مدرسه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها ساوه

  • صفحه اصلی 
  • تماس با ما 
  • ثبت نام 
  • ورود 

پیامدهای رحلت پیامبر(ص) از زبان حضرت فاطمه(ص)

1. ایجاد ضعف و سستی در میان مردم
حضرت در خطبه ای که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:

« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة؛ چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش. »

2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد
استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ تشتت و پراکندگی گسترش یافت. و وحدت و همدلی از هم گسست.

استنهر از نهر به معنای وسعت و زیادی است، فتق به معنای جدایی و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنی شکافتن و رتق هم به معنای همبستگی و اتحاد است. در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم.

3. امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت.

4. به حریم پیامبر بی حرمتی شد
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت می پردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع می کنند. و مدتی هم از رحلت حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بی حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا (س) فرمود: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافة؛ بابا ای رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابی قحافه چه بر سر ما آمد.

5. خط نفاق و دورویی آشکار شد
حضرت در جای دیگری از همین خطبه، با کنایه زیبایی به این نفاق افکنی پرداخته است و فرموده است:« تشربون حسوا فی ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فی الخمر والضراء و نصبر منکم علی مثل حز المدی، و وخز السنان فی الحبشاء؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید. و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم.

6. مردم دچار بی تفاوتی شدند
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی ؛ ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی درمورد دادخواهی من، چیست؟»

7. مردم پیمان شکنی کردند
همچنین پیامبر اکرم (ص(فرمودند:« فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید.»حضرت زهرا (س)، در این فراز به حادثه غدیر اشاره می کند که پیامبر اکرم (ص) آن را برای مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با علی (ع) بیعت کردند. اما اکنون بیعت خود را شکستند. پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت کرده اید

8. شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس
« معاشرالناس المسرعة الی قیل الباطل المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر؛ ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.»

9. فرصت طلبان به سر کار آمدند
حضرت (س) در فرازهایی از خطبه فدکیه به گروه های فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگی های آنها را نیز بیان فرموده است.

چرا مهريه هاي سنگين؟؟

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

عليرغم تأکيدات مکرر‌اسلام مبني‌بر کم‌بودن مهريه‌زن، اين‌امر از‌طرف مردم ناديده‌انگاشته‌شده و روز‍‌‌‌­به‌روز­­بر­‌ميزان‌مهريه افزوده‌مي‌شود که دلايل‌اجتماعي و قانوني‌زيادي را مي‌توان براي‌آن در‌نظر‌گرفت، که از‌جمله‌ي‌آن مي‌‌توان به چشم‌و‌هم‌چشمي و رقابت‌خانواده‌ها از نظر اجتماعي و ايجاد تضمين‌زندگي براي دختر از نظر قانوني اشاره کرد که هيچ‌کدام از اينها موجه‌نبوده و در عمل اثبات‌شده‌است که مهريه‌هاي‌سنگين هيچ تضميني براي خوشبختي‌دختر نيست؛ زيرا درصد‌بسياري از طلاق‌ها از نوع خلع است که دختر با بذل‌تمام‌مهريه‌ي‌خود (هر مقدار که باشد) رضايت‌مرد را براي طلاق به‌دست‌مي‌آورد. اين حوادث‌ناگوار نشان‌دهنده‌ي ناکار‌آمدي اين روش براي تضمين‌خوشبختي‌زوجين است.

به‌نظر‌مي‌رسد علت اساسي بالا‌رفتن ميزان‌مهريه به فرهنگ جامعه بر‌مي‌گردد. امّا آنچه بايد مورد‌توجه قرار‌گيرد، اين‌است‌که با وجود آزادي‌طرفين در تعيين ميزان‌مهريه، توانايي‌زوج براي تسليم نيز بايد وجود‌داشته‌باشد در‌غير‌اين‌صورت، توافق در مهريه محکوم‌به‌بطلان خواهد‌بود.

تعريف‌مهريه و انواع‌مهريه:

تعريف‌مهريه: مهريه، مالي است که مرد ملزم است با توجه‌به وقوع‌عقد‌نکاح به‌زن پرداخت‌نمايد. اصل الزام مرد به پرداخت اين مال ناشي از قانون است، امّا مقدار‌آن با توجه‌به توافق‌طرفين يا عرف و عادت و وضعيت‌مالي زن و مرد در موارد‌مختلف، تعيين مي گردد. در‌واقع چون وجود‌مهريه يک‌قاعده آمره است، توافق بر‌خلاف آن قابل‌قبول نيست. به‌همين‌دليل در‌مواردي هم که طرفين از تعيين‌مهر خودداري‌نموده و حتي شرط عدم‌مهر را در‌ضمن عقد‌نکاح گنجانده‌اند، قانون‌گذار صراحتاً به‌جاي مهريه‌ي تعيين‌نشده (مهر‌المسمي) مهر‌المثل يا مهر‌المتعه را جايگزين‌آن نموده‌است.

انواع‌مهريه: قانون‌مدني در موارد‌مختلف به سه‌نوع‌مهريه تصريح‌کرده و قواعد‌مربوط به آن‌را بيان‌نموده‌است.

1-مهرالمسمي : مهري است که مقدار‌آن توسط طرفين با شخص‌ثالث، هنگام‌عقد يا بعد‌از‌آن تعيين‌مي‌شود. با‌توجه‌به اين‌تعريف زوجين در تعيين مقدار‌مهريه مطابق ماده1080 قانون‌مدني آزاد‌بوده و مي‌توانند هر ميزان را که بخواهند به‌عنوان مهريه تعيين‌نمايند امّا اگر تعيين ميزان‌مهريه به‌زن واگذار‌شده‌باشد با استناد ماده 1090 قانون‌مدني وي حق ندارد بيش از ميزان مهرالمثل براي‌خود مهري تعيين‌کند.

