مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

رأي گمشده مدرّس در مجلس

02 اردیبهشت 1396 توسط رضوانی


مدرّس در دوره دوّم مجلس شورا به عنوان طراز اول روحانيت که بر اساس متمّم قانون اساسي بايد در مجلس حضور و نظارت بر مصوبات مجلس داشته باشد از طرف مراجع نجف اشرف معرفي شد و در مجلس شورا شرکت کرد. و بعد از دوره دوّم از دوره سوّم تا دوره ششم از تهران انتخاب شد و در تمام اين دوره پنج گانه در مجلس حضور داشت و در تمام اين مدّت با رضاخان که از طرف انگليس روي کار آمده بود و مدّتي سردار سپه و وزير جنگ و مدّتي رئيس الوزراء بود مبارزه کرد و در سال 1304 شمسي که مجلس انقراض سلطنت قاجاريه را اعلام و احمد شاه را خلع و رضا خان را به جاي او نصب کرد مدرّس با اين جريان نيز مخالفت نمود و با رضاخان مبارزه کرد تا اين که ششمين دوره مجلس خاتمه يافت و رضا خان که اکنون سلطان مملکت است تصميم گرفت بهر ترتيب ممکن از انتخاب مدرّس در دوره هفتم جلوگيري شود. بر اين اساس دولت و شهرباني و شهرداري شروع به تجهيزاتي کردند، و وکلاي دولتي نيز دسته بندي هائي را آغاز نمودند، و بالاخره در موقع انتخابات رأي دهندگان را زير نظر گرفتند و اگر کسي نام مدرّس را در تعرفه (ورقه انتخاباتي) مي نوشت تحت تعقيب قرار مي گرفت بنابر اين هيچ رأيي به نام مدرّس خوانده نشد به طوري که مدرّس گفت:
«من يک رأي براي خودم نوشتم آن کجا است؟»[1]
به اين ترتيب دست هاي جنايت کار رضا خاني يک عالم شجاع سياستمدار، آزاد انديش و آزادي خواه را از صحنه سياست کنار زد و صداي آزادي خواهي را در مجلس شوراي ايران خاموش کرد.
[1] . علي مدرّسي، ج1، ص 102 و مدرّس قهرمان، ج2، ص 775.

 نظر دهید »

زندگی‌نامه شاعره معاصرپروین اعتصامی

14 فروردین 1396 توسط رضوانی


در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. نام او، چنانکه در لغت نامه دهخدا آمده است، ابتدا رخشنده بود و پروین را که تا آن تاریخ نامی مرسوم برای دختران نبودبه عنوان تخلص شعری انتخاب کرده بود، هر چند در شناسنامه وی نیز نام پروین آمده است. پدرش، یوسف اعتصامی (۱۲۵۳ ـ ۱۳۱۶ ش /۱۲۹۱ـ ۱۳۵۶) ملقب به اعتصام الملک، از ادیبان و نویسندگان و مترجمان بنام عصر خود و مادرش، که اختر نام داشت و در زندگینامه‌های پروین معمولاً از او یاد نمی‌شود، دختر میرزا عبدالحسین مقدّم العداله از شعرای اواخر دوره قاجار و متخلص به «شوری» بود. پروین در کودکی همراه با پدر به تهران آمد و در این شهر ساکن شد.

خانه پدر پروین به سبب شخصیت ادبی و علمی اعتصام الملک محل آمد و شد و محفل دوستانه اشخاصی همچون حاج سیدنصرالله تقوی و دهخدا و بهار بود و اعتصام الملک با تسلط بر زبان‌های عربی و فرانسه، به کتب و مجلاتی که در آن زمان از قاهره و دمشق و بغداد و قفقاز و اروپا به ایران می‌رسید، دسترسی داشت. پروین زیر نظر پدر و در محیطی علمی و ادبی تربیت شد و به بلوغ فکری و فرهنگی دست یافت و با افکار نخبگان ادب عصر خود آشنا شد. مقدمات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و در «مدرسه اناثیه امریکائی» تهران به تحصیل پرداخت و در ۱۳۰۳ش در هجده سالگی از آن مدرسه فارغ التحصیل شد و مدتی نیز در همان‌جا تدریس کرد.

