مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

بخشی از وصیتنامه سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی

19 فروردین 1396 توسط رضوانی

من با چشم باز این را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.

فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج) باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.

ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.

 نظر دهید »

این جا اگه اومدین باید عاشق باشید!

15 فروردین 1396 توسط رضوانی

به سپاه و سپاهی تعصب داشت . می گفت : سپاهی باید آچار فرانسه باشه ، اگه توی قسمت زرهی آموزش می بینه ، روی کار خودش مسلط باشه، اما هر وقت جای دیگه هم لازم

باشه ازش استفاده کنیم، بتونه وظایفش رو انجام بده. سپاهی یا باید عاشق باشه یا دیوانه . کسی که دنبال مادیات اومده باشه توی این لباس ، غلط ترین راه را انتخاب کرده ،این

جا اگه اومدین باید عاشق باشید. عاشق خدمت به اسلام ، به مردم ، و الا اشتباه کردید. به لباس هایی که به تن دارید نگاه کنید. چه رنگیه؟ این لباس ها شاید به ظاهر سبز باشه ،

ولی روی هر کدام می شود سرخی خون رو دید . سرخی خون کسانی که یک روز این لباس ها رو پوشیدن و جون نشون رو به خاطر اسلام و انقلاب تقدیم کردن. پس همیشه

یادتون باشه ، پوشیدن این لباس چه مسئولیت سنگینی براتون داره…

[ برگرفته از کتاب از همه عذر می خواهم ، خاطراتی از سردار شهید مهدی زین الدین ، راوی صابر مهر نژاد ،

نشر یا زهرا ، چاپ اول ، 1391 ، ص 23 ]

 نظر دهید »

دلنوشته دختر شهید مدافع حرم

14 فروردین 1396 توسط رضوانی

دختر شهید مدافع حرم “حسین بادپا” در همایش “دفاع مقدس، ایثارگران و شهدای استان کرمان” که در برج میلاد برگزار شد، دلنوشته‌ای تقدیم به پدر مفقودالجسدش قرائت

کرد که متن آن در ادامه می‌آید:

شاعری جایی نوشته بود: عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست، عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است؛

بگذشت در فراق تو شب‌های بی شمار هرشب به این امید که فردا ببینمت. بابای من مرد بالابلند دیروز و هزار تکه امروزم، هرگز تصور نمی‌کردم روزی بیاید که ثانیه‌ها برایم سالی

بگذرد از غم فراقت، روزی بیاید که لبخندت را گم کنم بین خطوط مبهم روزگار، روزگاری که هیچ وقت بی تو بودن را در آن نمی‌دیدم. بابا همیشه دعایت این بود که پیوند بخوری

به دوستان رفته‌ات و بشوی یکی از همان سنگ‌های مشکی گلزار شهدا، دست به کار شدی و مریدگونه مرادت سردار سلیمانی را راضی کردی تا بتوانی از تعریف‌هایی به اسم مرز

بگذری و در کنار حریم بزرگ بانوی قصه عاشورا به پاسبانی بپردازی. بابای خوبم تو مشق عشق را از سنگرهای تفدیده اهواز شروع کرده بودی و در آب‌های خروشان اروند به اوج

رسانده بودی؛ رفقایت که آسمانی می‌شدند شوقت برای رهایی بیشتر می‌شد غافل از اینکه اذن رفتن شما در دست‌های با کفایت عمه سادات بود و خونت می‌بایست بشود

سنگفرش حرم بانوی ستم کشیده‌ای که مادر من و همه زنان مومنه سرزمینم حاضرند سرهای شریک زندگیشان را هدیه کنند تا خللی به آستانه شان وارد نشود. بابای خوبم ما

حاضریم شب‌های تنهایی‌مان را زیر سقف پرغبارشهر تا صبح ستاره بشماریم و نبود تو را به هر زجری که باشد تحمل کنیم، ولی مقابل نگاه‌های عمه سادات و دختر سه ساله ارباب

بی کفنمان شرمگین نباشیم. بابای خوبم بعد از فدایی شدنت به پای ام المصائب کربلا برادرهایم صبورتر شدند و انگار پایان تو شروع فصل بی قراری‌هایم بود، بی قراری‌هایی از