2-مهر المثل: مهري است که با فقدان‌توافق‌طرفين و وقوع‌عقد‌نکاح با در‌نظر‌گرفتن وضعيت‌زوجه از‌نظر اجتماعي و شرافت‌خانوادگي و ساير صفات و مقايسه‌او با اماثل و اقران وي تعيين‌مي‌گردد. قانون‌مدني در‌مواد 1087و1099و1100، موارد استحقاق‌زن نسبت‌به مهر‌المثل را بر‌مي‌شمارد.

3-مهر المتعه: مهري است که با فقدان توافق‌طرفين و وقوع‌نکاح، هنگام‌طلاق قبل‌از­ زناشويي و با‌توجه‌به وضعيت‌مالي‌مرد، براي‌زوجه تعيين‌مي‌گردد. چنانکه ملاحظه‌مي‌شود مهر‌المتعه نيز با مهر‌المثل زماني براي‌زوجه در‌نظر گرفته‌مي‌شود که زوجين‌بدون‌تعيين‌مهريه با يکديگر ازدواج‌کرده‌باشند. مهر‌المتعه زماني‌به‌زوجه تعلق مي‌گيرد که طلاق صورت‌گرفته‌باشد امّا استحقاق‌زن نسبت به مهر‌المثل منوط‌به وقوع‌طلاق نيست. در‌پايان به جوانان توصيه مي کنيم اولاً دين و اخلاق را مبنا قرار‌دهند و بعداً به فکر مهريه‌هاي خود باشند و حتي براي مشخص‌کردن تعداد‌سکه از الگوهاي‌اسلامي استفاده کنند تا خدا و امام‌زمان‌(عج) از دست‌ما راضي‌باشند.

نويسنده : محسن کوچکي (کارشناس رشته حقوق)

 نظر دهید »

معرفي شخصيت ها :زندگينامه حجة الاسلام والمسلمين قرائتي

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 محسن قرائتى فرزند علينقى، در سال 1324 هجرى در کاشان بدنيا آمدم.

مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى‏شد، جلسات قرآن را در خانه‏ هاى مردم کاشان تشکيل مى‏داد و بخشى از عمر خود را در اين راه صرف نمود. لذا فاميل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکيل اين جلسات در خانه‏ ها، مساجد و تکايا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاريانى بود که حدود چهل سال با شنيدن صداى اذان، مغازه خود را مى‏بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت مى‏شتافت.

فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دينى، احياى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در اين راه، براى ديگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشيده از درون، عطا فرموده بود. چيزى که ذهن و فکر او را مشغول مى‏کرد، اين بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا اين که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنايت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زيارت خانه خدا و اعمال حج گرديد. شايد بتوان گفت اين هم در شرايط موجود زندگى‏اش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوشش‏هاى قرآنى و دينى‏اش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنين دعا مى‏کند: اى خدايى که فرموده‏ اى: «ادعونى استجب لکم» «بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق يکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دين تو باشد. اين دعا به اجابت رسيد و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانيت در آمدند. گفتنى است که من در سنين نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پيشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشويق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم.

يک سال در کاشان زير نظر استاد آيت‏ الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نيز به طور مرتب در جلسه تفسير قرآن مرحوم آيت ‏الله حاج شيخ ‏على آقا نجفى‏قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مى‏شد شرکت مى‏کردم. اين جلسه دل مرا به تفسير قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پيدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمينان مى‏گويم که بيشترين مطالعه من درباره قرآن و تفسير بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبليغ درمانده نشده‏ ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسير «مجمع البيان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه مى‏کردم. همين که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسيرى خود را يادداشت کنم و اين کار را تا پايان چند جزء ادامه دادم. در آن ايام شنيدم که آيت الله مکارم شيرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصميم دارند تفسير بنويسند.

من نوشته‏ هاى تفسيرى خود را ارائه دادم و ايشان هم پسنديده و من به جمع آنان پيوستم. حدود پانزده سال طول کشيد تا تفسير نمونه در 27 جلد به اتمام رسيد و تا به حال بارها تجديد چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقريبا نيمى از تفسير نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى به پيروزى رسيد و من به پيشنهاد علامه شهيد مطهرى‏قدس سره و مؤافقت امام خمينى (ره ) براى اجراى برنامه درس هايى از قرآن، به تلويزيون رفتم. در اين بين به فکر افتادم درس تفسيرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى اين کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسير نمونه، از ده تفسير ديگر يادداشت بردارى کرديم و برنامه تفسير خود را با عنوان «آينه وحى» در راديو آغاز کرده و تاکنون پيش رفته‏ ام. بارها از طرف دوستان و ديگران، پيشنهاد شد که آنچه را در راديو مى‏گويم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزيزان فرهنگى قرار دهم. با اين تصميم و نيت چند جزء از يادداشت‏هاى تفسيرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن‏ شناس و محقق که از اساتيد حوزه علميه قم هستند خواندم و با تأييد و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشت‏هاى تفسيرى خود اطمينان بيشترى پيدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنويسى و تدوين آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسير نور» منتشر گرديد.

اين تفسير داراى امتيازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آيت‏الله العظمى گلپايگانى‏ قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصيل شدم. سپس براى ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پايان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفايه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درس‏هاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در اين انديشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همين مردم‏اند. ما پزشک اطفال داريم ولى روحانى اطفال نداريم، لذا تصميم گرفتم در اين راه به قصد خدمت به نسل جوان و آينده ‏سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمايم. از اين رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبليغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‏ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‏رفتم؛ با اين انديشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پيامبر اکرم‏ صلى الله عليه وآله با همين داستان‏ها، سلمان و ابوذرها را تربيت فرموده، کلاسم را با تلفيقى از اصول عقايد، احکام و داستان‏هاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سياه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبيه و تمثيل من، به جذابيت جلسات و استقبال از آن‏ها، به شکل چشمگيرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نيز به همراه داشت. البته چون اين کار بى‏سابقه بود که يک روحانى به جاى منبر پاى تخته سياه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بى‏مهرى برخى افراد قرار مى‏گرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ايمان داشتم، در طول اين مدت آنى نسبت به کار خود با شک و ترديد نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز اين حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نيز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آيت‏الله مشکينى دامت برکاته شرکت مى‏کرد و يادداشت‏هاى کلاس را به رؤيت و اطلاع ايشان مى‏رسانيد. يک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزديک اينجانب را مورد عنايت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من يک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان داريد از من، و ثواب درس‏هايى که من در حوزه مى‏دهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جديد، تجليل و تعريف نمودند.

گفتنى است که آن روزها ايشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسير مى‏فرمودند و من براى بيست نفر جوان جلسه اصول عقايد داشتم. بعد از اين برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بيشترى پيدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه‏ ها آمدند تا از نزديک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با اين گونه تشويق‏ ها و استقبال‏ ها به ذوق آمده و تصميم گرفتم مطالب را دسته‏ بندى، منظم و ياداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلويزيون به پيشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دليل اين که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زيادى که به کار داشتم، تقريبا به تمام شهرهاى ايران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مى‏کردم. در اوائل کار به جلسات دبيران تعليمات دينى راه يافتم. در يکى از سمينارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهيد دکتر بهشتى‏قدس سره تشريف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ايشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشويق، مسجد امام حسن‏ عليه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور عليه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختيارم گذاشتند. در سفر تبليغى به اهواز هم، با علامه شهيد مطهرى‏قدس سره آشنا شدم. ايشان روش کلاسدارى مرا ديده و بسيار پسنديد. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جديدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مى‏کرد. در زمانى که امام خمينى‏قدس سره فرياد الهى - سياسى خود را عليه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را مى‏خواندم و شرايط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه‏ ها را نداشتم البته در آن زمان به ديدار بعضى علماى زندانى و تبعيدى در محل زندان و تبعيد مى‏رفتم و در زمينه حمايت‏هاى جانبى، اطلاع‏ رسانى و تشويق مردم به مسائل انقلاب بى‏تأثير نبودم. در همان زمان، عوامل رژيم و ساواک، براى دستگيرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله‏ ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ايران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمينى‏قدس سره و پشتيبانى ملت مؤمن و غيور و شجاع به پيروزى رسيد و دوران جديدى از فعاليت‏هاى فرهنگى با احساس مسؤوليت بيشترى آغاز شد. بعد از پيروزى انقلاب، با پيشنهاد علامه شهيد مطهرى‏ قدس سره و مؤافقت امام خمينى‏قدس سره براى اجراى برنامه، به تلويزيون معرفى شدم، روزى که به آن تشکيلات وارد شدم، بيشتر کارکنان نمى‏دانستند، قبله کدام طرف است و… در آن جا با بهانه‏ گيرى و وسواس زياد مرا آزمايش کردند و زمانى که در اين جهت موفق يافتند، پيشنهاد کردند که بدون لباس روحانيت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آية الله طالقانى) به ديگران اجازه حضور در اين تشکيلات را نمى‏دهيم.

من هم با اين پيشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام‏ قدس سره خواهم رساند. بعد از اين اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که اين برنامه تلويزيونى - که از باقيات الصالحات علامه شهيد مطهرى‏قدس سره و حمايت‏هاى امام عزيزقدس سره است - برگزار مى‏شود و بر اساس نظر سنجى‏هاى خود صدا و سيما از برنامه‏ هاى مؤفق بوده است. امام خمينى‏قدس سره به واسطه‏ ى همان برنامه تلويزيونى، به اينجانب لطف و عنايت خاصى داشت و هر بار که خدمت ايشان مى‏رسيدم مورد لطف و محبت ايشان قرار مى‏گرفتم.

برنامه درس‏هايى از قرآن، که بنا بود از طرف مديريت آن زمان تلويزيون تعطيل شود، ايشان به وسيله يکى از اعضاى دفتر خود، به رئيس صدا و سيما اعلام فرمودند که اين برنامه‏ ها مفيد بوده و بايد باشد و چون من بابت اجراى برنامه‏ ها حق‏ الزحمه‏ اى دريافت نمى‏کردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل‏ توجهى برايم فرستاد که بخدمتشان شرفياب شده و اعلام کردم من فعلاً نياز ندارم ولى ايشان مى‏فرمود: اين از بيت‏ المال نيست و نزد شما باشد و بعد از اين آشنايى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمايندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود.

 نظر دهید »

نقدو بررسي فيلم «Transformers Dark of the Moon ترانسفورمرها تاريکي ماه»

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 


در سکانسهاي اغازين فيلم، صحنه اي در مورد يک نيروگاه هسته اي غيرمجاز در ناحيه خاورميانه و سپس ماشين هاي مقامات ايراني که به سوي نيروگاه در حرکتند نشان داده مي شود. تصوير وارونه پرچم ايران به وضوح بر روي ماشين ها ديده مي شود.

در اين زمينه صداي پس زمينه در حال گفتن اين جملات است : “ما به انسانها در مشکلاتشان کمک مي کنيم تا مانع صدمه زدن انسان به نوع خود شويم".

«Transformers: Dark of the Moon: ترانسفورمرها: تاريکي ماه» کارگردان : Michael Bay نويسنده : Ehren Kruger بازيگران مهم : Shia LaBeouf Rosie Huntington Josh Duhamel John Turturro ژانر (نوع فيلم) : اکشن زمان : 157دقيقه ترانسفورمرز 3 که با عنوان “نيمه تاريک ماه” يا “تاريکي ماه” در تير ماه 1390 اکران شد، محصول کمپاني فيلم سازي پارامونت از هاليوود مي باشد.

اين فيلم جزء يکي از بهترين فيلم هاي سال 2011 محسوب مي شود و درميان نامزدهاي اسکار 2012 قراردارد و لقب سومين فيلم برتر جهاني تاريخ سينما در فروش اولين هفته را به خود اختصاص داد به طوريکه فروش اولين هفته ي آن به 372 ميليون دلار رسيد. از اين لحاظ اين فيلم نياز به نقد و بررسي دارد. لازم به ذکر است که براي ساخت اين قسمت از فيلم ، هزينه اي بالغ بر 270 ميليون دلار صرف شده است. فيلم با اين مقدمه آغاز مي شود که در دهه ي 60 ميلادي که رقابت فضايي بين ايالات متحده و شوروي در اوج بود، راکتي از طرف سياره فضايي ها (ترانسفورمر ها) در قسمت تاريک ماه ( جايي که ما نمي بينيم ) سقوط مي کند و در پي آن جان اف کندي دستور مي دهد تا در اينباره تحقيق شود و بعد از آن هم ظاهرا رابطه ايي بين اين مسئله و فاجعه هاي بشري به وجود مي آيد که در نهايت قصد دارد تا بگويد اين جا وقايعي رخ داده است.

سري فيلم هاي ترانسفورمرز پس از کسب موفقيت در قسمت اول تغيير رويه داده و رفته است به سوي گنجاندن مسائل تئوريک در طول فيلم و همچنين مسائلي که براي آنها جوابي وجود ندارد.

فيلم از همان ابتدا با نشان دادن صحنه پرواز آپولو 11 و قدم نهادن نيل آرمسترانگ بر ماه، سعي دارد تا قدرت آمريکا را به مخاطب يادآوري کند و اين موضوع در زماني که در اصل مسئله قدم نهادن انسان بر ماه شک و شبهه هاي فراوان وجود دارد خود جاي تأمل دارد. يکي از مسائلي که جوابي براي آن وجود ندارد اتفاقي است که در 20 جولاي 1969 رخ داد؛ نيل آرمسترانگ و ادوين آلدرين در ماه فرود مي آيند؛ در حين پخش برنامه زنده سفر اولين انسان ها به کره ماه، به مدت دو ساعت ارتباط با آنها قطع مي شود و يکي از بزرگترين پرسش هاي تاريخ به وجود مي آيد که چه شد که در آن دو ساعت ارتباط آپولو 11 قطع شد؟ چه اتفاقي در کره ماه افتاد که باعث شد ارتباط قطع شود؟ بعضي ها احتمال دادند اين برنامه با تأخير پخش مي شده و به خاطر مشاهده ي موجودات عجيب و غريب فضايي، پخش تلويزيوني آن به دستور مستقيم رئيس جمهور امريکا قطع شده است. و بعضي ها اصلاً ماجرا را از پايه و اساس تکذيب مي کنند و مي گويند سفر به ماه دروغ دولت امريکا بود که مي خواست از لحاظ علم فضانوردي از شوروي پيش بي افتد. (فضيه اي که حتي در فيلم کاپريکورن يک ساخته پيتر هايمز هم به صراحت متجلي شد). فيلم ترانسفورمرز به فرضيه اول علاقمند است و مي گويد به اين دليل برنامه تلويزيوني قطع شده است که روبات ها و موجودات فضايي در کره ماه وجود داشته اند. يعني همان چيزي که عامه مردم دوست دارند بشنوند. ربات هاي تغييرشکل دهنده (ترانسفورمر) قبلا همگي در سياره خود زندگي مي کرده اند اما بين آنها جنگ و درگيري شکل مي گيرند و به دو دسته آتوبات ها و ديسپتيکان ها متفرق مي شوند. در پي اين درگيري سياره آنها (سايبرترون) رو به سوي نابودي مي نهد و جنگ آنها در فضا و سياره هايي مثل زمين گسترش مي يابد. اما برگرديم به زمين؛ در قسمتهاي قبل (ترانسفورمرز 1 و 2)، سَم (شيا لبوف) در نوجواني موفق شد تا به کمک آتوبات ها دنيا را از چنگال ربات هاي مخرب (ديسپتيکانها) نجات دهد. او حالا (در قسمت سوم فيلم) موفق شده تا تحصيلات خود را به اتمام برساند و به دنبال شغل مناسب خودش مي گردد که با رخ دادن وقايعي مجددا وارد ماجراي ترانسفورمرها مي شود. در بخش تخيلي ماجرا، ديسپتيکانها به شدت در پي يافتن سلاحي هستند که در کره ماه مخفي شده (همان راکتي که در ماه سقوط کرده است). آنها مي خواهند با استفاده از اين سلاح ، دشمن قديمي خود يعني آتوباتها را مغلوب کنند. در سکانسهاي اغازين فيلم، صحنه اي در مورد يک نيروگاه هسته اي غيرمجاز در ناحيه خاورميانه و سپس ماشين هاي مقامات ايراني که به سوي نيروگاه در حرکتند نشان داده مي شود. تصوير وارونه پرچم ايران به وضوح بر روي ماشين ها ديده مي شود. در اين زمينه صداي پس زمينه در حال گفتن اين جملات است : “ما به انسانها در مشکلاتشان کمک مي کنيم تا مانع صدمه زدن انسان به نوع خود شويم". سپس تصوير سرباز ايراني نشان داده مي شود که به زبان فارسي مي گويد :"مثل اينکه ماشين وزيره” و فرمان بازکردن راه را مي دهد. لحظاتي بعد مشخص مي شود که اين ماشين ها ساختگي و براي نفوذ به اين سايت هسته اي است؛ چون اين ماشين ها به ربات هايي تبديل مي شوند و شروع به خرابکاري مي کنند. دقايقي بعد وقتي يکي از مقامات آمريکايي از CIA در حال بررسي اين موضوع و منشاء آن هستند، اين واقعه يک سرگرمي از سوي ربات ها جلوه داده مي شود. به هرحال در طول فيلم، اين ماشين هاي با هوش يا همان فضايي هاي منجي بشر که قبلا خدايان سياره خودشان بوده اند؛ براي حل مشکل زميني ها پيش قدم شده و دنيا رو نجات ميدهند! در سري فيلم هاي ترانسفورمرز به طور غيرمحسوسي وجود خدا نفي مي شود و اين روبات ها هستند که در جايگاه خدا قرار مي گيرند به گونه اي که وقتي در پايان قسمت دوم سَم مي ميرد، به يک جهان ديگر مي رود که يک روبات کهنسال اجازه ي زندگي دوباره به او مي دهد. از طرف ديگر در عکس هاي مخفي در پشت سر بازيگران گاها نمادهاي باستاني و فراماسوني (مرتبط با يهوديت) به چشم مي خورد. در بخش اکشن که مهمترين بخش فيلم را تشکيل مي دهد، “تاريکي ماه” پيشرفتهاي قابل ملاحظه اي نسبت به ترانسفورمرز 2 داشته است.

بزرگترين مشکل قسمت دوم ترانسفورمرز اين بود که بسيار شلوغ و آشفته بود و سر هر تماشاگري را بدرد مي آورد!، اما در اين قسمت از غلظت شلوغي فيلم تا حد زيادي کاسته شده، اما اين به معناي اين نيست که تاريکي ماه فيلم شلوغي نيست. تاريکي ماه همانطور که همگان انتظار دارند ، کماکان پر از جلوه هاي ويژه فوق العاده است. سقوط ساختمان ها ، برخورد و انفجار ماشين ها و مهمتر از همه درگيري رباتها از جمله مواردي است که در تاريکي ماه با آن روبرو خواهيد شد.

صحنه هاي برخورد رباتها به ساختمانها و انفجارها در حالت پخش سه بعدي به جذابيت فيلم افزوده و از اين لحاظ ترانسفورمرز موفق عمل کرد و به همين دليل توانست مخاطبان زيادي را جذب کند.

اما داستان فيلم : راکتي که در ماه سقوط کرده بود در واقع فرمانده قديمي آتوبات ها بود که مورد حمله قرارگرفته بود و در ماه سقوط کرده بود. اهميت او به اين لحاظ بود که هوش فوق العاده اي داشت و توانسته بود سيستمي به نام پل فضايي براي جابجايي سريع مواد در مسافت هاي طولاني فضايي اختراع کند. اما با آسيبي که ديده بود ديگر نشاني از حيات نداشت و تنها آتوبات ها قادر به توان بخشي مجدد او بودند. لذا ديسپتيکانها با اين آگاهي ابتدا اجازه مي دهند آتوباتها به فرمانده خود (سنتينل) دست پيدا کنند و او را احيا کنند غافل از اينکه سينتل در آخرين لحظات عمر خود به آتوبات ها خيانت کرده و قصد داشته با ديسپتيکانها متحد شود؛ لذا پس از به هوش آمدن مجددا به سوي ديسپتيکانها مي رود و با سلاح خود سعي مي کند تا بقاي سياره سايبرترون و ساير ديسپتيکانها را به زمين بياورد و هدف نهايي آنها اين است که زمين را به پايگاه خود تبديل کنند و از انسانها بعنوان برده براي امور پست بهره بگيرند.

اما با همکاري انسانها و آتوباتها و ايجاد تفرقه ميان ديسپتيکانها سرانجام ديشپتيکانها نابود مي شوند و زمين باري ديگر نجات پيدا مي کند. درکل، مسير داستان قصد دارد به مخاطب القا کند که در دوران آخرالزماني، انسانها بايد با اتکا به قدرت هاي تخيلي وفراذهني پايان خوشي را براي خود رقم بزنند و در حقيقت اين رباتها هستند که منجي انسانها هستند. ممکن است اين موضوع از ديد بسياري از ما مضحک به نظر برسد ولي بايد ديگران را ببينيم، کودکاني که هنوز باور هاي ذهني آنها کاملا شکل نگرفته و به دنبال جذابيت و هيجان و تخيلات خود هستند با ديدن اين فيلم چه اثري مي پذيرند؟ مذهب ما محکمترين عقيده و باور را در مورد ظهور منجي دارد؛ اين فيلم با آناني که با مذهب ما آشنا نيستند و عرفانهاي کاذب و نوظهور آنها را احاطه کرده چه مي کند؟دقت کنيد که از هفت ميليارد جمعيت کره زمين فقط يک و نيم ميليارد نفر مسلمان هستند!

 نظر دهید »

چرا براي سلامتي امام زمان (عج) صلوات مي‌فرستيم؟

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

مگر ايشان معصوم نيستند و از طرف خدا محافظت نمي‌شوند و مگر غايب نيستند؟

شبهه: قبل از هر نکته‌اي بايد به اصلاح مفهوم و منظور از «غيبت» در ذهنمان توجه کنيم. تا هم شناخت بيشتر و بهتري پيدا کنيم و هم بسياري از سؤالات و شبهاتي که ناشي از ذهنيت نادرست است، قبل از طرح برايمان مرتفع گردد و هم از هر گونه سوء استفاده و تحريف جلوگيري نماييم.

الف - معنا و مفهوم «غيبت» و يا «غايب بودن امام زمان – «عج» يا القابي چون «امام غايب»، اين نيست که مثلاً ايشان در عالم ديگري هستند، يا به شکل روح يا ملک هستند و يا …، بلکه خير. ايشان نيز هم چون پيامبر اکرم (ص) و ساير اهل بيت (ع)، بشري هستند مانند ديگران. اما از نظر جايگاه انساني، به عنوان انسان کامل، در بالاترين مرتبه قرار دارند، لذا معصوم و معدن علم و مخزن وحي الهي و امام هستند. در باره‌ي نحوه‌ي زندگي حضرت امام (ع) در دوران غيبت به صورت خلاصه چنين بيان شده است که: «يمشي في الارض» - روي زمين زندگي مي‌کند. يعني پشت ابرها، در آسمان‌هاي ديگر يا قعر چاه‌ها نيست. «کاحد من الناس» - مانند ساير مردم. يعني اگر شما بدن داريد و بدن شما احتياجاتي مثل خواب، خوراک و استراحت دارد، ايشان نيز همين طور هستند. اگر شما نياز به مسکن داريد، اگر تلاش مي‌کنيد، اگر جهاد مي‌کنيد، اگر بيمار مي‌شويد، اگر بهبود مي‌يابيد و …، ايشان نيز همين‌طور هستند. چنان چه ساير معصومين (ع) و از جمله پيامبر اکرم (ص) نيز همين‌طور بودند. «يرونه» - مي‌بينيدش - «ولا يعرفونه» - ولي نمي‌شناسيدش. يعني چنين نيست که ايشان در غيبي باشند که هيچ کس او را نبيند، بلکه بسياري او را مي‌بينند، اما چون نمي‌شناسندش، نمي‌فهمند او امام زمان، حضرت مهدي (عج) است.

چنان چه بسياري با حضرت پيامبر اکرم (ص)، حضرت امير (ع) و ساير ائمه (ع) حتي صحبت مي‌کردند، اما نمي‌دانستند که ايشان پيامبر يا امام هستند. و بسياري نيز ما را مي‌بينند، اما چون نمي‌شناسند، متوجه نمي‌شوند که چه کسي را ديده‌اند و اگر بپرسيد آيا امروز چنين شخصي را ديده‌ايد؟ پاسخ منفي خواهند داد. پس، غيبت يعني «غيبت از شناسايي». و عصمت نيز دليل بر آن نيست که صاحب عصمت از بشر بودن خارج شود و بيمار نگردد و بهبودي نيابد.

ب – اما در خصوص چرايي صلوات، دقت شود که اولاً «صلوات» يک دعاي مستجاب است. ثانياً دعا کردن براي معصوم، امام، عزيزان ديگر و …، معرفت و محبت خود ما را مي‌رساند. لذا قبل از آن که برکاتش شامل طرف مقابل شود، شامل دعا کننده مي‌گردد. و البته دعا شونده نيز از آن برکات الهي بهره‌مند مي گردد. و گرنه خود «صلوات» حتي بر حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله نيز لزومي نداشت. چرا که در اين صلوات براي ايشان سلام، درود و دعا مي‌فرستيم.

ج – دعا در هر حال و براي هر کس مفيد است و هيچ کس بي‌نياز از دعا نيست. حتي اگر هيچ انساني نيز وجود نداشته باشد، خداوند متعال خود و ملائکش بر رسول اکرم (ص) و هم چنين بر مؤمنين صلوات مي‌فرستد. و البته منظور از صلوات، فقط لفظ «اللهم صل علي محمد و آل محمد» نيست.

د – از برکات ديگر صلوات براي اهل عصمت و به ويژه امام زمان (عج) اين است که معصوم هيچ گاه از ديگران عقب نمي‌افتد و امام هيچ‌گاه مديون ديگران نمي‌ماند، حتي به اندازه‌ي يک سبقت در سلام و يا يک دعا. لذا وقتي شيعه‌اي براي سلامتي امام زمان (عج) دعا مي‌کند و يا ذکر صلواتي مي‌گويد: نشان مي‌دهد که نه تنها امامش را مي‌شناسد، بلکه هميشه ذهن و فکر و قلبش متوجه اوست. با خوشي او خوش است و با غم و اندوه و ناراحتي او نيز مغموم و ناراحت است و چون او را نمي‌بيند و از حالش با خبر نيست، دعا مي‌کند که هميشه سلامت باشد

 نظر دهید »

تعلیم و تربیت هدف نهایی پیامبران (دیدگاه شهید مطهری)

11 فروردین 1396 توسط رضوانی

 

ازديدگاه شهيد مطهري در نظام تعليم و تربيت آنچه که هدف نهايي پيامبران است، ساختن انسان ايده آل وانسان مطلوب است. ما نمي خواهيم در تعليم و تربيت فقط در عرصه علم پيشرفت کنيم، ما بايد به ساختن انسان هم توجه کنيم. يکي از دانشمندان خارجي مي گويد: پيامبر(ص) دو تا معجزه برجسته داشت، يکي قرآن و ديگري اخلاق و او الگوي حسنه است و اين اخلاق مسأله شد براي تربيت انسان کامل. ما نظام هايي که انسان فقط مطيع وسازگار باشد قبول نداريم.

در مکتب غرب انسانها را مانند حيوانات، سازگارو شرطي تربيت مي کنند يعني نظام تعليم و تربيت غرب با همه تحقيقاتش فقط روي تربيت آنهم نه تربيت اسلامي کار مي کنند و آن را به عنوان حيوان فرهنگي بدون پشتوانه اخلاقي موثر تربيت مي کنند. تربيت چه زماني در اسلام ارزشمند است؟ آن زماني که منجر به ساخته شدن انسان شود. استاد مطهري مي گويد: اين علم که در دنيا شاخه و شانه مي کشد از تربيت انسان عاجز است. پيشرفت علمي امروز در دنيا تنها کاري که مي کند نيمه انسان را مي سازد که تک بعدي است نه انسان کامل. الکسيس کارل درباره علم بدون تربيت سازنده امروز مي گويد: علم امروز مغزها را گنده تر کرده ولي دلها را ضعيف تر کرده و حتي عبارتهايي از گاندي مي آورد و مطرح مي کند که عيب اصلي که بر فرهنگ غرب گرفته اند اين است که فرهنگ غرب دنيا را به انسانها مي شناساند فرهنگ جهان آگاهي مي دهد ولي اين فرهنگ به انسان خود فراموشي مي دهد.

در واقع راز سقوط انسانها همين جاست. گاندي مي گويد: غرب آنقدر در علم پيشرفت کرده که ملل ديگر غربي ها را قدرت خدايي روي زمين مي دانند ولي در اين قرن حاضر مهمترين عجزشان در تعليم و تربيت و ساختن انسان و تامل در باطن خويش است و اين براي درخشندگي کاذب غرب و براي اثبات پوچي فرهنگ غرب کافي است. از ديدگاه شهيد مطهري معلم وظيفه اصلي اش اين است که نيروي متعلم را پرورش دهد و قدرت ابتکار را در او زنده کند ولي در تعليم و تربيت غرب انسان سازگارمي خواهد نه مهذب و تربيت يافته الهي. در ادامه تعلم و تعقل را مطرح مي کندو معتقد است که تعليم بايد توام با تعقل باشد. لذا در نظام تعليم و تربيت، فقط آموزش محور نباشيم بلکه بايد پژوهش محور باشيم و لازمه پژوهش محوري تعقل است.

امام خميني (ره) در زمينه مقايسه تعليم و تربيت اسلامي و غير اسلامي مي فرمود: بني صدر علمش بيش از عقلش است اما رجايي عقلش بيش از علمش است. تعليم و تربيت وعلم بايد با تعقل همراه باشد. از مجموع نظريات به اين نتيجه مي رسيم که تمام اين نظريات در غرب ابترو ناقص است زيرا مبناي تلاش خودشان را بر ساختن انسان نگذاشته اند و فرق فرهنگ اسلامي و غرب در اين است. ما اعتقاد داريم زماني اين نظريات تربيتي ارزشمند است که اعتقاد به خدا در اين نظريات مطرح باشد. در ادامه بحث، شهيد مطهري عوامل تربيت را مطرح مي کند. از جمله اين عوامل اين است که نظام تربيتي بايد روح علمي داشته باشد منظور از روح علمي، به دنبال فهم حقايق بايد باشد نه افزايش صرف دانش. استاد مطهري روي آزاد انديشي تاکيد مي کند. کرسي هاي آزاد انديشي که مقام معظم رهبري چندي پيش مطرح کردند در واقع اولين کرسي هاي آزاد انديشي را استاد مطهري در آن زمان و با حضور اساتيد مارکسيست در دانشگاه تهران برگزارکردند.

عامل موثر بعدي در تعليم و تربيت همنشيني با نيکان است.لذا موضوع تعامل و معاشرت با انديشمندان ديگر وجهه همت استاد مطهري بود. نيوتن جمله اي دارد راجع به معاشرت با ديگران مي گويد: اگر دوردست ها را ديدم و مسيرهايي را در دانش در نورديدم بخاطر اين است که به شانه غول ها پا گذاشتم. يعني با انديشمندان و فرهيختگان محشور شده و حشر و نشر کردم. لذااز تضارب و تلاقي آراء نبايد وحشتي داشته باشيم. شهيد مطهري، مطهري نشد، مگر آنکه از حوزه به دانشگاه آمد و با اقشار گوناگون از جمله روشنفکران در ارتباط بود. استاد مطهري در بحث آسيب شناسي تعليم و تربيت شهيد مطهري آسيب هاي زير را مطرح مي کند:

1-در دنياي امروز تشويق به علم نمي شود بلکه به بي سوادي مي شود.

2-ما بايد فضيلت علم را در جامعه مطرح کنيم يا فضيلت عالم را؟ اگر در جامعه تمام هم و غم مردم معطوف شود به اينکه فضيلت علم را احترام به عالمان بدانند شهيد مطهري اين را شرط لازم مي داند اما کافي نمي داند. بايد جامعه اسلامي را در جهت بيشتر علم آموزي جلو ببريم که در فرمايشات مقام معظم رهبري همواره بر مساله علم ودانش تاکيد دارند.. جامعه را نبايد سازگار کنيم.

3-تا به حال در عرصه علم مي گفتند علوم ديني و علوم غير ديني. اين پندار از ديد شهيد مطهري غلط است. استاد مطهري مي گويد برخي بر اين باورند که اسلام فقط علوم ديني را ستوده و علوم غيرديني مورد توجه اين مکتب نيست که البته اين پندار غلط است. اين تفکر با جامعيت اسلام تطبيق ندارد.

4-در کشورهاي پيشرفته و عقب افتاده دو تابلو مي تواني داشته باشي. در کشورهاي پيشرفته دايره تفکرشان از دايره مشکلاتشان بزرگتر است و در واقع دايره مشکلاتشان کمتر از تفکرشان است ولي در کشورهاي عقب افتاده هميشه دايره فکرشان نسبت به دايره مشکلاتشان کوچکتر بودونتوانسته اند در بحث تعليم و تربيت پيشرفت کنند.

5-اسلام را بايد بر اساس مقتضيات زمان مطرح کرد. در واقع بايد نيازسنجي کرد. به عقيده شهيد مطهري اولين کار در زمينه تعليم و تربيت نيازشناسي است و استاد مطهري نياز جامعه را شناسايي کرد و منتظر ديگران هم نبود و طبيب دوّار بود.

6-بزرگترين تکيه گاه تعليم و تربيت، عمل است. (کونوا دعاة الناس بغير السنتکم)

7-روحيه فردگرايي به جاي جمع گرايي مطرح است و روحيه مشارکتي در جامعه اسلامي ضعيف است. ما ضعف کار جمعي داريم. در نظام تعليم و تربيت ماغلبه آموزش بر پژوهش است. پيشرفت امروز دنيا دو بال دارد: يک بالش آموزش و بال ديگرش پژوهش محوري است. استاد مطهري شخصيت کم نظيري بودکه با شناخت کامل، درد جوانان جامعه را خوب تشخيص داد در حقيقت مطهري، مطهري نشد مگر آن زماني که با قشرهاي مختلف در افتاد و آگاهي اجمالي خود را به تفصيلي تبديل کرد.

8-مطهري و فرهنگ کار. متأسفانه تا به حال سعي کرده اند که کار را تحقير کنند. غربي ها براي آنکه به دنيا مسلط شوند شبانه روز کار مي کنند چرا ما نکنيم؟ يکي از مطالباتي که رهبري مطرح مي کنند حمايت از کار وسرمايه ايراني مي باشد. عزيزان حاضر در اين جلسه که باهم انديشي خويش با تکيه بر انديشه هاي تربيتي استاد مطهري مي خواهيد مشکلات، چالش ها و آسيب هاي وارده برنظام آموزشي و تحقيقي حوزوي و دانشگاهي را شناسايي کنيد، عرض کنم که دريک کلام، استاد شهيد مطهري وقتي به عنوان يک محقق دردمند عاشق کارش شده، توانست شاهکارهاي اعجاب آوري در عرصه انديشه و فرهنگ اسلامي توليد کند، پس ما اساتيد اگر بخواهيم در اين عرصه موفق شويم و خدمت و اثر ماندگاري تحويل جامعه دهيم راهي نداريم جز اينکه مانند استاد مطهري در تعليم و تربيت عاشق شويم و کسي که عاشق کار فرهنگي و تربيتي شد، طبعا ايثار و فداکاري مي کند و اين براي همه ما درس بزرگي است و نکته پاياني از مجموعه ديدگاههاي شهيد مطهري مطرح در نظام تعليم و تربيت اين است که اگر ما مي خواهيم به عنوان يک استاد در حوزه و دانشگاه در عرصه تعليم و تربيت موفق شويم مانند شهيد مطهري فرصت ها را بوجود مي آوريم نه اينکه فقط و فقط به دنبال فرصت ها بگرديم.

اميدوارم تجربيات و انديشه هاي انديشمندي چون شهيد مطهري دستمايه تحقيقي همه ما قرار گيرد. لازم به يادآوري است که اساتيد دانشگاهي و حوزوي حاضر در اين جلسه، با ياري جستن از انديشه هاي انسان ساز و جامعه ساز شهيد مطهري بتوانند نظام آموزشي حوزه و دانشگاه را آسيب شناسي کنند و با تکيه و عمل به انديشه هاي شهيد مطهري گره اي از مشکلات آموزشي کشور را در تمام سطوح بر طرف نمايند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 196
  • 197
  • 198
  • ...
  • 199
  • ...
  • 200
  • 201
  • 202
  • ...
  • 203
  • ...
  • 204
  • 205
  • 206
  • ...
  • 237

اوقات شرعی

موضوعات

  • متفرقه
  • آموزش
    • علوم قرآن و حدیث
    • نمونه سوال کلیه دروس
    • مهارتهای زندگی
  • یاد امام و شهدا
  • اهل بیت (علیهم‌السلام)
    • حدیث و سخنان
    • زندگینامه و تاریخ
    • فضائل و مناقب
    • ولادت / شهادت
  • احکام عملی
  • طلاب
    • دل نوشته های طلاب
  • در محضر بزرگان
  • اخبار و اطلاعیه های مدرسه
  • فناوری اطلاعات و رایانه
  • نکات جالب
  • دعا و مناجات
  • پادکست
  • اخلاق
    • رذایل اخلاقی
    • فضایل اخلاقی
  • عکس نوشته
  • پزشکی
  • اشپزی
  • شبهات
  • احکام
  • سیاسی
  • داستان
  • اعمال روز
  • گفتار خنده دار

صفحه ها

  • درباره حوزه ساوه
  • سیستم آزمون سایت
  • ساوه شناسی
  • نویسندگان وبلاگ

جستجو

خبرنامه

آمار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس