مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

امكان طول عمر امام زمان علیه السلام

30 فروردین 1396 توسط رضوانی


درباره اين مطلب كه آيا امكان دارد يك انسان، قرن‌ها زندگي كند، ‌تا رهبر موعود را مصداق چنين عمري بدانيم؟
سخن بسيار گفته و نوشته شده است، آن حضرت اكنون بيش از 11 قرن را سپري كرده و حدود چهارده برابر يك انسان معمولي كه مراحل زندگي را، از كودكي تا پيري، ديده عمر كرده است.
امكان طولاني بودن عمر يك انسان از نظر عقلي ممكن است؛ زيرا «امكان»، يكي از سه معني زير را دارد:
1ـ امكان عملي
2ـ امكان علمي
3ـ امكان منطقي يا فلسفي
مقصود از «امكان عملي» آن است كه يك امر تا آن حد «شدني» به نظر آيد، كه هر كسي در وجود خود نيز چنين نيرويي را بيابد. براي مثال: سفر به اقيانوس‌ها و رسيدن به عمق درياها و رفتن به كره‌ي ماه، اموري هستند كه امروزه امكان عملي يافته‌اند.
غرض از «امكان علمي» هم، آن است كه اگر چه امري به مرحله‌ي امكان عملي نرسيده باشد ـ كه با ساخته‌ها و پديده‌هاي تمدن كنوني، به انجام آن مبادرت كنيم ـ اما در آستان دانش و در برابر موضع گيري‌هاي پوياي علم، نتوانيم دليلي بيابيم كه امكان آن امور و وقوع‌شان را نفي كند.
براي مثال: فرود آمدن انسان در كره‌ي زهره، از ديدگاه دانش، به هيچ وجه نشدني نمي‌نمايد، ‌و انگيزه‌اي براي نفي وقوع آن وجود ندارد. موضع گيري‌هاي كنوني دانش، به ما مي‌گويد كه اگر چه اين آرزو تا به امروز تحقق نيافته است، ولي در امكان وقوعي آن ترديدي نيست. زيرا ميان فرود آمدن انسان در كره‌ي زهره و كره‌ي ماه، بيش از يك درجه فاصله نيست. با گذشتن از دشواري‌هايي كه دورتر بودن راه پديد مي‌آورد؛ فرود آمدن در زهره را ـ اگر چه عملاً امكان نيافته ـ از نظر علمي مي‌توان ممكن شمرد. بر عكس، رفتن به خورشيد از نظر علمي هم، ناممكن است. زيرا دانش و تجربه، جايي براي تصور آن ندارد، ‌كه مثلاً اختراع پوششي را ممكن بدانيم كه جان انسان را در برابر كوره‌ي وحشتناك و سهمگين خورشيد، محافظت كند.
هدف ما از امكان فلسفي يا منطقي نيز، آن است كه امري، ‌در برابر عقل ـ يا با در نظر گرفتن تجربه‌هاي پيشين و قوانين گذشته ـ مانعي براي تصور وقوع نيابد تا حكم «محال» پيدا كند.
براي مثال: امكان منطقي ندارد كه سه پرتقال به دو بخش مساوي تقسيم شوند، بدون آن كه يكي را به دو نيم كنيم. زيرا عقل پيش از تجربه و عمل مي‌گويد كه «سه» يك عدد «فرد» است و هيچگاه زوج نمي‌شود، پس عقلاً ممكن نيست كه سه پرتقال را به دو بخش مساوي تقسيم كنيم. زيرا بخش پذيري آن به دو قسمت مساوي، مستلزم آن است كه «سه در آن واحد، هم فرد باشد و هم زوج»! و اين تناقض است و «تناقض محال منطقي است».
اما رفتن انسان به درون آتش، بي آن كه بسوزد، و نيز رفتن آدمي به كره‌ي خورشيد ـ بي آن كه گرماي خورشيد در او اثر كند ـ امري نيست كه از جنبه‌ي منطقي محال باشد، چون مستلزم هيچ تناقضي نيست.
اگر فرض كنيم حرارت جسمي كه گرماي آن بيشتر است، ‌در جسمي با گرماي كمتر، اثر نكند، تناقض از بين رفته است. هر چند اين فرض بر خلاف تجربه‌هاي گذشته‌ي ماست كه ثابت مي‌كند: دو جسم، كه يكي حرارتش بيشتر از ديگري باشد، وقتي در كنار هم قرار بگيرند، ‌به مبادله‌ي حرارت مي‌پردازند، تا حرارت هر دو مساوي شود.
بنابراين در مي‌يابيم كه امكان منطقي، دايره‌اي پهناورتر از امكان علمي دارد و دايره‌ي اين يكي نيز نسبت به دايره‌ي عملي از گستردگي بيشتري برخوردار است.
شكي نيست كه از نظر منطقي، امكان زندگاني هزاران ساله براي انسان وجود دارد. زيرا اين مسأله از نظر عقلي محال نيست. و در اين گونه فرضيه‌ها، تناقضي ديده نمي‌شود. زيرا «زندگي» مفهومي است كه «مرگ» زودرس را در خود نهفته ندارد و در اين امر ترديدي نيست. همچنين مسلم است كه زندگاني طولاني، فعلاً امكان عملي ندارد، و مانند مسائلي چون ـ رفتن به ماه و فرو رفتن در آب‌ها ـ نيست، كه با وسائلي كه اكنون در اختيار بشر است؛ و با دست آوردهايي كه از محتواي آزمايش‌هاي علمي نصيب انسان شده، بتوان عمر انسان را به صدها سال افزايش داد. اما از ديدگاه‌هاي علمي، ‌اين مسأله صورت ديگري مي‌يابد و بايد گفت كه دانش امروز دليلي نمي‌بيند كه امكان عمر طولاني را از جنبه‌ي نظري نفي كند.
بررسي علمي و بحث مسأله‌ي طول عمر، در حقيقت بستگي دارد به نوع تفسيري كه علم فيزيولوژي از «پيري و فرسودگي» دارد. اين قانون كه: «پيري و فرسودگي» زاييده‌ي يك قانون طبيعي حاكم بر بافت‌هاي پيكره‌ي انساني است، و ضروري است كه بدن پس از رسيدن به آخرين مرحله‌ي رشد، ‌كم كم فرسوده شده، براي ادامه‌ي زندگي، كارآيي كمتري داشته باشد؛ تا آنگاه كه در لحظه‌اي معين از كار بيفتد. آيا حتي در مورد بدني هم كه از هر گونه تأثير خارجي بر كنار مانده صادق است؟ يا اين كه فرسودگي و كاهشي كه در كارآيي بافت و نسوج مجموعه‌ي بدن به چشم مي‌خورد؛ نتيجه‌ي نبرد با عوامل بيروني ـ مانند ميكروب‌ها و سموم ـ است كه به بدن انسان راه مي‌يابند؟
اين پرسشي است كه دانش امروز، از خود مي‌كند و در راه پاسخ دادن به آن هم مي‌كوشد. در محدوده‌ي برداشت‌هاي علمي معاصر، به اين پرسش پاسخ‌هاي گوناگوني داده شده است: اگر پيري و فرسودگي و ناتواني، نتيجه‌ي مبارزه‌ي جسم با عوامل بيروني معين، و تأثير پذيري از آنها باشد؛ از جنبه‌ي نظري امكان دارد كه بافت‌هاي تشكيل دهنده‌ي بدن انسان را از عوامل معين و مؤثر در آن، بر كنار داشت؛ تا زندگي آدمي طولاني شود. اما اگر از ديدگاه ديگر به بررسي بپردازيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه پيري يك قانون طبيعي است و هر بافت و اندام زنده‌اي، در درون خود، عامل نيستي حتمي خود را نهفته دارد كه در اثر مرور زمان؛ موجود زنده را خواه ناخواه به مرحله‌ي فرسودگي و مرگ مي‌رساند. ولي نگريستن از اين ديدگاه هم مستلزم آن نيست كه هيچ گونه انعطافي در اين قانون طبيعي راه نيابد. بلكه اگر همچنين قانوني مسلم انگاشته شود، تازه قانون انعطاف پذيري است. زيرا هم ما، در زندگي معمولي‌مان مي‌بينيم؛ و هم دانشمندان در آزمايشگاه‌هاي علمي‌شان مشاهده مي‌كنند كه: پيري يك پديده‌ي فيزيولوژيكي است و ربطي به «زمان» ندارد. گاهي زود فرا مي‌رسد و گاهي با فاصله‌ي زماني بيشتري آشكار مي‌گردد. تا آنجا كه برخي از سالمندان را مي‌بينيم كه نشانه‌هاي پيري بر اعضاء‌آنان ظاهر نشده و از نرمي و تازگي برخوردارند. پزشكان و متخصصان نيز بر انعطاف پذيري اين قانون تصريح دارند. حتي بعضي از دانشمندان توانسته‌اند عملاً از انعطاف پذيري اين قانوني كه طبيعي و ضروري تلقي شده است بهره‌گيرند؛ و زندگي پاره‌اي از حيوانات را از صدها برابر عمر طبيعي آنها بيشتر كنند.[1]
اينان با به دست آوردن موفقيت‌هاي چشمگير، ‌قانون پيري طبيعي را شكسته، از نظر علمي روشن ساخته‌اند كه عقب انداختن پيري يا فراهم ساختن موقعيت‌ها و عوامل معين، امري است كه از نظر علم امكان دارد. اگر دانش امروز، نمي‌تواند اين برنامه را در مورد پديده‌هايي چون «انسان» پياده كند؛ تنها به دليل دشواري‌هاي بيشتري است كه در مورد انسان نسبت به حيوانات ديگر وجود دارد.
بنابر اين علم با موضع گيري‌هاي پويايش، نشان مي‌دهد كه از جنبه‌ي نظري؛ دليلي براي نفي امكان دراز شدن عمر انسان، وجود ندارد. خواه پيري را از اين ديدگاه ببينيم كه نتيجه و بازده مبارزه جسم با عوامل بيروني و تأثير پذيري از آنهاست و يا اين كه نتيجه‌ي يك قانون طبيعي بدانيم كه در درون موجودات زنده نهفته است و آنها را به سوي مرگ و نيستي مي‌كشاند.
در پرتو آنچه گفته شد، مي‌توانيم درباره‌ي «عمر حضرت مهدي» _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _ به بررسي بنشينيم و به پرسش‌ها و شگفتي‌هايي كه پيرامون آن را گرفته پاسخ گوييم. پس از آن كه امكان علمي و منطقي عمر طولاني، مشخص شد، و دريافتيم كه دانش نيز، در راهي است كه اين امكان نظري را به امكان عملي تبديل كند، ديگر هيچ انگيزه‌اي براي شگفتي‌ها باقي نمي‌ماند. مگر اين كه در «دانش مهدي» _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _ شك كنيم و پيشي گرفتن علم او را بر كاروان دانش بشر، بعيد بشماريم!
اگر اين مسأله مطرح باشد كه به خاطر زنده نگه داشتن اين رهبر، چگونه اسلام توانسته بر دانش پيشي بگيرد؟ طرح اين پاسخ لازم است كه: اين تنها موردي نيست كه اسلام از حركت دانش پيش افتاده باشد. مگر مجموعه‌ي شريعت اسلامي، چندين سده بر حركت علم و تحول طبيعي انديشه‌هاي انساني پيشي نگرفت؟ مگر اسلام در زمينه‌ي فرمانروايي درست، برنامه‌هايي را عرضه نكرد، كه آدميان ـ در حركت مستقل خويش ـ پس از گذشت صدها سال شايستگي رسيدن به آن برنامه‌ها را يافتند؟ مگر اسلام قوانين استوار و فرزانه‌اي نياورده كه انسان ـ فقط در سال‌هاي اخير ـ توانسته به راز و فلسفه و انگيزه برخي از آنها پي ببرد؟ يا مگر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ به كشف و بازگويي رازهاي آفرينش نپرداخت؟ رازهايي كه از خاطر هيچ ا نساني نگذشته بود و پس از سير تكاملي دانش به اثبات رسيدند؟ اگر همه‌ي اينها را باور داريم، چگونه براي خداوند بلند مرتبه و فرستنده‌ي شريعت اسلام، دشوار مي‌شماريم كه حضرت مهدي _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _ را بر دانش زمان پيشي دهد؟
ما در اين جا، فقط آن بخش از پيشي گرفتن‌هاي اسلام بر دانش را، پشتوانه‌ي استدلال خود قرار داديم، كه مستقيماً مي‌توانيم آنها را درك كنيم.
[1] . هزاران سال است كه بشر آرزو مي‌كند كه فرا رسيدن مرگ را، كه پديده‌اي مقدر است، به تأخير اندازد. در قرون گذشته، پژوهش‌هاي كيمياگران، براي دست يافتن به اكسير حيات به نتيجه نرسيد.
در اواخر قرن نوزدهم، پيشرفت‌هاي علمي موجب شد كه اميد به زندگي طولاني‌تر دوباره رونق بگيرد و شايد همين فردا، اين رؤياي شيرين به واقعيت بپيوندد!
در اين مورد، دانشمندان، نخست به آزمايش‌هايي درباره‌ي حيوانات پرداخته‌اند.
براي نمونه: «مك كي» كارشناس برجسته‌ي دانشگاه كورنل ـ و «آلكس كامفروت»، از دانشگاه لندن، تجربه‌هايي در مورد رابطه‌ي تغذيه و پيري داده‌اند.
«آلكس كامفورت» توانست در آزمايش‌هاي خود،‌طول عمر دسته‌اي از موش‌ها را پنجاه درصد افزايش دهد.
نتايج مطالعات چهار ساله‌ي «ريچارد روچشلد»، كارشناس ديگر آمريكايي ـ در استفاده از «دي ميتل آمينو ـ اتانول»، در طول عمر موش‌ها ـ در بهار 1972م. منتشر شد.
اين دانشمند و گروه همكارش،‌به اين نتيجه رسيدند كه مصرف «دي ميتل آمينو ـ اتانول» طول عمر موش‌ها را، در مدت آزمايش، بين 6 تا 49 درصد افزايش داده است. مطالعه روي پشه‌ها به امكان افزايش طول عمر آنها حتي تا 300 برابر منجر شده است. @#@ ممكن است نمونه‌هاي ديگري از پيش آگاهي‌ها را به آن بيفزاييم كه هنوز سير تكاملي دانش به آنها نرسيده است. براي مثال خداوند ما را آگاه ساخته كه پيامبر را در يك شب، از خانه‌ي كعبه تا مسجد اقصي سير داده است. درك چگونگي اين سير را، اگر در محدوده‌ي مرزهاي قوانين طبيعي بررسي كنيم، نشانگر بهره‌برداري از قوانين حاكم بر طبيعت است؛ به شكلي كه دانش هنوز، نتوانسته به ويژگي‌هاي آن راه يابد شايد صدها سال ديگر لازم باشد تا چگونگي آن مشخص گردد.
اين خبر خدايي كه از اعطاي قدرت حركتي چنان برق آسا به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ، ‌ياد مي‌كند ـ پيش از آن كه عمل بتواند چنين آرزويي را ممكن شمارد ـ بر همان پايه‌اي است كه به آخرين جانشين تعيين شده پيامبر، چنان زندگاني درازي ارزاني شده است. يعني درست پيش از آن كه دانش بتواند به چنان آرزويي جامه‌ي عمل بپوشد.
طول عمري كه خداوند بزرگ، به موعود منتظر و نجات بخش بخشيده، در مرزهايي كه مردم تاكنون بدان خو گرفته‌اند و دانش به آن قطعيت داده، امري شگفت مي‌نمايد. اما آيا خود نقش دگرگون سازنده و كوبنده اين رهبر، در مرزهاي مورد پذيرش مردم امروزي و نمودهاي تحولات تاريخي گذشته، شگفت‌آور نيست؟ مگر دگرگون كردن جهان و از نو ساختن بناي آن بر پايه‌ي تمدني تازه، و شالوده‌اي از درستي و داد، كه بر عهده‌ي او نهاده شده، نقش سترگي نيست؟ پس چرا وقتي از مقدمات اين مأموريت بزرگ، با پديده‌ها و پيوندهايي بيرون از محدوده‌ي پذيرفته‌هاي ما، بر مي‌خوريم ـ همانند طول عمر او ـ دچار شگفتي مي‌شويم؟ زيرا شگفتي اين ويژگي‌هاي مقدماتي، شگفت‌آورتر از ايفاگري نقش بزرگي نيست كه مهدي موعود _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _بايد آن را به انجام برساند.
شايد اين تنها يك تصادف باشد كه در طول تاريخ انسان، تنها دو تن مأمور به پاك ساختن تمدن انساني از مايه‌هاي فساد و تباهي، ‌و دوباره سازي آن گردند و هر دو را نيز، آن چنان زندگاني درازي شود كه چندين برابر يك آدم معمولي، عمر كنند! حضرت «نوح» _ عليه السلام _ نخستين آن دو، در گذشته نقش خويش را به پايان برد و به گفته‌ي صريح قرآن، نهصد و پنجاه سال در ميان مردم خويش درنگ كرد و سر نوشتش آن بود كه به دنبال طوفان، تمدن جهان را از نو بياغازد. ديگر حضرت «مهدي» _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _ است كه نقش خويش را در آينده ايفا مي‌كند و تاكنون بيش از هزار و صد سال در ميان مردم خويش زيسته و مقدّر چنين است كه در روز موعود جهان را دوباره بسازد. پس چگونه زندگاني دراز نوح را باور داريم و طول عمر مهدي _ عجل الله تعالي فرجه الشريف _ را نمي‌پذيريم؟
سيد محمد باقر صدر- جستجو و گفتگو پيرامون امام مهدي(عج)، ص15