← ازدواج پروین

ده سال پس از این تاریخ، یعنی در تیر ۱۳۱۳ ازدواج کرد. شوهرش که پسرعموی پدر او و افسر شهربانی بود، وی را چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه ــ که محل خدمت وی بود ــ برد، اما پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه همسر به منزل پدر بازگشت و در مرداد ۱۳۱۴ رسماً از او جدا شد. به گفته ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین که منبع اصلی اطلاعات مربوط به زندگی خصوصی پروین است، «این ازدواج متناسب نبود» و «اخلاق نظامی» همسر پروین «با روح لطیف و آزاد» او مغایرت داشت، علاوه بر این، پروین از محیط منزه خانه پدری، پس از ازدواج «ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود»

(علی نجوای عرش کبریایی )

علی نجوای عرش کبریایی                             علی مولود بیت ا…

 علی آیینه ای از حق زمعنی                    علی قربانی محراب خونین

علی میزان حق،مثقال توزین               علی مولای درویشان بی کس

علی روحی زانفاس مقدس                    علی ذکر و دعای هرملائک

علی ره توشه عرفان سالک                       علی وصف کمالات پیمبر

علی را دخت احمد گشته همسر        علی همراه خود دارد سه گوهر

علی دارد حسن همراه کوثر                   علی دارد حسینی نور عینی

علی سلطان وچون او کس نبینی          علی غمخوار ودمساز یتیمان

علی مرحم به دلهای پریشان                علی شافی به غوغای قیامت

علی مبعوث حق ،نور ولایت              علی قرآن ناطق خصم هر خس

علی تفسیر قرآن و سخن بس

 نظر دهید »

معرفي شخصيت ها :زندگينامه حجة الاسلام والمسلمين قرائتي

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 محسن قرائتى فرزند علينقى، در سال 1324 هجرى در کاشان بدنيا آمدم.

مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى‏شد، جلسات قرآن را در خانه‏ هاى مردم کاشان تشکيل مى‏داد و بخشى از عمر خود را در اين راه صرف نمود. لذا فاميل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکيل اين جلسات در خانه‏ ها، مساجد و تکايا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاريانى بود که حدود چهل سال با شنيدن صداى اذان، مغازه خود را مى‏بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت مى‏شتافت.

فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دينى، احياى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در اين راه، براى ديگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشيده از درون، عطا فرموده بود. چيزى که ذهن و فکر او را مشغول مى‏کرد، اين بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا اين که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنايت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زيارت خانه خدا و اعمال حج گرديد. شايد بتوان گفت اين هم در شرايط موجود زندگى‏اش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوشش‏هاى قرآنى و دينى‏اش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنين دعا مى‏کند: اى خدايى که فرموده‏ اى: «ادعونى استجب لکم» «بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق يکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دين تو باشد. اين دعا به اجابت رسيد و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانيت در آمدند. گفتنى است که من در سنين نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پيشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشويق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم.

يک سال در کاشان زير نظر استاد آيت‏ الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نيز به طور مرتب در جلسه تفسير قرآن مرحوم آيت ‏الله حاج شيخ ‏على آقا نجفى‏قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مى‏شد شرکت مى‏کردم. اين جلسه دل مرا به تفسير قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پيدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمينان مى‏گويم که بيشترين مطالعه من درباره قرآن و تفسير بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبليغ درمانده نشده‏ ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسير «مجمع البيان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه مى‏کردم. همين که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسيرى خود را يادداشت کنم و اين کار را تا پايان چند جزء ادامه دادم. در آن ايام شنيدم که آيت الله مکارم شيرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصميم دارند تفسير بنويسند.

من نوشته‏ هاى تفسيرى خود را ارائه دادم و ايشان هم پسنديده و من به جمع آنان پيوستم. حدود پانزده سال طول کشيد تا تفسير نمونه در 27 جلد به اتمام رسيد و تا به حال بارها تجديد چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقريبا نيمى از تفسير نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى به پيروزى رسيد و من به پيشنهاد علامه شهيد مطهرى‏قدس سره و مؤافقت امام خمينى (ره ) براى اجراى برنامه درس هايى از قرآن، به تلويزيون رفتم. در اين بين به فکر افتادم درس تفسيرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى اين کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسير نمونه، از ده تفسير ديگر يادداشت بردارى کرديم و برنامه تفسير خود را با عنوان «آينه وحى» در راديو آغاز کرده و تاکنون پيش رفته‏ ام. بارها از طرف دوستان و ديگران، پيشنهاد شد که آنچه را در راديو مى‏گويم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزيزان فرهنگى قرار دهم. با اين تصميم و نيت چند جزء از يادداشت‏هاى تفسيرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن‏ شناس و محقق که از اساتيد حوزه علميه قم هستند خواندم و با تأييد و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشت‏هاى تفسيرى خود اطمينان بيشترى پيدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنويسى و تدوين آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسير نور» منتشر گرديد.

