تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
مطمئن باش هر جفتتون سالم از این اتاق بیرون می آیید!
وقتی پسر اولمون می خواست به دنیا بیاد دکترها به سید مجتبی گفته بودند یا بچه از دست میره یا مادر بچه. سید گفت: کمی به من وقت بدین برم جایی و برگردم. او رفت وبرگشت. هنکام برگشتن، در اتاق راباچکمه هایش باز کرد. وقتی داخل اتاق شد، دیدم دستانش را به پهلو جمع کرده و بالا گرفته،نمی خواست دست هایش به جایی بخورند. و دستش را به شکم من زد، بعد گفت: مطمئن باش هر جفتتون سالم از این اتاق بیرون می آیید. داستان از این قرار بود که سید رفته بود و دستش را به صندلی امام که روی آن سخنرانی می کرد کشیده بود و هنگام برگشت به خانه هم، با آرنجش دنده و فرمان ماشین را هدایت کرده بود که دستش به جای دیگری نخورد. بچه سالم به دنیا آمد و به خاطر عشق به امام نام او را روح الله گذاشت.
( علی اکبری ، هاشمی ، نشر یا زهرا، 1391 ، ص 18 )
همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمی دهد نه این جور نیست … بنده ایی که دهان خود را بسته و گدایی نمی کند خدا به او چیزیی نمی دهد باید خدا خدا کنید خدا را صدا کنید خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله . مسلماً هیچ یا الله ایی بی جواب نمی ماند پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد پس دعا لازم است.ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم گدایی خدا عزت است اصلاً این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر می خواهد و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت مستجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگی یتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
( آیت الله ضیاء آبادی ، بانک تقوا ، ص22 )
حدیث داریم « عَزَّ مَنْ قَنَعَ ; » قناعت انسان را عزیز می کند؛ روزی مرحوم شیخ محمد حسین زاهد مقداری ماست تهیه کرده بودند که با همسرشان بخورند؛ متوجه بوی غذا دیگری می شوند؛ از ایشان سئوال می کند که شما غذای دیگری هم درست کرده اید؟! همسر ایشان جواب داد، بله غذای ساده و مختصری مهیا کرده ام. ایشان گفتند: چی درست کرده ای ؟ او گفت « اشکنه» گفت : « یا اشکنه را الان بخوریم و نان و ماست را برای شب بگذاریم ، یا نان و ماست را الان بخوریم و اشکنه را برای شب بگذاریم .» ایشان از وجوهات استفاده نمی کردند، و از مردم هم چیزی نمی خواست ، کار می کرد و روزی خودش را در می آورد . و چون قناعت می کرد عزیز شد. و هنگامی که از دنیا رفت ، مردم پای پیاده ایشان را از تهران تا ابن بابویه تشیع کردند.
[ در محضر آیت الله مجتهدی تهرانی ، جلد اول، چاپ پنجم ، 1393 ، ص 303 ]
مرحوم علامه طباطبایی آخر عمر دچار فراموشی شدید شده بودند، به طوری که اصطلاحات علمی و مسائل دنیایی دیگر یادشان نبود. حتی اگر یک لیوان آب را به دستشان می دادند، تا نمی گفتند بخورید نمی خوردند. در عین حال زبانشان حرکت می کرد. وقتی یکی از شاگردان از ایشان می پرسد: آقا چه می کنید و مشغول چه هستید؟ می فرمایند: تکلم. می پرسد: با کی؟ می گوید: با حق.
هرگزم مهر تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از خاطرم آن سرو خرامان نرود
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
راه قلبی شدن اعتقادات هم همین است که بر طبق آن ها عمل کنیم و با آنها زندگی کنیم. به تعبیر قرآن: وَ اعبُد رَبَّکَ حَتی یَاتِیَکَ الیَقِینُ: و پروردگارت را پرستش کن تا این که به یقین برسی. [ مسعود عالی ، صراط و شفاعت ، ص 23 ]
پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دست اندرکاران نیست و دست و پا برای به دست آوردن مقام هرچه باشد - چه مقام معنوی و چه مادی - مزن به عذر آنکه میخواهم به معارف الهی نزدیک شوم یا خدمت به عبادالله نمایم؛ که توجه به آن، از شیطان است چه رسد که کوشش برای به دست آوردن آن. یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما: قُلْ انَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا الِله مَثْنی وَ فُرادی .