گل های اطرافتان
چندین و چند سال با همیم. می نشینیم، می ایستیم، می خوابیم و خاطره های مشترکی داریم که نمی شود قیمتشان را تعیین کرد؛ بس که ارزشمندند …
اما تا کسی از ما می میرد، حتی حاضر نمی شویم یک شب را کنار جنازه اش بمانیم. با آنکه می دانیم مرده است و محال است از جایش بلند شود.
ما، زود از هم سیر می شویم و به قول نویسنده مشهور، اگزوپری، در شازده کوچولو، نمی توانیم درست و حسابی، از گلمان نگهداری کنیم.
به گلهای اطرافتان نگاه کنید!…. قدرشان را می دانید؟ … اگر یک ساعت دیگر، یکی شان ، به هر دلیلی از دنیا برود، چه کار می کنید؟ می بینید؟!… با این که دلمان از گلهای زندگی مان گرفته، نمی توانیم یک ساعت نبودنشان را تحمل کنیم. جای خالی عزیزانمان را نمی توانیم ببینیم؛ پس بهترین راه این است که از همه « بگذریم»… از همه تلخی هایی که از اطرافیانمان در دل داریم.
بگذاریم مهرشان بیش از گذشته در دلمان بنشیند… و در یک کلام تغییر کنیم.