اين تفسير داراى امتيازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آيت‏الله العظمى گلپايگانى‏ قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصيل شدم. سپس براى ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پايان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفايه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درس‏هاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در اين انديشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همين مردم‏اند. ما پزشک اطفال داريم ولى روحانى اطفال نداريم، لذا تصميم گرفتم در اين راه به قصد خدمت به نسل جوان و آينده ‏سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمايم. از اين رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبليغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‏ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‏رفتم؛ با اين انديشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پيامبر اکرم‏ صلى الله عليه وآله با همين داستان‏ها، سلمان و ابوذرها را تربيت فرموده، کلاسم را با تلفيقى از اصول عقايد، احکام و داستان‏هاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سياه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبيه و تمثيل من، به جذابيت جلسات و استقبال از آن‏ها، به شکل چشمگيرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نيز به همراه داشت. البته چون اين کار بى‏سابقه بود که يک روحانى به جاى منبر پاى تخته سياه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بى‏مهرى برخى افراد قرار مى‏گرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ايمان داشتم، در طول اين مدت آنى نسبت به کار خود با شک و ترديد نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز اين حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نيز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آيت‏الله مشکينى دامت برکاته شرکت مى‏کرد و يادداشت‏هاى کلاس را به رؤيت و اطلاع ايشان مى‏رسانيد. يک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزديک اينجانب را مورد عنايت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من يک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان داريد از من، و ثواب درس‏هايى که من در حوزه مى‏دهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جديد، تجليل و تعريف نمودند.

گفتنى است که آن روزها ايشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسير مى‏فرمودند و من براى بيست نفر جوان جلسه اصول عقايد داشتم. بعد از اين برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بيشترى پيدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه‏ ها آمدند تا از نزديک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با اين گونه تشويق‏ ها و استقبال‏ ها به ذوق آمده و تصميم گرفتم مطالب را دسته‏ بندى، منظم و ياداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلويزيون به پيشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دليل اين که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زيادى که به کار داشتم، تقريبا به تمام شهرهاى ايران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مى‏کردم. در اوائل کار به جلسات دبيران تعليمات دينى راه يافتم. در يکى از سمينارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهيد دکتر بهشتى‏قدس سره تشريف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ايشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشويق، مسجد امام حسن‏ عليه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور عليه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختيارم گذاشتند. در سفر تبليغى به اهواز هم، با علامه شهيد مطهرى‏قدس سره آشنا شدم. ايشان روش کلاسدارى مرا ديده و بسيار پسنديد. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جديدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مى‏کرد. در زمانى که امام خمينى‏قدس سره فرياد الهى - سياسى خود را عليه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را مى‏خواندم و شرايط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه‏ ها را نداشتم البته در آن زمان به ديدار بعضى علماى زندانى و تبعيدى در محل زندان و تبعيد مى‏رفتم و در زمينه حمايت‏هاى جانبى، اطلاع‏ رسانى و تشويق مردم به مسائل انقلاب بى‏تأثير نبودم. در همان زمان، عوامل رژيم و ساواک، براى دستگيرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله‏ ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ايران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمينى‏قدس سره و پشتيبانى ملت مؤمن و غيور و شجاع به پيروزى رسيد و دوران جديدى از فعاليت‏هاى فرهنگى با احساس مسؤوليت بيشترى آغاز شد. بعد از پيروزى انقلاب، با پيشنهاد علامه شهيد مطهرى‏ قدس سره و مؤافقت امام خمينى‏قدس سره براى اجراى برنامه، به تلويزيون معرفى شدم، روزى که به آن تشکيلات وارد شدم، بيشتر کارکنان نمى‏دانستند، قبله کدام طرف است و… در آن جا با بهانه‏ گيرى و وسواس زياد مرا آزمايش کردند و زمانى که در اين جهت موفق يافتند، پيشنهاد کردند که بدون لباس روحانيت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آية الله طالقانى) به ديگران اجازه حضور در اين تشکيلات را نمى‏دهيم.

من هم با اين پيشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام‏ قدس سره خواهم رساند. بعد از اين اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که اين برنامه تلويزيونى - که از باقيات الصالحات علامه شهيد مطهرى‏قدس سره و حمايت‏هاى امام عزيزقدس سره است - برگزار مى‏شود و بر اساس نظر سنجى‏هاى خود صدا و سيما از برنامه‏ هاى مؤفق بوده است. امام خمينى‏قدس سره به واسطه‏ ى همان برنامه تلويزيونى، به اينجانب لطف و عنايت خاصى داشت و هر بار که خدمت ايشان مى‏رسيدم مورد لطف و محبت ايشان قرار مى‏گرفتم.

برنامه درس‏هايى از قرآن، که بنا بود از طرف مديريت آن زمان تلويزيون تعطيل شود، ايشان به وسيله يکى از اعضاى دفتر خود، به رئيس صدا و سيما اعلام فرمودند که اين برنامه‏ ها مفيد بوده و بايد باشد و چون من بابت اجراى برنامه‏ ها حق‏ الزحمه‏ اى دريافت نمى‏کردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل‏ توجهى برايم فرستاد که بخدمتشان شرفياب شده و اعلام کردم من فعلاً نياز ندارم ولى ايشان مى‏فرمود: اين از بيت‏ المال نيست و نزد شما باشد و بعد از اين آشنايى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمايندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود.

 نظر دهید »

برگزاری مراسم ویژه شهادت امام هادی علیه السلام

23 فروردین 1395 توسط رضوانی

 

 

 

 


به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها و همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت امام علی النقی علیه السلام مراسم سخنرانی، عزاداری و سینه زنی برگزار گردید.
در این مراسم پس از ذکر مصیبت و عزاداری؛ مرضیه فرد شوکتی معاونت آموزش و از اساتید اخلاق مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ضمن عرض تسلیت به مناسبت این روز در ابتدای سخنان خود حدیثی از امام هادی علیه السلام را بیان نمود که ایشان میفرمایند: هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، مردم از نافرمانی او پرهیز کنند. هر کس از خدا اطاعت کند، دیگران از او اطاعت می کنند و کسی که از دستورهای خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم آفریدگان نخواهد داشت. هر کس خالق را به خشم آورد، باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.
خانم شوکتی در معرفی حضرت هادی علیه السلام خاطر نشان کرد: آقا ابوالحسن امام هادی علیه‌السلام در سال ۲۱۲ هجری قمری در مدینه منوره متولد شد و تا سال ۲۳۶ در مدینه منوره تشریف داشتند و بعد از شهادت والد بزرگوارشان امام جواد علیه‌السلام، مقام امامت به ایشان رسید در حالی که سن مبارک ایشان حدود ۸ یا ۹ سال بود و نباید تعجب کرد که کودکی هشت ‌ساله بتواند چنین بار بزرگی را بر دوش بکشد؛ چرا که ما اگر امام و مقام او را بشناسیم، درک این مسائل آسان است.
وی افزود: مقام علمی امام به گونه‌ای بود که همه در مقابل او خضوع و خشوع می‌نمودند و در عین حالی که در اطراف متوکل کسانی بودند که خود را فقیه می‌دانستند، اما در بسیاری از مسائل به امام هادی مراجعه می‌نمودند و ایشان در زمینه های مختلف شاگردان فراوانی تربیت نمودند.
خانم شوکتی در ادامه با معرفی یکی از شاگردان امام هادی علیه السلام گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی، امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی علیه السلام عرضه داشت و در زمان وی وفات یافت و پیرامون این شخصیت بزرگوار گفته شده: حضرت عبدالعظیم هرگاه وارد مجلس امام امام هادی علیه السلام می‌شد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، به محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود می‌خواند و در کنار خویش می‌نشاند؛ به حدّی که زانوی او به زانوی امام می‌چسبید و امام، کاملا از احوال او سؤال می‌کرد. این برخورد موجب حسرت و غبطه دیگران می‌شد.
معاونت آموزشی مدرسه در پایان با ذکر حدیثی دیگر از امام هادی علیه السلام پیرامون خشم و غضب طلاب را به آرامش، صبوری و سعه صدر داشتن علی الخصوص در برخورد با اعضای خانواده دعوت نمود.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس