امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن
قرآن كتاب پرشكوه خداست.
كتابي است كه نه كتابهاي آسماني پيشين آن را خدشه دار و باطل مي سازد و نه واقعيت هاي آينده.[1]
بيانگر هر چيزي است[2] و هيچ تر و خشكي نيست، مگر اينكه در (اين) كتاب روشن و روشنگر آمده است. [3] و….
آيا فكر مي كنيد چنين كتابي از ظهور اصلاحگر بزرگ تاريخ انسانيت و بنياد حكومت جهان گستر و عادلانة او، خبر نمي دهد و در مورد آن ساكت است؟
هرگز چنين نيست…. .
قرآن از امام مهدي ـ عليه السلام ـ و برپايي حكومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آيات بسياري سخن گفته است و از اين حقيقت بزرگ خبر داده است.
و اين آيات بر شخصيت گرانماية آن حضرت و ظهور او تأويل گرديده است. همانگونه كه امامان نور ـ عليهم السلام ـ كه قرآن در خانة آنان فرود آمده است، بدين واقعيت تصريح كرده اند و مي دانيم كه صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوي خانه، يعني اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به آنچه در خانه است، داناتر و آگاه ترند.
نمونه ها:
1. قرآن در نويدي مي فرمايد:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين و نمكنّ لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون.»[4]
يعني: و ما اراده كرديم به كساني كه در روي زمين تضعيف شده اند نعمتي گران، ارزاني داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم.
و به آنان در زمين اقتدار و منزلتي شايسته دهيم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهيانش چيزي را كه از آن مي هراسيدند، نشان مي دهيم.
اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در تأويل اين آيه شريفه مي فرمايد: «دنيا پس از چموشي و سركشي، بسان شتري كه از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي كند و آنرا براي بچه اش نگه داري مي كند، به ما روي خواهد آورد.»[5]
سپس به تلاوت اين آيه شريفه پرداخت كه:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين… »
«ابن ابي الحديد» در اين مورد مي نويسد: «بزرگان ديني و همفكران ما بر اين واقعيت تصريح مي كنند كه اين بيان اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ نويد از آمدن امام و پيشواي بزرگي است كه فرمانرواي زمين و زمان مي گردد و همه كشورها در قلمرو قدرت او قرار مي گيرند…. »[6]
و نيز از اميرالمؤمنين آورده اند كه فرمود: «مستضعفان ياد شده در قرآن كريم كه خداوند اراده فرموده است آنان را پيشواي مردم روي زمين قرار دهد، ما خاندان پيامبريم. خداوند سرانجام «مهدي» اين خانواده را بر مي انگيزند و به وسيلة او، آنان را به اوج شكوه و عزت و اقتدار مي رساند و دشمنانش را به سختي، به ذلت مي كشد.»[7]
در آيه مورد بحث كه ظاهر سخن از جنايات فرعون است قرآن به اين واقعيت تصريح مي كند كه:
«و نريد ان نمن علي الذّين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين»
يعني:…. و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روي زمين، نعمتي گران ارزاني داريم و آنان را پيشوايان سازيم و وارثان گردانيم.
در اينجا، معناي ظاهري اين است كه خداوند عزت و اقتدار بني اسرائيل را به آنان باز پس مي دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهيانش را به بوتة هلاكت مي سپارد.
اما معناي نهان آية شريفه غير از معناي ظاهري و روشن آن است. آن معنا اين است كه: مقصود از تضعيف شدگان در آية شريفه، خاندان پيامبرند. مردم آنان را تضعيف نموده و بر آنان ستم كرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترين بيدادگري را در مورد آنان روا داشته اند.
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در تبيين اين مطلب فرمود:
«انتم المستضعفون بعدي.»[8]
يعني: شما تضيف شدگان پس از من هستيد.
و اين واقعيت تاريخي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از آن خبر داد، هيچ نيازي به اثبات ندارد.
تاريخ اسلامي و روند آن، به صراحت و با رساترين صداي خويش گواهي مي كند كه مردم از همان روز رحلت پيامبر، خاندان او را با كمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختي تضعيف كردند.