 نظر دهید »

ثواب و فضيلت انتظار

29 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

كسي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ پرسيد چه مي‌گوييد درباره‌ي كسي كه داراي ولايت امامان است؛ و انتظار ظهور حكومت حق را مي‌كشد و در اين حال از دنيا مي‌رود؟
امام ـ عليه السّلام ـ در پاسخ فرمود:
هو بمنزلة من كان مع القائم في فسطاطه ـ ثمّ سكت هنيئه ـ ثمّ قال هو كمن كان مع رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ؛ او همانند كسي است كه با رهبر اين انقلاب در خيمه‌ي او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس كمي سكوت كرد ـ و فرمود مانند كسي است كه با پيامبر اسلام (در مبارزاتش) همراه بوده است.
اين مضمون در روايات زيادي با تعبيرات مختلفي نقل شده است:
در بعضي «بمنزلة الضّارب بسيفه في سبيل الله؛ همانند شمشير زني در راه خدا.»
و در بعضي ديگر «كمن قارع مع رسول الله بسيفه؛ همانند كسي است كه در خدمت پيامبر با شمشير بر مغز دشمن بكوبد.»
در بعضي ديگر «بمنزلة من كان قاعداً تحت لواء القائم؛ همانند كسي است كه زير پرچم قائم بوده باشد.»
و در بعضي ديگر «بمنزلة من استشهد مع رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ؛ همانند كسي است كه با پيامبر شهيد شود.»
اين تشبيهات كه در مورد انتظار ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ در اين روايات وارد شده بسيار پر معني و روشنگر اين واقعيت است كه يك نوع رابطه و تشابه در ميان مسأله‌ي «انتظار» و «جهاد» و مبارزه با دشمن، در آخرين شكل خود، و جود دارد. (دقت كنيد!)
در روايات متعدّدي نيز انتظار چنين حكومتي را داشتن، به عنوان بالاترين عبادت معرفي شده است.
اين مضمون در بعضي از احاديث، از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و در بعضي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نقل شده است؛ از جمله در حديثي مي‌خوانيم كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود:
«افضل اعمال امّتي انتظار الفرج من الله عزّوجلّ؛ بالاترين اعمال امت من انتظار فرج از ناحيه‌ي خدا كشيدن است.»
و در حديث ديگري از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ مي‌خوانيم:
«افضل العبادة انتظار الفرج»
اين حديث اعم از اين كه انتظار فرج را به معني وسيع كلمه بدانيم، و يا به مفهوم خاص يعني انتظار ظهور مصلح جهاني باشد، اهميت انتظار را در مورد بحث ما روشن مي‌سازد.
اين تعبيرات همگي حاكي از اين است كه انتظار چنان انقلابي هميشه توأم با يك جهاد و سيع دامنه‌دار است.
و اگر اعتقاد و انتظار حكومت جهاني مهدي به صورت ريشه‌دار حلول كند، سرچشمه‌ي دو رشته اعمال دامنه‌دار خواهد شد (زيرا اعتقادات سطحي ممكن است اثر آن از گفتار و سخن تجاوز نكند اما اعتقادات عميق هميشه آثار عملي گسترده‌اي به دنبال خواهد داشت)؛ اين دو رشته اعمال عبارتنداز:
ترك هر گونه همكاري و هماهنگي با عوامل ظلم و فساد، و حتي مبارزه و درگيري با آنها از يك سو؛ و خودسازي و خودياري و جلب آمادگي‌هاي جسمي و روحي و مادي و معنوي براي شكل گرفتن آن حكومت واحد جهاني و مردمي، از سوي ديگر.
و خوب كه دقت كنيم مي‌بينيم هر دو قسمت آن كاملاً سازنده و عامل تحرّك و آگاهي و بيداري است.
با توجه به مفهوم اصلي «انتظار»،‌ معني روايات متعددي كه درباره‌ي پاداش و نتيجه‌ي كار منتظران نقل شده بخوبي درك مي‌شود.
اكنون مي‌فهميم چرا منتظران واقعي گاهي همانند كساني شمرده شده‌اند كه در خيمه‌ي حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ يا زير پرچم او است، يا كسي كه در راه خدا شمشير مي‌زند يا به خون آغشته شده يا شهيد گشته است.
آيا اينها مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نيست كه متناسب با مقدار آمادگي و درجه‌ي انتظار افراد است؟
يعني همانطور كه ميزان فداكاري مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خود سازي و آمادگي نيز درجات كاملاً مختلفي دارد كه هر كدام از اينها با يكي از آنها از نظر «مقدمات» و «نتيجه» شباهت دارد؛ هر دو جهادند و هر دو آمادگي مي‌خواهند و خودسازي. كسي كه در خيمه‌ي رهبر چنان حكومتي قرار گرفته يعني در مركز ستاد فرماندهي يك حكومت جهاني است، نمي‌تواند يك فرد غافل و بي‌خبر و بي‌تفاوت بوده باشد؛ آنجا جاي هر كس نيست؛ جاي افرادي است كه بحق شايستگي چنان موقعيت پر اهميتي را دارند.
همچنين كسي كه سلاح در دست دارد و در كنار رهبر اين انقلاب با مخالفان حكومت صلح و عدالتش مي‌جنگند، آمادگي فراوان روحي و فكري و رزمي بايد داشته باشد.
آيت الله مكارم شيرازي ـ حكومت جهاني مهدي، ص94

 نظر دهید »

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن

27 فروردین 1396 توسط رضوانی


قرآن كتاب پرشكوه خداست.
كتابي است كه نه كتابهاي آسماني پيشين آن را خدشه دار و باطل مي سازد و نه واقعيت هاي آينده.[1]
بيانگر هر چيزي است[2] و هيچ تر و خشكي نيست، مگر اينكه در (اين) كتاب روشن و روشنگر آمده است. [3] و….
آيا فكر مي كنيد چنين كتابي از ظهور اصلاحگر بزرگ تاريخ انسانيت و بنياد حكومت جهان گستر و عادلانة او، خبر نمي دهد و در مورد آن ساكت است؟
هرگز چنين نيست…. .
قرآن از امام مهدي ـ عليه السلام ـ و برپايي حكومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آيات بسياري سخن گفته است و از اين حقيقت بزرگ خبر داده است.
و اين آيات بر شخصيت گرانماية آن حضرت و ظهور او تأويل گرديده است. همانگونه كه امامان نور ـ عليهم السلام ـ كه قرآن در خانة‌ آنان فرود آمده است، بدين واقعيت تصريح كرده اند و مي دانيم كه صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوي خانه، يعني اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به آنچه در خانه است،‌ داناتر و آگاه ترند.
نمونه ها:
1. قرآن در نويدي مي فرمايد:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين و نمكنّ لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون.»[4]
يعني: و ما اراده كرديم به كساني كه در روي زمين تضعيف شده اند نعمتي گران، ارزاني داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم.
و به آنان در زمين اقتدار و منزلتي شايسته دهيم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهيانش چيزي را كه از آن مي هراسيدند، نشان مي دهيم.
اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در تأويل اين آيه شريفه مي فرمايد: «دنيا پس از چموشي و سركشي، بسان شتري كه از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي كند و آنرا براي بچه اش نگه داري مي كند، به ما روي خواهد آورد.»[5]
سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت كه:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين… »
«ابن ابي الحديد» در اين مورد مي نويسد: «بزرگان ديني و همفكران ما بر اين واقعيت تصريح مي كنند كه اين بيان اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ نويد از آمدن امام و پيشواي بزرگي است كه فرمانرواي زمين و زمان مي گردد و همه كشورها در قلمرو قدرت او قرار مي گيرند…. »[6]
و نيز از اميرالمؤمنين آورده اند كه فرمود: «مستضعفان ياد شده در قرآن كريم كه خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواي مردم روي زمين قرار دهد،‌ ما خاندان پيامبريم. خداوند سرانجام «مهدي» اين خانواده را بر مي انگيزند و به وسيلة او، آنان را به اوج شكوه و عزت و اقتدار مي رساند و دشمنانش را به سختي، به ذلت مي كشد.»[7]
در آيه مورد بحث كه ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح مي كند كه:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين»
يعني:…. و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روي زمين، نعمتي گران ارزاني داريم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.
در اينجا، معناي ظاهري اين است كه خداوند عزت و اقتدار بني اسرائيل را به آنان باز پس مي دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهيانش را به بوتة هلاكت مي سپارد.
اما معناي نهان آية شريفه غير از معناي ظاهري و روشن آن است. آن معنا اين است كه: مقصود از تضعيف شدگان در آية شريفه، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده و بر آنان ستم كرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترين بيدادگري را در مورد آنان روا داشته اند.
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در تبيين اين مطلب فرمود:
«انتم المستضعفون بعدي.»[8]
يعني: شما تضيف شدگان پس از من هستيد.
و اين واقعيت تاريخي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از آن خبر داد، هيچ نيازي به اثبات ندارد.
تاريخ اسلامي و روند آن، به صراحت و با رساترين صداي خويش گواهي مي كند كه مردم از همان روز رحلت پيامبر، خاندان او را با كمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختي تضعيف كردند.
نكتة‌ ديگر:
در پايان بحث، در مورد آية 4 و 5 از سورة مباركة قصص، نكتة ديگري نيز شايستة طرح است و آن اينكه:
ممكن است اين تأويل و معناي نهان از آية شريفه كه امامان نور ـ عليهم السلام ـ آن را آشكار ساخته اند از ظاهر آيه نيز دريافت گردد، چرا كه در صدر آية 5، دو واژة «نريد» و «نمنّ» به صورت مضارع كه از آينده خبر مي دهد،‌ به كار رفته است.
