حضرت علي اكبر علیه السلام
حضرت علي اكبر علیه السلام فرزند بزرگ سيد الشهدا علیه السلام و شبيه پيامبر صلی الله علیه كه روز عاشورا فداي دين شد. مادر علي اكبر، ليلا دختر ابي مره بود. در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال هم گفتهاند. او اولين شهيد عاشورا از بني هاشم بود.[1] علي اكبر شباهت بسياري به پيامبر داشت،هم در خلقت، هم در اخلاق و هم در گفتار. به همين جهت روز عاشورا وقتي اذن ميدان طلبيد و عازم جبهه پيكار شد،امام حسين - عليه السلام - چهره به آسمان گرفت و گفت: «اللهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا و كنا اذا اشتقنا الي رؤية نبيك نظرنا اليه…»[2] شجاعت و دلاوري علي اكبر و رزم آوري و بصيرت ديني و سياسي او، در سفر كربلا بويژه در روز عاشورا تجلي كرد.سخنان، فداكاريها و رجزهايش دليل آن است. وقتي امام حسين از منزلگاه «قصر بني مقاتل» گذشت، روي اسب چشمان او را خوابي ربود و پس از بيداري «انا لله و انا اليه راجعون» گفت و سه بار اين جمله و حمد الهي را تكرار كرد.علي اكبر وقتي سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد، حضرت فرمود: در خواب ديدم سواري ميگويد اين كاروان به سوي مرگ ميرود. پرسيد: مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا.
گفت: «فاننا اذن لا نبالي ان نموت محقين» پس باكي از مرگ در راه حق نداريم![3] روز عاشورا نيز پس از شهادت ياران امام، اولين كسي كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداي دين كند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود،ولي از ايثار و روحيه جانبازي او جز اين انتظار نبود. وقتي به ميدان ميرفت،امام حسين - عليه السلام - در سخناني سوزناك به آستان الهي،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولي تيغ به رويشان كشيدند، نفرين كرد.
علي اكبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاي شجاعانهاي با انبوه سپاه دشمن نمود.
هنگام جنگ، اين رجز را ميخواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عميق اوست:
انا علي بن الحسين بن علي
نحن و رب البيت اولي بالنبي
تالله لا يحكم فينا ابن الدعي
اضرب بالسيف احامي عن ابي
ضرب غلام هاشمي عربي[4]
پيكار سخت، او را تشنهتر ساخت. به خيمه آمد. بي آنكه آبي بتواند بنوشد،با همان تشنگي و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد. قاتل او مرة بن منقذ عبدي بود. پيكر علي اكبر با شمشيرهاي دشمن قطعه قطعه شد.وقتي امام بر بالين او رسيد كه جان باخته بود. صورت بر چهره خونين علي اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين كرد:
«قتل الله قوما قتلوك…» و تكرار ميكرد كه:«علي الدنيا بعدك العفا». و جوانان هاشمي را طلبيد تا پيكر او را به خيمه گاه حمل كنند.[5] علي اكبر،نزديكترين شهيدي است كه با حسين - عليه السلام - دفن شده است. مدفن او پايين پاي ابا عبد الله الحسين - عليه السلام - قرار دارد و به اين خاطر ضريح امام، شش گوشه دارد. [6]
[1] . حياة الامام الحسين، ج 3، ص 245 و مقاتل الطالبيين.
[2] . بحار الأنوار، ج 45، ص 43.
[3] . اعيان الشيعه،ج 8،ص 206.
[4] . همان،ص 207.
[5] . حياة الامام الحسين،ج 3،ص 248.
[6] . از جمله براي شرح حال او ر.ك:«علي الاكبر» از عبد الرزاق الموسوي، چاپ 1368 قمري،نجف، ص146.
ميلاد حضرت علي اکبر عليه السلام و روز جوان تهنيت باد
عزيزم! از جواني به اندازه اي که باقي است، استفاده کن؛
که در پيري همه چيز از دست ميرود، حتي توجه به آخرت و خداي تعالي!
*امام خميني رحمه الله
ميلاد حضرت علي اکبر عليه السلام تهنيت باد
ســـلام و درود بي پايان بر صورت و سيرت پيامبر گونه اش باد.
ویژگی های یاران امام عصر (عجل الله فرجه الشریف )
ویژگی های یاران امام عصر (عجل الله فرجه الشریف)
1. کمال آگاهی و معرفت
2. ایمان کامل و استوار
3. اطاعت از امام (جریان هارون مکی )
4. عبادت و شب زنده داری
5. افراد ممتاز، شجاع و بردبار
6. اتحاد و برادری
7. صلابت (نه احساس غرور و نه احساس ضعف)
8. آرزوی انجام وظیفه و شهادت
9. زهد و پارسایی با تواضع و فروتنی
10. نام مقدس حسینبر لب آنها است
فَرق علم پيامبر و علم امام
در ابتدا، لازم است به چند نكته اشاره شود:
1ـ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ داراي مناصب و شئوناتي بود؛ مانند: نبّوت دريافت وحي، ولايت، رهبري مردم و مرجعيت ديني، كه تمام آن شئونات غيراز نبّوت و دريافت وحي به ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ يكي پس از ديگري منتقل شده است.
2ـ علم امام علي ـ عليه السّلام ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ علم اكتسابي و مكتبي نبوده است؛ بلكه علم لدني و خداداي بوده است كه از طريق پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به ائمه اطهار- عليهم السلام- رسيده است.
3ـ امام علي ـ عليه السّلام ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ باب علم نبي ميباشند. در كتب اهل سنت، حديث معروف «انا مدينة العلم و عليٌ بابها»[1] آمده است. آيا علم پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه امّي بود، اكتسابي بود يا خدادادي و لَدنّي؟ حتماً قبول داريد، كه لدنّي و خدايي بوده است، امام علي ـ عليه السّلام ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ باب همان علم ميباشند.
ـ بعد از ذكر اين مقدمه، بايد گفت:
اولا: خداوندمتعال در قرآن، ائمه اطهار - عليهم السلام- را مساوي با پيامبر و پيامبر را مساوي با خود قرار داده است. «اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» [2]. و از اينكه فرموده است رسول و اولي الامر را اطاعت كنيد، استفاده ميشود كه اولي الامر بايد معصوم باشند، چنانكه «فخررازي» اعتراف نموده است: «لابدّ أن يكون معصوماً عن الخطاء»[3] و طبق آية 33 سورة احزاب (آية تطهير) پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهلبيت- عليهم السلام- داراي عصمت ميباشند.
نكتة مهم اينكه؛ لازمة مساوي قرار گرفتن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با خداوند در اطاعت، اين نيست كه نعوذبالله پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مثل خدا شده و عملش ذاتي شود، بلكه بدين معنا است كه اوامر پيامبر همان اوامر اللهي و نواهي او، نواهي اللهي است «و ما ينطق عن الهوي ان هو الاّ وحي يُوحي، علّمه شديد القوي»[4].
آيا مساوي بودن اوليالامر با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خصوصاً اينكه با يك امر آمده است و (اطيعوا) يك بار بيان شده است، «اطيعوا الرسول واولي الامرمنكم» نشانة اين است كه اوليالامر داراي تمام منصبهاي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميشود؟ اگر اين چنين باشد، نعوذُبالله اين اشكال بر خداوند هم وارد است؟ امّا اگر بگوئيم فقط در اطاعت مثل رسولالله ـ صلّي الله عليه و آله ـ است و رسول الله - صلي الله عليه وآله- هم در اطاعت مثل خداوند متعال است نه در تمام جهات، اين عين تصريح قرآن است ،چنانكه در ادبيات عرب وقتي ميگويند زيد مانند شير است يعني در شجاعت نه در يال و كاكل داشتن، پس لزوم اطاعت از احاديث ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ ، مانند لزوم اطاعت از حكم پيامبر اسلام است نه اينكه آنها نبي باشند.
ثانياً: پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ را عدل قرآن قرار داده است فرموده: «اني قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا (اني تارك فيكم الثقلين) كتاب الله و عترتي اهل بيتي.»[5] من در ميان شما چيزي گرانمايه را باقي گذاشتم (و يا ثقلين باقي گذاشتم) كه اگر آن را بگيريد و بدان تمسك جوييد هرگز گمراه نخواهيد شد. كتاب خداوند و خانوادة من، در نقل مسلم «اني تارك فيكم الثقلين»[6] دارد و در نقل خوارزمي دارد «لن يَفترقا حتي يردا عليَّ الحوض»[7] اين دو از هم جدا نميشوند تا وقتي كه در حوض كوثر بر من وارد شوند. اما دلالت حديث ثقلين اين نيست كه كلام ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ كلام خداوند است، بلكه مراد اين است همچنانكه قرآن واجبالاطاعة است كلام وحديث اهل بيت هم واجبالاطاعة ميباشد، چون هر چه ميگويند، طبق دستور خداوند ميگويند، در واقع بايد گفت كه حديث ثقلين همان چيزي را نسبت به اهل بيت ميگويد، كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حديث منزلت، نسبت به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ا فلا تَرضي يا علي ان تكون مني بمنزلة هارون من موسي اِلَا اَنّهُ لا نبي بعدي»[8] يا علي راضي نميشوي كه نسبت به من بمنزلة هارون نسبت به موسي باشي؟ (ميبيني تمام مناصب هارون براي تو ثابت است)، جز آنكه بعد از من نبي نيست، يعني حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و ائمه اطهار- عليهم السلام- تمام مناصب و شئونات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را دارا ميباشند، جز رسالت و دريافت وحي؛ در نتيجه كلام و احاديث آنها از اين جهت اعتبار دارد.
ثالثاً: طبق آنچه در كتب اهل سنّت آمده است و اهلبيت- عليهم السلام- را هم به تصريح خود امام علي- عليه السلام- كه جانشينان است همان قرآن قرار دادهاند، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: « علي مَعَ القرآن و القرآن مَعَ علي لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض»[9] علي با قرآن است و قرآن با علي است و اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا اينكه در روز قيامت كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، حاكم گفته است اين حديث صحيح الاسناد است.[10] معناي همراه بودن علي با قرآن اين است كه هر چه علي بگويد، موافق قرآن است، مخالف قرآن نميگويد، نه اينكه بر علي وحي ميشود، و همين معني را دارد حديث «علي مع الحق و الحق مع عليّ»[11].
رابعاً: ائمه اطهار - عليهم السلام- طبق آية تطهير و آية اوليالامر، داراي عصمت ميباشند، و عصمت تنها در بعد اخلاقي و عملي (كه عدم اشتباه و عدم نسيان باشد) نيست، بلكه عصمت از جهل و عدم اشتباه در بيان مطالب علمي و ديني و تفسير قرآن و عدم اشتباه در اخذ مطالب از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد وحي و غيره و عدم اشتباه و عدم مانع از رساندن آن به طور صحيح بدست مردم هم لازم است و اين خود بهترين دليل است بر اعتبار احاديث ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ و ضرورت نقل احاديث آنها.
در نتيجه: اولاً: خود قرآن اطاعت از اهلبيت (ع) را، در كنار اطاعت از خدا و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آلهـ قرار داده است. ثانياً: خود پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حديث ثقلين، اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ را عِدل قرآن قرار داده است و در حقيقت علم آنها علمي است الهي. ثالثاً: اهل سنت در روايات خود، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را همراه قرآن دانستهاند، كه معناي آن با توجّه به حديث منزلت و … ، عصمت ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ است بدين معنا كه آنها موافق قرآن حرف ميزنند و اين بدان معنا نيست كه بر آنها وحي نازل شود و علماي شيعه نيز قائل به چنين امري نيستند.
[1] - متقي هندي، كنزالعمال، (بيروت مؤسسة الرسالة، پنجم، 1405) ج 11، ص 614، روايت 32978.
[2] - سورة نساء، آية 59.
[3] - فخررازي، التفسير الكبير، (بيروت داراحياء التراث العربي) ج 5، جزء 10، ص 144.
[4] ـ سورة نجم، آيه 5 ـ 3.
[5] - محمد بن عيسي ترمزي صحيح ترمذي (مطبعة بولاق 1292) ج 2، ص 308.
[6] - ابوالحسن مسلم بن الحجاج القشيري، صحيح مسلم شرح النووي (بيروت، دارلفكر 1401) ج15، ص 179.
[7] - سلطان الواعظين شيرازي وشبهاي پيشاور (دارالكتب الاسلاميه، چاپ سيوهفتم 1367) ص 225.
[8] - ابي عبدالله محمد بن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري (بيروت، دارلفكر 1401) ج 4، ص208، و ج 5، ص 129 و ر . ك: ابن هشام، السيرة النبوّيه (طبع مصر 1355) ج 4، ص163 و ر. ك: متقي هندي كنزالعمال (مؤسسة الرسالة، چ پنجم، 1405) ج 11، ص 607، روايت 32934.
[9] - همان مدرك ج 11، ص 603، روايت 32912، و ر. ك: حافظ ابي عبدالله محمد حاكم نيشابوري مستدرك الصحيحين (حيدرآباد ركن 1324) ج3، ص124.
[10] - همان مدرك.
[11] - كنزل العمال (پيشين) ج 11، ص 621، روايت 33018، و ر. ك: ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهجالبلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (مصر 1378) ج 2، ص 297.
گاهی متظر به گل نشستن گل نرگس هستیم و لحظه ها را می شماریم تا زمستان بیایید در حالی که الان در بهار گلها هستیم واقعا منتظریم یا.............................
روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند:
استاد، چه شده كه اين گونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟
شیخ جعفر درمیان گریهها گفت:آری… یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرد.
همه با نگرانی پرسیدند: مگرچه گفت؟ شیخ در جواب میگويد: او به من گفت: شیخ جعفر، من همانی هستم که همه میگویند، آیا تو هم همانی هستی که میگویند؟! و اين سوال حالم را عجيب دگرگون كرد.
بياييد ما نيز این سؤال را از خودمان بپرسیم: آیا ما، همانی هستیم که همه میگویند؟!
همه میگویند هستي شیعه امام اوست و تمام زندگی شیعه در امامش خلاصه میشود، میگویند: شیعه جز خشنودي مولایش هوای دیگری در سر ندارد. میگویند تنها آرزوي شیعه ظهور مولايش میباشد و لحظه لحظة عمرش را با یاد آن حضرت سپري مینمايد.
حقيقتاً آیا چنین حالاتی را در خود سراغ داریم؟آیا عنوان شیعه برازندة ما هست؟و در يك كلام آیا ما همانی هستیم که همه میگویند؟