جنس رفتن و ماندن و مانند تو قربانی آستان دوست شدن، بعد از تو هر روز مادرم صبر را در کلاس تقوایش مشق می‌کند و غصه ندیدن لبخندت را می‌ریزد در کاسه تحملش. هر

روز به ما یادآور می‌شود که ولایت باید خط قرمزمان باشد تا مانند تو فدایی علمدار چفیه به دوشمان شویم؛ فدایی رهبری که در دیدارشان اینگونه برایمان دعا کردند که انشاء

الله عاقبت بخیر شوید و چه عاقبت به خیری بهتر از شهادت درست مثل شما. بابای مهربانم دلم این روزها وقتی بهانه گیرت بشود با ترنم “و ما رایت الا جمیلا” آرام می‌شود ولی

بهانه‌هایش را میریزد توی کلمات این شعر و آتشم می‌زند آنجا که می گوید “ای پیش پرواز کبوترهای زخمی، بابای مفقود الاثر، بابای زخمی برگرد تنهایی بغل بابای من باش و با

یک بغل بابا بیا و جای من باش. شاید هم تو شرمنده یک مشت خاکی جامانده‌ای در ماجرایی، بی پلاکی عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است یک چفیه و یک ساک هم باشی

قبول است” و اما در آخر حرف‌های گفته و نگفته‌ام درد دلی سخت قلبم را می‌فشارد که جایی گوشه دیوان حافظ نوشته بود یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان

شود روزی گلستان غم مخور و امید است که تو برگردی و کلبه احزان ما را منور کنی. ب

ابای خوبم بابای مهربانم دعایمان کن، مثل همیشه.” لازم به ذکر است سردار شهید “حسین بادپا” در تاریخ 30 فروردین سال جاری در منطقه درعای سوریه به شهادت رسید.

 نظر دهید »

ارزش دختر و دختر داري

14 فروردین 1396 توسط رضوانی

در جامعه جاهليت زده حجاز ، داشتن دختر، ننگ خوانده مي شد و زنده به گور کردن دختران که يکي از دردناک ترين نمونه هاي جهل و تعصب

در تاريخ است، ميان مردم حجاز رواج داشت . به همين دليل، تولد دختر براي اعراب ، اتفاقي تلخ وناگوار بود. خداوند در قرآن کريم در باره آنها

مي فرمايد: واذا بشر احدهم بالانثي ظل و جهه مسودا و هو کظيم هنگامي که به يکي از آنان بشارت دختر داده مي شد، صورتش از خجالت سياه

مي شد وناراحت و خشمگين مي گرديد. پبامبر در چنين جامعه اي برانگيخته شد. بنابراين ؛ يکي از محورهاي اساسي رسالت ايشان، مبارزه با اين

گونه جهل ها وآگاهي بخشي به آنان در اصلاح اين باور زشت ودور از عقل و انسانيت بود. به همين دليل، همواره در کلام و سيره ايشان، ارزشي

که براي دختران قائل مي شد؛ به مراتب ؛ بيشتر از پسران بود و در باره آنها سفارش ويژه اي داشت و مي فرمود: هترين فرزندان شما، دختران شما

هستند و از نشانه ها ي خوي قدمي يک بانو، آن است که فرزند نخست او، دختر باشد در سيره پيامبر آمده است که هرزمان مژده تولد دختري را

به ايشان مي دادند؛ مي فرمود:«گلي است خوش بود که روزي اش با خداوند است»

 نظر دهید »

عقبات هولناک !

14 فروردین 1396 توسط رضوانی

(ای سالک عزیز) آیا نجات از عقوبات الهی و گریز از عقبات هولناک و آتش جهنم به آسانی ممکن خواهد بود؟ شما خیال می کنید گریه های ائمه طاهرین(ع) و ناله های حضرت

سجاد(ع) برای تعلیم بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند؟! آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می گریستند و می‌دانستند راهـی کـه در پیش دارند،

پیـمودنش چقدر مشکل و خـطرناک است، از مشـکلات، سخـتی ها، ناهمواری های عبور از صراط(که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می باشد و از میان جهنم می گذرد)

خبر داشتند، از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند، از این روی هیچگاه آرام نداشته همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می بردند. شما برای این عقبات

هولناک و عقوبات توانفرسا چه فکری کرده و چه راه نجاتی یافته اید؟ چه وقت می خواهید در مقام اصلاح و تهذیب خود برآیید؟

[ امام خمینی –ره-

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس