطرت توجه مي نمايند، زيرا بشر در اطاعت يا سرپيچي از اوامر وجداني آزاد است .
جايي كه بين وجدان اخلاقي و خواهش هاي نفساني تزاحمي نباشد، پيروي از نداي وجدان سهل است ، ولي آن جا كه اطاعت از وجدان اخلاقي مستلزم سركوب كردن يكي از تمايلات غريزي باشد، كار بس دشوار است كه غالبا نيروي غريزه غلبه مي كند و فطرت وجداني شكست مي خورد، مگر آن كه وجدان اخلاقي به ايمان الهي متكي باشد و اعتقاد حقيقي به خداوند جهان از صفات انسان پشتيباني كند.
يوسف صديق در بحبوحه جواني و در شديدترين دوران تمايل جنسي ، در معرض خطرناكترين شرايط عمل منافي با عفت قرار گرفت ، زن شوهرداري عشق سوزان خود را به او عرض كرد و از وي تمناي وصل داشت ، هر دو بشر بودند، و هر كدام نيز داراي تمايل جنسي و قدرت غريزه بودند. اين تمايل و قدرت زن را در هم شكست و او حاضر شد تا خويشتن را تسليم تمايلات خود نمايد، ولي قدرت ايماني و برهان الهي ، از عفت يوسف ، پشتيباني كرد و غريزه جنسي را شكست داد و سرانجام باعث شد كه يوسف عليه السلام دامن خود را از آلودگي حفظ كند.(1)
و لقد همّت به و همّ بها لولا اءن راءي برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلَصين .(2)
1- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 1، ص 411.
2- سوره مباركه يوسف ، آيه 24.