نكتة ديگر:
در پايان بحث، در مورد آية 4 و 5 از سورة مباركة قصص، نكتة ديگري نيز شايستة طرح است و آن اينكه:
ممكن است اين تأويل و معناي نهان از آية شريفه كه امامان نور ـ عليهم السلام ـ آن را آشكار ساخته اند از ظاهر آيه نيز دريافت گردد، چرا كه در صدر آية 5، دو واژة «نريد» و «نمنّ» به صورت مضارع كه از آينده خبر مي دهد، به كار رفته است.
از آنجايي كه اين آيات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسي» بر قلب مصفاي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرود آمده است مي توان گفت كه: اگر در مورد بني اسرائيل بود مي توانست به صورت ماضي كه از گذشته پيام دارد، نازل گردد، اينگونه: «وأردنا ان نمنّ» و يا اينگونه: «منّنا علي الذّين استضعفوا» همانگونه كه در ديگر آيات قرآن، به صورت ماضي بكار رفته است.
براي نمونه:
1. «لقد منّ الله علي المؤمنين… »[9]
2. «… فمن الله عليكم… »[10]
3. «و لقد منّنا عليك مره اخري»[11]
4. «و لقد منّنا علي موسي و هارون»[12]
خداوند در همة اين آيات واژة مورد نظر را به صورت ماضي بكار برده است، اما در آيه مورد بحث به صورت مستقبل «و نريد ان نمنّ»
آيا خود اين نكته, نشانگر اين واقعيت نمي تواند باشد كه معناي نهان و تأويل آية شريفه را از ظاهر و تفسير آن نيز مي توان دريافت؟
در آية بعد نيز همينگونه است: «و نري فرعون و هامان… »
و جاي اين سوال كه چرا نفرمود: «و أرينا فرعون و هامان؟»
و نيز در واژه هاي: «نريد» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمكنّ» و «نري»[13] همه اين واژه هاي ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضي، در صورتي كه مي توانست ماضي باشند.
دومين نويد
و نيز خداوند در قرآن كريم اينگونه از آن حضرت نويد مي دهد:
«وعد الله الذّين آمنوا منكم و عملوا الصّالحات ليستخلفنّهم في الارض كما استخلف الذّين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني لايشركون بي شيئاً و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون… »[14]
يعني: خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده داده است كه آنان را در روي زمين جانشين ديگران سازد همانگونه كه مردمي را كه پيش از آنان بودند جانشين ديگران كرد و دينشان را ـ كه خود برايشان پسنديده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنيت تبديل كند، تا تنها مرا بپرستند و چيزي را با من شريك نگيرند. و آنان كه از آن پس، راه كفر و ناسپاسي در پيش گيرند، نافرمانند.
اين آية شريفه از جمله آياتي است كه به آن حضرت تأويل شده است.
با نگرش به ظاهر اين آيه، خداوند به مؤمنان و شايسته كرداران اين امّت، نويد جامعه اي را مي دهد كه از هر پليدي و ناپاكي پيراسته است و به تمامي ارزشها و قداستها و شايستگي ها آراسته است، اين معناي ظاهري اين آية شريفه.
اين وعده شكوهمند خدا كه سه بار با «لام قسم» مورد تأكيد قرار گرفته است و سه بار با «نون تأكيد» تاكنون تحقّق نيافته است.
چه زماني مرم با ايمان و شايسته كردار توانستند با اقتدار، حكومت مهر و عدل خويش را در سراسر جهان به پا دارند و در كمال آزادي و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه هاي حيات، پياده نمايند؟
اين مؤمنان شايسته كرداري كه خداوند در آية مورد بحث اين وعدة روح بخش را به آنان مي دهد، چه كساني هستند؟
اگر شما خواننده عزيز به تاريخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نوراني وحي تا كنون، مراجعه كنيد، به شايستگي درخواهيد يافت كه اين وعدة شكوهبار خدا در ظرف اين هزار چهار صد سال تحقّق نيافته و اين نويد بزرگ جامة عمل نپوشيده است.
من فكر نمي كنم كه وجدان هيچ مسلمان آگاه و با انصافي بپذيرد كه منظور از مؤمنان شايسته كردار در اين آيه، «امويان» و «عباسيان» باشند، چرا كه تاريخ مورد قبول امت اسلام و ملل بيگانه، گواه است كه «امويان و عباسيان» در حكومت سياه و وحشتناك خود، سهمگين ترين جنايات را مرتكب شدند و خون پاك اولياي خدا را به زمين ريختند، حرمت ها را هتك كردند، و كاخهاي ظلم و بيدادشان لبريز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود كه اگر بخواهيم آن جنايت ها را به طور دقيق شرح دهيم كتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاري براستي دين خدا به تمكّن و اقتدار مورد نظر اين آية مباركه نائل آمد، تا نويد جهان گستر شدن آن تحقّق يافته باشد همانگونه كه در آية آمده است:
«و ليُمكنّن لهم دينهم الّذي ارتضي لهم…. »
اين صحيح است كه اسلام به دليل جامعيت، محتواي بلند، هماهنگي با فطرت و ديگر ويژگي هاي خود و آورنده و آموزگاران و الگوهاي حقيقي آن امامان نور تاكنون به ميليون ها دل و قلب راه يافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه مي دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد يك قدرت منسجم جهاني است، به طوري كه در هر گوشه اي از اين جهان پرآشوب، هر كس مي تواند به جنگ با آن برمي خيزد و بر ضد آن و پيروان آن دست به شقاوت مي زند.
صحيح است كه اسلام در مقاطعي از تاريخ خويش، در قلمرو محدودي به قدرت رسيد و رهبري سياسي و اجتماعي را به كف گرفت، امّا آيا براستي همين حاكميّت محدود و قطعي، نويد مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شكوهمند خداست؟ اگر چنين است اين شرايط كه در همان عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تحقّق يافت و اسلام بر مدينه و بخش هايي از «جزيرة العرب» حاكم گرديد.
با اين وصف، معنا و مفهوم اين نويد شكوهبار قرآني چه مي تواند باشد كه مي فرمايد:
«وعد الله الذّين آمنوا منكم و عملوا الصّالحات…. »
يعني: خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دهند وعده داده است كه آنان را در روي زمين جانشين سازند…. .
بنظر ما، معناي واقعي اين نويد قرآني اين است كه روزگاري در پيش است كه بر سراسر گيتي حاكم مي گردد و مسلمانان بدون هيچ هراس و دلهره اي راه و رسم مترقي و شعائر و برنامه هاي انسان ساز ديني خود را برپاي مي دارند و در تمامي مناطق مسكوني و آباد جهان، تنها اسلام، تدبير امور و تنظيم شئون بشريت را به دست مي گيرد.
آري! اين وعدة شكوهبار قرآن است و اين هم تاكنون، تحقّق نيافته است.
[1] . سورة فصلت، آية 42.
[2] . سورة نحل، آية 89.
[3] . سورة انعام،آية 59.
[4] . سوره قصص، آية 5 و 6.
[5] . نهج البلاغه، قصار 209.
[6] . شرح ابن ابي الحديد، ج 19، ص 29.
[7] . بحارالانوار، ج 51، ص 63.
[8] . واژة مستضعف در مفهوم قرآني: كسي است كه نيروهاي بالقوه و بالفعل را بر برازندگي، تكامل و اقتدار و شكوه داراست اما از سوي استبداد، ارتجاع و استعمار حاكم، سخت زير فشار است، و در همانحال در انديشة گستردن بندهاي اسارت و در انديشة عدالت و آزادگي و تقواپيشگي نه اينكه به معناي عنصر فاقد قدرت و توان و تحرك و برنامه و هدف باشد.
[9] . سورة آل عمران، آية 164.
[10] . سورة نساء، آية 94.
[11] . سورة طه، آية 37.
[12] . سورة صافات، آية 114.
[13] . واژه هاي ششگانه مورد اشاره در دو آية مورد بحث، در آيات 5 و 6 سورة قصص بكار رفته اند.
[14] . سوره نور، آية 55.