از آنجايي كه اين آيات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسي» بر قلب مصفاي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرود آمده است مي توان گفت كه: اگر در مورد بني اسرائيل بود مي توانست به صورت ماضي كه از گذشته پيام دارد، نازل گردد، اينگونه: «وأردنا ان نمنّ» و يا اينگونه: «منّنا علي الذّين استضعفوا» همانگونه كه در ديگر آيات قرآن، به صورت ماضي بكار رفته است.
براي نمونه:
1. «لقد منّ الله علي المؤمنين… »[9]
2. «… فمن الله عليكم… »[10]
3. «و لقد منّنا عليك مره اخري»[11]
4. «و لقد منّنا علي موسي و هارون»[12]
خداوند در همة اين آيات واژة مورد نظر را به صورت ماضي بكار برده است، اما در آيه مورد بحث به صورت مستقبل «و نريد ان نمنّ»
آيا خود اين نكته, نشانگر اين واقعيت نمي تواند باشد كه معناي نهان و تأويل آية شريفه را از ظاهر و تفسير آن نيز مي توان دريافت؟
در‌ آية بعد نيز همينگونه است: «و نري فرعون و هامان… »
و جاي اين سوال كه چرا نفرمود: «و أرينا فرعون و هامان؟»
و نيز در واژه هاي: «نريد» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمكنّ» و «نري»[13] همه اين واژه هاي ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضي، در صورتي كه مي توانست ماضي باشند.
دومين نويد
و نيز خداوند در قرآن كريم اينگونه از آن حضرت نويد مي دهد:
«وعد الله الذّين آمنوا منكم و عملوا الصّالحات ليستخلفنّهم في الارض كما استخلف الذّين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني لايشركون بي شيئاً و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون… »[14]
يعني: خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده داده است كه آنان را در روي زمين جانشين ديگران سازد همانگونه كه مردمي را كه پيش از آنان بودند جانشين ديگران كرد و دينشان را ـ كه خود برايشان پسنديده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنيت تبديل كند، تا تنها مرا بپرستند و چيزي را با من شريك نگيرند. و آنان كه از آن پس، راه كفر و ناسپاسي در پيش گيرند،‌ نافرمانند.
اين آية شريفه از جمله آياتي است كه به آن حضرت تأويل شده است.
با نگرش به ظاهر اين آيه، خداوند به مؤمنان و شايسته كرداران اين امّت، نويد جامعه اي را مي دهد كه از هر پليدي و ناپاكي پيراسته است و به تمامي ارزشها و قداستها و شايستگي ها آراسته است، اين معناي ظاهري اين آية‌ شريفه.
اين وعده شكوهمند خدا كه سه بار با «لام قسم» مورد تأكيد قرار گرفته است و سه بار با «نون تأكيد» تاكنون تحقّق نيافته است.
چه زماني مرم با ايمان و شايسته كردار توانستند با اقتدار، حكومت مهر و عدل خويش را در سراسر جهان به پا دارند و در كمال آزادي و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه هاي حيات، پياده نمايند؟
اين مؤمنان شايسته كرداري كه خداوند در آية مورد بحث اين وعدة روح بخش را به آنان مي دهد، چه كساني هستند؟
اگر شما خواننده عزيز به تاريخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نوراني وحي تا كنون، مراجعه كنيد، به شايستگي درخواهيد يافت كه اين وعدة شكوهبار خدا در ظرف اين هزار چهار صد سال تحقّق نيافته و اين نويد بزرگ جامة عمل نپوشيده است.
من فكر نمي كنم كه وجدان هيچ مسلمان آگاه و با انصافي بپذيرد كه منظور از مؤمنان شايسته كردار در اين آيه، «امويان» و «عباسيان» باشند، چرا كه تاريخ مورد قبول امت اسلام و ملل بيگانه، گواه است كه «امويان و عباسيان» در حكومت سياه و وحشتناك خود،‌ سهمگين ترين جنايات را مرتكب شدند و خون پاك اولياي خدا را به زمين ريختند، حرمت ها را هتك كردند، و كاخهاي ظلم و بيدادشان لبريز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود كه اگر بخواهيم آن جنايت ها را به طور دقيق شرح دهيم كتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاري براستي دين خدا به تمكّن و اقتدار مورد نظر اين آية مباركه نائل آمد، تا نويد جهان گستر شدن آن تحقّق يافته باشد همانگونه كه در آية آمده است:
«و ليُمكنّن لهم دينهم الّذي ارتضي لهم…. »
اين صحيح است كه اسلام به دليل جامعيت، محتواي بلند، هماهنگي با فطرت و ديگر ويژگي هاي خود و آورنده و آموزگاران و الگوهاي حقيقي آن امامان نور تاكنون به ميليون ها دل و قلب راه يافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه مي دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد يك قدرت منسجم جهاني است، به طوري كه در هر گوشه اي از اين جهان پرآشوب، هر كس مي تواند به جنگ با آن برمي خيزد و بر ضد آن و پيروان آن دست به شقاوت مي زند.
صحيح است كه اسلام در مقاطعي از تاريخ خويش، در قلمرو محدودي به قدرت رسيد و رهبري سياسي و اجتماعي را به كف گرفت، امّا آيا براستي همين حاكميّت محدود و قطعي، نويد مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شكوهمند خداست؟ اگر چنين است اين شرايط كه در همان عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تحقّق يافت و اسلام بر مدينه و بخش هايي از «جزير‌ة العرب» حاكم گرديد.

 با اين وصف، معنا و مفهوم اين نويد شكوهبار قرآني چه مي تواند باشد كه مي فرمايد:
«وعد الله الذّين آمنوا منكم و عملوا الصّالحات…. »
يعني: خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دهند وعده داده است كه آنان را در روي زمين جانشين سازند…. .
بنظر ما، معناي واقعي اين نويد قرآني اين است كه روزگاري در پيش است كه بر سراسر گيتي حاكم مي گردد و مسلمانان بدون هيچ هراس و دلهره اي راه و رسم مترقي و شعائر و برنامه هاي انسان ساز ديني خود را برپاي مي دارند و در تمامي مناطق مسكوني و آباد جهان، تنها اسلام، تدبير امور و تنظيم شئون بشريت را به دست مي گيرد.
آري! اين وعدة شكوهبار قرآن است و اين هم تاكنون، تحقّق نيافته است.
[1] . سورة‌ فصلت، آية 42.
[2] . سورة نحل، آية 89.
[3] . سورة انعام،‌آية 59.
[4] . سوره قصص، آية 5 و 6.
[5] . نهج البلاغه، قصار 209.
[6] . شرح ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29.
[7] . بحارالانوار، ج 51، ص 63.
[8] . واژة مستضعف در مفهوم قرآني: كسي است كه نيروهاي بالقوه و بالفعل را بر برازندگي، تكامل و اقتدار و شكوه داراست اما از سوي استبداد،‌ ارتجاع و استعمار حاكم، سخت زير فشار است، و در همانحال در انديشة گستردن بندهاي اسارت و در انديشة عدالت و آزادگي و تقواپيشگي نه اينكه به معناي عنصر فاقد قدرت و توان و تحرك و برنامه و هدف باشد.
[9] . سورة ‌آل عمران، آية 164.
[10] . سورة نساء‌،‌ آية 94.
[11] . سورة طه، آية 37.
[12] . سورة صافات، آية 114.
[13] . واژه هاي ششگانه مورد اشاره در دو آية مورد بحث، در آيات 5 و 6 سورة قصص بكار رفته اند.
[14] . سوره نور، آية 55.

 نظر دهید »

فشار قبر

19 فروردین 1396 توسط رضوانی

 نظر دهید »

مژده قرآن به بچه شیعه‌ها

18 فروردین 1396 توسط رضوانی

حضرت در عالم مکاشفه فرمودند: شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید چطور کلمه “یمین” را حساب نکردید؟

پیشتر در نوشتار ” انسان‌های غایب در روز حشر ” گفتیم که مخلصین (به فتح لام) نورچشمی‌های خدایند و یکی از فضایل و خصائل بی حدّ و عدّ این جماعت این است که از حشر در محشر و محاسبه روز حساب معافند. نه فقط از حشر و حساب که از سوال قبر و نکیر و منکر و میزان و صراط نیز.

بر این حقیقت دلالت دارد کریمه: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار می شوند![صافات/127-128].

از مخلصان و مقربان درگاه خدا که بگذریم، در فرودست، کسانی را می‌یابیم که قرآن از آنها تعبیر کرده است به “اصحاب یمین". قرآن می‌فرماید: در قیامت شما انسان‌ها سه دسته خواهید شد:

گروهی در زمره اصحاب یمین،

گروهی در عداد اصحاب شمال

و گروهی هم از جمله مقربین ( که پیشتر وصف جمیلشان گذشت).

«وَ كُنْتُم ازْواجاً ثَلثَةً فَاصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اصْحابُ الْمَیْمَنَةَ وَ اصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقوُنَ السَّابِقوُنَ اوُلئِكَ الْمُقَرَّبوُنَ.».[واقعه/7تا11] این آیات، اصحاب یمین را در مقابل اصحاب شمال گذاشته است. اصحاب یمین همان گروهی هستند که در قیامت، نامه عملشان به دست راستشان داده می شود:

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ كِتابَهُ بِیَمینِه [انشقاق/7]. اما چه فرقی است بین مقربان(مخلصان) و اصحاب یمین؟ مقربان کسانی اند که فانی در افعال، صفات و ذات خدایند. اینها حسابشان با خدا پاک است چون از نفس و مشتهیات نفسانی رهیده و به قاف قله قرب خدا، رسیده اند.

در این منزل سکنی گزیده و خدا را بدون حجاب و احتجاب، به نظاره می نشینند.

از این روست که خداوند شهادت داده است که هیچ کس را یارای توصیف حضرتش نیست مگر این جماعت: «سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین »؛ پاك و منزه است خداوند از آنچه او را توصیف می كنند، مگر توصیف بندگان مخلص خداوند[صافات/159-160]. همین ویژگی ها موجب شده است که مخلصین، خودشان را نبینند. نه تنها برای نفس شان، خودیتی قائل نیستند که حتی اعمالشان را نیز نمی بینند. اما اصحاب یمین متوسطین در ایمانند و رشک برانگیزترین ویژگی شان اینکه روزی که در قیامت که همه در اسارت کارهای زشت و نکوهیده خویش اند، ایشان هیچ دَینی بر گردنشان نیست.

چنانکه می فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَة إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمینِ »؛ هر كس در گرو اعمال خویش است جز اصحاب یمین[مدثر/28-29] رهینه یعنی وثیقه و گروگان. چیزی که آدمی باید گرو بسپارد تا مالی را قرض بگیرد. اگر چه گاه گاهی خبط و خطایی به دست آنها رفته است اما به دلیل یک ویژگی ممتاز که دارند، بر خلاف دیگران، در رهان عمل خویش نیستند. آن ویژگی ممتاز نیست مگر ولایت اهل بیت(علیهم السلام).

على بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده كه «الیمین امیرالمؤمنین علیه السّلام و شیعته و اصحابه»، پس شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام رقاب خود را بسبب قبول ولایت ولى خداى تعالى علیه السّلام از قید رهانت برآورده اند.[ تفسیر شریف لاهیجى، ج 4، ص: 638]. مقربان کسانی اند که فانی در افعال، صفات و ذات خدایند. اینها حسابشان با خدا پاک است چون از نفس و مشتهیات نفسانی رهیده و به قاف قله قرب خدا، رسیده اند.

در این منزل سکنی گزیده و خدا را بدون حجاب و احتجاب، به نظاره می نشینند. حسن ختام این مقال، حکایتی است نکته‌آموز از عارف واصل، شیخ جعفر مجتهدی(علیه‌الرحمه): در احوالات شیخ جعفر مجتهدی آمده، یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که : « كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ » به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان می‌باشند الا آنها؟ هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم. تا اینکه نجف خدمت حضرت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسیدم و به آقا عرض کردم مولای من اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عملشان نمی باشند؟ حضرت در عالم مکاشفه فرمودند: شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید چطور کلمه “یمین” را حساب نکردید؟ هنگامی که کلمه یمین را “حساب” کردم متوجه شدم حاصل آن میشود عدد ۱۱۰. در آن موقع فهمیدم که كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند مگر شیعیان و پیروان امیر المومنین که به عنایت و شفاعت حضرت مولا حساب و کتابی بر آنها نیست.[لاله ای از ملکوت، صص ۵۴ و ۵۵]

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس