تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع)

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب
منظور از تحليل اخلاق چيست؟ اخلاق براي نيل به مادّيت؟ يا اخلاق براي اخلاق؟ يا اخلاق براي قرب به خدا است؟ بسياري به دنبال اخلاق مي روند ولي مقصد آنان همان نيل به مادّيت و دنيا است، عدّه اي با مشتري برخورد خوبي دارند اما هدف شان از اين نوع برخورد، جذب مشتري و رسيدن به سود بيشتري است به عنوان مثال ممکن است برخورد پاره اي از پزشکان با بيماران خويش در مطب خصوصي با ملاقات آنان در بيمارستان و غير آن تفاوت محسوسي داشته باشد، اين گونه برخوردها، نمونه هاي اخلاقي براي ماديت و سود دنيوي است. بديهي است اين نوع اخلاق، کمال نفساني براي انسان نمي آورد فقط وسيله اي است براي کسب در آمد و يا وجاهت و مقام، و بسياري از کتاب هاي اخلاقي غربي و شرقي اين هدف را تعقيب مي کنند.
نوع دوم از تحصيل اخلاق، اخلاق براي اخلاق و تعديل صفات نفساني است البته اين نوع، از يک نوع کمال انساني برخوردار است کسي که نيروي شهوت يا غضب خويش را تعديل مي کند و جلوي افراط و تفريط نيروهاي باطني را مي گيرد طبعاً از يک نوع اعتدال بهره مند مي شود و صفات باطني او به تعديل مي گرايد و مورد ستايش و مدح قرار خواهد گرفت.
اين نوع (اخلاق)، با نوع اول تفاوت روشني دارد، نوع اول اثري روي نفس انسان نداشته و کمال نفساني نمي آورد اما اين نوع موجب کمال نفس انسان مي شود. بسياري از کتاب هاي اخلاقي به پيروي از اخلاق يوناني تنها به اين نوع پرداخته اند و در صدد تعديل نيروهاي باطني انسان بر آمده است و پيرامون تعديل نيروي غضب و شهوت و نيروي وهم و عقل و درک انسان بيانات مفيدي ايراد کرده اند، که در حدّ خود بسيار مفيد است ولي بايد دانست که اين سعادت، سعادت نهائي نيست، سعادت و کمال نهائي انسان در ارتباط با خداست که با توجّه به اين عنايت و هدف بزرگ، گوهر وجود انسان ظاهر مي گردد و بدون اين ارتباط سعادت او ناقص و ناتمام است.
خداوند در سوره الروم آیه ۲۴ میفرماید:
اعوذباللهمنالشیطانالرجیم
وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
و از نشانههای قدرت اوست که برق را به قصد بیم و امید ، به شما مینمایاند و از آسمان باران میفرستد تا زمین مرده را بدان زنده سازد دراین عبرتهایی است برای کسانی که به عقل در مییابند.
*
تفسیر
(ومن ایاته یریکم البرق خوفا وطمعا و ینزل من السماء ماء فیحیی به الارض بعد موتها ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون ): (و از آیات او این است که برق را به شما نشان میدهد تا شما به طمع یا ترس درآیید و از آسمان آبی نازل میکند و باآن آب زمین را بعد از مردنش زنده میسازد، همانا در این امر نشانههایی برای گروه اهل تعقل وجود دارد)(خوف از برق ) یعنی ترس از نزول صاعقه و (طمع به آن )، یعنی امید بستن به بارش باران ، پس از آیات دیگر خداوند این است که برق آسمانی را به شما مینمایاند تا جمعی به آن امید بسته و جمع دیگر از آن بهراسند و نیز اینکه از آسمان آب باران را می فرستدو بوسیله آن زمین فسرده و خموده را احیاء و سرسبز میکند و اینها همه نشانههایی است برای گروهی که اهل تعقل و تفکر هستند و میفهمند که در این نظامات جاری عالم سراپا تدبیر و مصلحت بکار رفته و ایجاد آن صرفاً از باب تصادف و اتفاق نیست .
أمیرالمومنین علیه السلام: الْإِیمَانُ وَ الْعِلْمُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِیقَانِ لَا یفْتَرِقَان [۱]
علم در قرآن و روایات اسلامی دو اطلاق و دو کاربرد دارد:
(۱) علم سودمند و علم نافع. در این کاربرد علم از ایمان و ارزشهای اعتقادی و عملی جدا نیست.
(۲) علم غیر مفید، غیر سودمند و مضرّ و غیر مرتبط با ایمان و عمل صالح.
آیات و روایاتی که خوانده می شود همه مربوط به اطلاق اول علم یعنی کاربردِ علم، در علم نافع است.
در این روایت حضرت می فرمایند: ایمان و علم دو برادر و دو رفیق همزاد و همراه هستند که هیچ وقت از هم جدا نمیشوند؛ یعنی بر خلاف آنچه در میان روشنفکرنماها مطرح است که علم با ایمان نمیسازد؛ هر جا که ایمان باشد، علم هست؛ هر جا که علم باشد، ایمان هست.
در روایت دیگری حضرت میفرمایند: «أَصْلُ الْإِیمَانِ الْعِلْمُ»[۲]ریشة ایمان علم است. علم ریشهای دارد، ثمری دارد به نام ایمان. در روایت دیگری تصریح به این امر میفرمایند: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ»[۳] ؛ میوة علم، شناخت خداست. و در روایت دیگر است: «لِلْعِلْمِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ الْمَعْرِفَةُ بِاللَّهِ وَ بِمَا یحِبُ وَ یکرَه».[۴] در همة این روایات این معنا مستتر است که علم اصولا از ایمان جدا شدنی نیست. در فرمایشی امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم میفرمایند: «مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبَادِهِ إِلَّا لِیعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَة»[۵] یعنی هر کس که معرفت و شناخت و علمش بیشتر باشد، بهتر به سخن انبیاء گوش میدهد و اجابت میکند. از دعوت آنها بیشتر پیروی میکند.
حالا باید علمی که در کاربرد و اطلاق دوم به کار رفته، یعنی علم غیر مفید و غیر سودمند را نیز بررسی کنیم.
ا……………….
[۱].غرر الحکم.،ص۴۶
[۲].بحار الأنوار،ج۶۶،ص۸۱ و ج۹۰،ص۵۷.
[۳]. غرر الحکم،ص.۶۴
[۴]. مجموعة ورام.(تنبیه الخواطر)،ج۲،ص۱۱۷
[۵].الکافی (ط - دارالحدیث)،ج۱،ص۳
سْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
رسول خدا (ص) از كنار باغي عبور مي كرد، ديد كشاورزي، در باغ خود درخت مي كارد، نزد او ايستاد و فرمود:
(آيا تو را راهنمائي نكنم به كاشتن درختي كه ريشه اش استوار و ميوه هايش زودرس و جالبتر و بادوام تر است؟)
كشاورز: آري، اي رسول خدا مرا به چنان درختي راهنمائي كن.
پيامبر: هنگام صبح و شام بگو: (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر).
اگر اين ذكر را (با شرائط و خلوص) بگويي، براي هر بار آن، خداوند ده درخت در بهشت كه هر درختش داراي ميوه هاي گوناگون است، براي تو آماده مي كند و آن ذكرها (و يا آن درختها) براي تو (باقيات صالحات) هستند.
كشاورز كه بر اثر بيانات پرشور پيامبر (ص)، شيفته مقامات اخروي شده بود، به آن حضرت عرض كرد: (اي رسول خدا! تو را گواه مي گيرم كه اين با غم، صدقه قبض شده (وقف لازم) بر فقراي مسلماناني كه استحقاق دارند، باشد، خداوند اين آيات قرآن را در اين مورد نازل كرد:
(فاما من اعطي واتقي - و صدق بالحسني - فسنيسره لليسري)
: (اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكاري را پيشه خود سازد و جزاي نيك الهي را تصديق كند - ما او را در مسير آساني (به سوي بهشت جاويدان) هدايت مي كنيم) (سوره ليل آيه 5 تا 7). (53)
قال على (علیه السلام):
«یا کُمَیْلُ! قُلْ عِنْدَ کُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» و قُلْ عِنْدَ کُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاْرْزاقُ عَلَیْکَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» یُوَسَّعُ عَلَیْکَ فیها»;
«اى کمیل: در مواجهه با هر مشکلى بگو: «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» خداوند کفایت آن مشکل را مى کند و هرگاه نعمتى به تو رسید بگو: «الحمدلله» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخیر افتاد، «استغفار کن» که باعث گشایش روزى است!»(1).
شرح و تفسیر:
از سوى معلّمى بزرگ همچون على (علیه السلام) براى شاگرد مستعدّى چون کمیل، سه ذکر بسیار عالى و مهمّ براى سه هدف بزرگ بیان شده است. آرى همه چیز در نزد معصومین (علیهم السلام) هست; حتّى اوراد و اذکار، و نیازى به دیگران نمى باشد. گفتن سه ذکر فوق، در سه زمان مخصوصى که در روایت آمده است، آثار مهمّى دارد; ولى آنچه که مهمّ است توجّه به این نکته که: «ذکر، فقط لقلقه زبان نیست» بنابراین، اگر به مفهوم این ذکرهاى جالب، توجّه نکنیم و پیام آن ها را در جامعه پیاده نکنیم، آن آثار را نخواهد داشت.
معناى ذکر «لا حول و لاقوّة الا بالله» این است که تمام قدرت ها به دست خداست و حلاّل همه مشکلات اوست و هر چه هست از ناحیه اوست.
اگر این معنى را باور کنیم و در نتیجه با تمام وجود به در خانه او برویم و ایمانمان به این مفاهیم قوى شود، یعنى حالتى شبیه حالت غریق در دریا پیدا کنیم، که جز قدرت خداوند به هیچ چیز دیگر فکر نکنیم، خداوند در مشکلات ما را کفایت خواهد کرد.
پیام ذکر «الحمدلله» این است که با رسیدن به نعمتى مغرور نشویم و حقیقتاً نعمت را از جانب او بدانیم، از آن سوء استفاده نکنیم، بخل نورزیم، در این صورت نه تنها نعمت باقى مى ماند، بلکه فزونى مى یابد.
و ذکر سوم (استغفراللّه) نیز چنین است. معناى استغفار این است که دیگر به سراغ گناه نرویم; زیرا یکى از عوامل معضلات اقتصادى در جامعه گناهان است، جامعه گناهکار جامعه فقیرى نیز خواهد بود(2). البتّه بروز این مشکلات به هنگام گناه، زنگ بیدارباشى است براى مؤمنان.
با این بینش، بروز مشکلات فوق خود نعمت است، بدین جهت خداوند کفّار را به حال خود رها کرده و براى بیدارى آن ها زنگ بیدارباش نمى زند، تا در گناهان خویش غرق شوند.
ا—————
1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 270.
2. براى آگاهى بیش تر از آثار گناهان در دنیا، به کتاب تحقیقى پیرامون نماز باران، صفحه 81 به بعد، مراجعه کنید.