وقتی خودمان مبلغ فراماسونری می شویم
چند
وقتی است که در فضای فرهنگی کشور و به خصوص تولیدات فرهنگی جریان
حزبالله، شاهد جهتگیری خاصی هستیم که جای تأمل دارد. در این جهتگیری و
سیاستگذاری، تولیدات فرهنگی به سمت بررسی و پرداختن محتوایی هستند که
موضوعاش نمادهای فراماسونری، شیطانپرستی، مسیحیت و سایر جریانهای
انحرافی در بین جامعه اسلامی ماست.
این
مسئله غیرقابل انکار است که گروههای منحرف مختلف در تلاشاند تا قلوب
مردم ما را از اسلام به سمت اعتقادات مشکلدار بکشانند و برای این کار، همه
آنچه که در چنته دارند را رو کرده و متأسفانه توفقیاتی نیز یافتهاند. در
نتیجه باید در مقابل این انحرافات ایستاد و جامعه را در برابر این خطر
حفاظت کرد. اما مسئله تأمل برانگیز این است که چرا خیل عظیمی از نیروهای
جریان حزبالله، صرفاً بر این قضیه تمرکز کردهاند و مسائل مهم دیگری که در
کشور وجود دارد را مورد چالش قرار نمیدهند؟ آیا حجم فعالیتهایی که برای
مقابله با این انحراف انجام میشود، متناسب با حجم انحرافات موجود است؟
در
جواب باید گفت: خیر. متأسفانه پرداختن به نمادهای فراماسونری و
شیطانپرستی و زیرمجموعههایشان آنچنان به دل مشغولی برخی از دوستان ما
تبدیل شده که گویی اصلیترین مسئله فعلی کشور، ترویج گروههای انحرافی در
کشور است. این عزیزان جوری از شرایط موجود صحبت میکنند و به سیاستگذاری
محصولات فرهنگیشان جهت میدهند که انگار خیل عظیمی از مردم ما یا مبتلا و
مروج عمیقترین افکار انحرافیاند و یا در شرف این ابتلا هستند.
البته
دو عامل را باید در غلیظ شدن صبغه این جور فعالیتها در نظر گرفت. عامل
اول، وارد شدن بعضی پژوهشگران، محققان و فعالان برجسته فرهنگی ما به حوزه
چنین مباحثی است که سبب شده وابستگان فرهنگی ایشان نیز، در این راستا
اقداماتی داشته باشند. و عامل دوم، مسائل روی داده در این سال های اخیر
است. نظیر فتنه 88 و پروژه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی و جنبش سبزها و حتی
همین جریان انحرافی.
برای
مثال نگاهی بیاندازید به انبوه سایتها و وبلاگهایی که در فضای سایبر،
فعالیت میکنند. کلی مطلب و مقاله و یادداشت و بیدارباش و هشدار دادهاند
که وا اسلاما، جوانان ما چرا بجای سلام کردن، مثلاً روی دست هم میزنند و
باید ایشان را در قرنطینه اعتقادی قرار داد تا آدم شوند.
در
فضای تولیدات مکتوب و کتاب نیز چنین چیزی دیده میشود. البته شاید هنوز در
این بخش اوضاع حاد نشده باشد، اما نگرانی آنجاست که بعضی از این کتب، توسط
افرادی نوشته شده که یا اصلاً تخصصی در این حوزه ندارند و یا توقع ورود به
این عرصه از ایشان نمیرود. از آنجا که ممکن است به برخی از ایشان
بربخورد، از ذکر نام معذوریم.
همچنین
کلی همایش و سخنرانی در کشور برگزار میشود برای تبیین دقیقترین و
جزئیترین نکات شناخت فراماسونری و شیطانپرستی. به عنوان مثال نگاهی
بیاندازید به مجموعه سخنرانیهای جناب آقای دکتر روا زاده که تخصص ایشان
در پزشکی و طب اسلامی است. اما در بخشی از صحبتهای مفید ایشان ناگهان با
تحلیل و تفسیر شعر اتل متل توتوله مواجهیم و کلی نقشه از پیش تعیین شده
دشمن از کنه آن بیرون میآید. معلوم نیست وسط مباحث پزشکی، صحبت از این جور
موضوعات چه جایگاهی دارد؟
خدا
را شکر که رسانه ملی ما و کلاً تولیدات تصویری در این باره، آسیب کمتری
دیده. اما باز هم جای تعجب دارد در شرایطی که کلی سوژه کار نکرده و ضروری
برای فیلم و سریال ساختن وجود دارد، چرا باید اولین سریال شبکه ویدئویی
کشور یعنی «قلب یخی» با آن هزینه کلان و تکنیکها ناب سریالسازی، بر روی
این موضوع تمرکز کند؟
همانطور
که در ابتدای این نوشتار هم گفته شد، قرار نیست این مسئله کاملاً به کناری
رفته و دستی دستی باعث رسوخ آن در بین آحاد مختلف مردم شویم. اما باید بین
خطر موجود و هزینهای که برای رفع آن میپردازیم تناسب وجود داشته باشد
زیرا در غیر این صورت، نه تنها خطر موجود رفع نمیشود بلکه ممکن است بر عمق
و تأثیرگذاری آن افزوده شود. به عبارت دیگر، وقتی ما به هر تریبونی که
میرسیم و شروع به اعلام خطر در این باره کرده و بعد به معرفی نمادها و
افکار انحرافی میپردازیم، نه تنها این کار ما خاصیت درمانی ندارد، بلکه
نوعی ترویج غیرمستقیم چنین چیزهایی هم هست. زیرا عموم مردم از این مباحث
آگاهی ندارند و حتی تصور نمیکنند که مثلاً برجهای بانک قوامین، یکی از
نمادهای فراماسونری است و یا علامت ایکس، از مظاهر شیاطنپرستیاست. اما
وقتی در هر مکانی صحبت از این باشد که فلان چیز نماد بسار عقیده است، بدون
اینکه مقابله عملی با آن صورت بگیرد و از آن مهمتر، بدیلی برای نماد موجود
ارائه شود، این میشود که آن نماد بیشتر تبلیغ شده و خیلیها که تا دیروز
نمیدانستند این چه چیزی است، از فردا با آگاهی از آن استفاده میکنند و
این چنین خودمان مفت و مجانی به اشاع? افکار دشمنانمان کمک میکنیم.
البته
شاید تصور شود ما گرایش ضدآگاهانه داریم و نمیخواهیم که جامعه را نسبت به
خطرهای پیشرو آشنا سازیم. اما باید گفت: بین آگاهی دادن و تبلیغ آگهی
کردن تفاوت فاحشی وجود دارد که حتماً مخاطب محترم به آن واقف بوده و از
توضیح آن خودداری میکینم. لازم توجه است که بیشتر فعالیتهای این چنینی،
از نوع تبلیغ است تا آگاهی دادن. زیرا مطالب ارائه شده مورد نقد و بررسی
قرار نمیگیرند و جایگزینی برای آن معرفی نمیشود بلکه تنها این افکار و
نمادها بر روی طاقچه قرار گرفته و در معرض دید قرار میگیرند و هزاران آدمی
که شاید تا آخر عمرشان نمیتوانستند با این چیزهای پیشپا افتاده آشنا
شوند، به راحتی اینها را شناخته و شاید مجذوب آنها شوند.
در
نتیجه این چنین است که وارد بازی دشمن شده و کاری را که آنها باید کلی
برایش هزینه میکردند و وقت میگذاشتند، با کمترین خرج و زمان انجام
میدهیم. همانطور که قبلاً گفته شده متأسفانه بعضی بزرگان ما نیز اعتقاد
دارند زیاد شدن حجم فعالیتهای این چنینی در بین نیروهای حزبالله، نقشه
دشمنان ماست و اصلاً اینها بودهاند که باعث شدند توجه ویژه به شیطانپرستی
و فراماسونری در بین ما زیاد شود تا به این طریق از حجم تبلیغ
فوقالعادهای برخوردار شده و منافعشان تأمین شود. اگر بخواهد این فرضیه
باشد، ما در دام معادلهای افتادهایم که خروجیاش از آن دشمنان ماست و
باید خیلی زود از این بازی خارج شویم.
به
نظر میرسد با توجه به شرایط موجود، بهترین کار این باشد که از حجم
تولیدات فرهنگی در مورد نمادها و عقاید شیطانپرستی و فراماسونری و
جریانهای انحرافی کاسته شده (دقت کنید، نباید این فعالیتها قطع شود) و
این نیروی عظیم صرف بازتولید معارف دینیمان شود. به عبارت دیگر، در حال
حاضر کلی مباحث ناب، دست نخورده و ضروری در گنجینه معارف اسلامی وجود دارد
که سالهاست خاک خورده و هیچ توجهی به آنها نمیشود و لازم است فعالان و
تولیدکنندگان فرهنگی جریان حزبالله، بازگشت مناسبی به این موضوعات داشته
باشند و با عنایت به زبان زمان این عصر، دست به بازتولید آنها بزنند.
وقتی خودمان مبلّغ فراماسونری میشویم